سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

هنر و رویکردهای جامعه‌شناختی


هنر و رویکردهای جامعه‌شناختی
هم‌اندیشی جامعه شناسی هنر به همت فرهنگستان هنر و دانشگاه تربیت مدرس بیست و هشتم آذرماه در سالن آمفی تئاتر این دانشگاه برپا شد.
محورهای این هم‌اندیشی مطابق با محورهای رایج در جامعه‌شناسی هنر جهانی و از میان محورهای مطرح شده در آخرین اجلاس انجمن جهانی جامعه‌شناسی و بر حسب نیازهای جامعه‌شناسی هنر در ایران، حول دو محور اصلی مبانی جامعه‌شناسی هنر و روندهای معاصر در جامعه‌شناسی هنر انتخاب شده است.
دكتر سیروس یگانه دبیر علمی این هم‌اندیشی در آغاز این همایش با بیان این مطلب اضافه كرد: هدف محور نخست بازنگری و به روز كردن مفاهیم و تعاریف واقعیت در جامعه‌شناسی است، آن گونه كه جامعه‌شناسی هنر امروز به آن می‌نگرد و حول سه محور انجام می‌شود.
وی همچنین ادامه داد: این سه محور عبارت از محور هنر و جامعه با تكیه بر مفاهیم قدیم و جدید و بحث درباره نظریه جامعه‌شناسی هنر در دهه‌های گذشته و زمان حال است. محور دوم، هنر و مدرنیزاسیون است كه مقوله هنر در جامعه پیش و پس از ظهور مدرنیسم را مورد بررسی قرار می‌دهد. سومین محور تحلیل جامعه‌شناختی مفهوم و نقش آوانگارد و مشخصات آن است.
●رشد چشمگیر تولید علم و پژوهش
روند وضعیت علمی كشور در سالهای اخیر با رشد قابل ملاحظه‌ای رو‌به‌رو شده به طوری كه رشد كیفی مقالات پژوهشی نیز نسبت به رشد كمی برتری شایانی داشته است.
دكتر میرفضل‌الله موسوی كوزه‌كنان، رئیس دانشكده هنر دانشگاه تربیت مدرس كه در افتتاحیه این هم‌اندیشی پیرامون پیشرفت علمی چند ساله اخیر سخن می‌گفت، با اشاره به این نكته اذعان كرد: طبق اطلاعات به دست آمده ۳۱ كشور جهان سهمی نزدیك به ۹۸ درصد در تولید علم و دانش دارند و ایران یكی از این كشورها به شمار می‌رود.
وی همچنین در این خصوص افزود: در فاصله زمانی ۶ ساله اخیر روند تألیف و تولید كتاب‌های علمی نیز با افزایش فراوانی همراه شده است. البته برای بهبود این فرآیند می‌باید سه نهاد از فعالیت بیشتر و سازمان یافته‌تری برخوردار باشند؛صنایع، انجمن‌های علمی دانشگاه‌ها و مراكز فنی. به این شكل كه تولید علم در دانشگاه‌ها انجام گیرد سپس در مراكز فنی تعلیم و تبیین شود و در آخر كارخانجات و صنایع در فرآیند تولید انبوه از آن بهره گیرند.
وی در پایان سخنان خود یادآور شد: باید نیازهای پژوهشگران مورد بررسی و طبقه‌بندی قرار گیرد و برحسب آن، چارچوب و اصول مورد نظر تعریف و پشتیبانی‌های لازم انجام پذیرد. متأسفانه نزدیك به ۷۰ درصد از استادان و اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها در تولید علم نقش كمی به خود اختصاص داده‌اند در حالی كه نقش استادان راهنما در این میان بسیار فراوان است در عین حال پژوهش‌ها در استانداردهای منطقی تعریف شوند نه اینكه در محدودیت‌ها و شرایط نامطلوب قرار گیرند.
دكتر بهمن نامور مطلق نیز با بیان این كه توسعه هنر نیاز به جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی و انسان‌شناسی هنری دارد، گفت: نقش جامعه‌شناسی هنر در نقد و مردمی كردن آن و همچنین تأثیر آن در اوقات فراغت هنری را نباید فراموش كرد. این موضوع در شرایط كنونی كه جوامع بشری با حساسیت بسیار به سوی جامعه یكپارچه و نوین جهانی در حركت هستند، حائز اهمیت است. با وجود اینكه استقلال فرهنگی در روند جهانی شدن بسیار ضروری به نظر می‌آید اما نكته اینجاست كه راهكارها و چارچوب‌های مقتضی با این شرایط نیز باید ارائه شود.
●مبانی جامعه‌شناسی هنر
▪هنر و جامعه: مفاهیم قدیم و جدید
دكتر اعظم راور راد به عنوان اولین سخنران نشست اول این هم‌اندیشی با بیان اینكه در تعریف هنر از دیدگاه‌ جامعه‌شناسی سه نظریه "عینی"، "ذهنی" و "عینی - ذهنی" وجود دارد، افزود: انسان نیز بخشی از زیبایی مطلق است و در عین حال نگرش او به زیبایی، كامل نیست بلكه زیبایی مورد فهم و درك او نسبی و انعكاس ناقص زیبایی مطلق است.
وی ادامه داد: یكی از مهمترین و اساسی‌ترین مشكلات در حوزه جامعه‌شناسی هنر، تعریف جامعه‌شناسانه هنر است. تعریف مفاهیم كلیدی در هر حوزه علمی، زیربنای تمامی استدلال و استنباط‌های بعدی است كه چنانچه آشكار و مبرهن نباشد آن حوزه دچار ابهام، تضاد و تناقص می‌شود.
دكتر راور راد همچنین تأكید كرد: تعداد كتاب‌ها و مقالات موجود در تعریف هنر بسیار زیاد است، اگر چه این تعاریف بیشتر بعد فلسفی داشته و در عمل كمكی به مطالعه جامعه‌شناسانه هنر نكرده‌اند. تعریف فلسفی هنر بیشتر در حوزه نظریات و مفاهیم است، در حالی كه جامعه‌شناسی نیازمند تعریفی است كه بر اساس آن بتواند در عمل و به هنگام سعی در شناخت جامعه از طریق آثار هنری معاصر آن، هنر را از غیر هنر باز شناسد.
وی با بیان اینكه هنر نوعی شناخت درونی از جهان و طبیعت است، تصریح كرد: مرحله بعدی از كشف علم، بیان آن است كه باید توسط اندیشمندان و دانشمندان این حوزه به مشكل قابل فهم و استفاده برای افراد جامعه ارائه شود.
راور راد در خصوص قیاس علم و هنر همچنین خاطرنشان كرد: این دو از مقولهٔ شناخت به شمار می‌روند و دارای كشف، بیان و دریافت نیز هستند. كشف هنری به معنی آگاهی از قواعد و سنن ازلی نیست بلكه شناخت هر چه بهتر و بیشتر نسبت زیبایی‌های اجتماعی بوده و به طور درونی و عمیق است.
وی اضافه كرد: بیان هنری همانا خلق اثر هنری است و كاشفان و پدید آورندگان آثار هنری با آفرینش آن معانی و مفاهیم مورد نظر را به دیگران انتقال می‌دهند. مخاطب نیز در هر بار دریافت آن به باز آفرینی روی می‌آورد. در یك كلام تعریف هنر این است كه هر آنچه در جامعه از جانب افراد اعم از مخاطبان عام و خاص، هنر تلقی می‌شود، البته ممكن است برخی از این پدیده‌ها و موضوعات از نظر بعضی افراد هنر به شمار نمی‌آید اما این نكته در تعریف اصلی از هنر خللی ایجاد نمی‌كند.
●تحلیل جامعه‌شناختی مفهوم آوانگارد
"معرفت هنری، تأویل ساحت زیبا شناختی و اجتماعی هنر و هنرمند" عنوان سخنرانی دكتر سید مصطفی مختاباد بود كه در این باره گفت: آنچه كه از فرآیند جریان هنری می‌توان انتظار داشت، افزودن معرفت، كمال، اثرگذاری و برانگیختن احساس است كه دارای دو بعد "درون فكنی محرك و متعال" و دیگری "برون فكنی روزمره" است.
وی افزود: چیستی هنر از نظر لئوی تولستوی در مرموزی آن نهفته است. آثار هنری تنها نشان‌دهنده قدرت خلاقیت و بروز استعدادهای استثنایی نیست به خصوص در هنر آوانگارد كه این جنبه بسیار ضعیف است، بلكه حول اصول و مشتركات افراد برای آفرینش آثار قرار دارد. در این روال هنری، خلاقیت فرد و جایگاه هنرمند نادیده انگاشته می‌شود و خوانشی نوین از هنر به دست می‌آید.
مختاباد در بخش دیگری از سخنان خود اذعان كرد: هنر، كنشی ذهنی و خلاقیتی معنوی به شمار می‌رود كه شرایط ویژه‌ای را می‌طلبد. هرگاه هنر و هنرمند در بستری مناسب و پویایی قرار گیرند، در طی آن معرفت هنری از جمله پرسش‌گری، خلق ایده نو، روشنفكری، اخلاق و زیبایی ایجاد می‌شود در غیر این حالت و نیز نبود تبادل نظر و تعامل صحیح، معرفت اجتماعی نیز نزول می‌یابد و جامعه از تحول، تغییر و نوآوری چشمگیر دور می‌ماند.
وی با اشاره به تفاسیر و مطالعات جامعه‌شناسی هنر درباره رسالت و نقش هنر و هنرمند تأكید كرد: در این رویكرد نسبت تعامل هنر و هنرمند چنان آشكار و در هم تنیده می‌نماید كه سخت به همدیگر وابسته و اثر‌گذار هستند.به طوری كه ضعف و كاستی هر یك از آنها دیگری را شدیداً متأثر می‌كند. به زبانی دقیق‌تر اگر رسالت از هر دو سو بر نیاید بی‌گمان راهی جز تباهی این دو باقی نمی‌ماند.
مختاباد اضافه كرد: از این رو چنین همپوشی و همگنی در چشمه‌سار خیال هنری جاری و ساری می‌شود و معرفت هنری به عنوان ما به ازای معنوی جوانه می‌زند كه در آن حالت حضور مطالعات جامعه‌شناسی از نوع هنر برجسته خواهد شد. هدف اساسی این فرآیند، جستاری به سوی تقویت معرفت هنری و لزوم درونی‌سازی این پدیده در دل جامعه است.
●مدرنیزاسیون و پست‌مدرنیزاسیون
در سال‌های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ موزه هنرهای معاصر دو نمایشگاه هنر مفهومی با شركت تعداد زیادی از هنرمندان پیشكسوت و جوان برگزار كرد. این در حالی است كه هنر مفهومی برای نخستین بار در دهه ۱۹۶۰ در غرب پدیدار شد. علت تأخیر در ورود این موج هنری در كرانه هنر ایران و توقف آن درست قبل از موج بعدی یعنی پست مدرنیسم، سئوال‌های بسیاری را درباره ماهیت آوانگارد هنری در ایران مطرح می‌كند.
دكتر سیروس یگانه آخرین سخنران بخش اول این هم‌اندیشی با بیان این مطالب، افزود: در تحلیل‌ جامعه شناختی آوانگارد هنر، این جنبش هنری نو، تعریفی نو از برخی جنبه‌ها نظیر محتوای زیباشناختی هنر، محتوای اجتماعی هنر، هنجارهای حاكم بر جریان آفرینش، تولید، توزیع و عرضه آثار هنری ارائه می‌كند و دست به نوآوری می‌زند.
وی همچنین در این خصوص یادآور شد: در بررسی وضعیت و ماهیت آوانگارد هنری در ایران و موجهای نوین هنری با نظریات گوناگونی در میان هنرمندان رو به رو می‌شویم. در بسیاری موارد این نظریات به شكل این سؤال عنوان می‌شود: "چگونه ممكن است هنر پست مدرن داشت در حالی كه جامعه ایران هنوز مدرن نشده است؟ " به عبارت دیگر، جامعهٔ ما از نظر این پرسشگران یا در حال مدرنیزاسیون است یا در مرحله پست مدرنیزاسیون و به علاوه این دو به شكل دو مرحله متوالی دیده می‌شوند كه مرحله دومی تنها پس از پایان مرحله اول ممكن و حتی مجاز تشخیص داده می‌شود.
دكتر یگانه در ادامه افزود: با اینكه بیش از بیست سال از آغاز حركت پست مدرن می‌گذرد، بیشتر هنرمندان ایرانی از جزئیات، ظرائف و محتوای جنبش هنری پست مدرن اظهار بی‌اطلاعی كرده‌اند. از طرفی نیز مكاتب هنری آوانگارد پیشین از رویكردی نو به جنبه‌های نام برده برخوردار است. در نتیجه ملاحظه می‌شود كه نقش آوانگارد در هنر ایران در هر سه بستر یعنی محتوای زیبا‌شناختی، محتوای اجتماعی و نحوه خلق و توزیع، در سطح جهانی ناچیز و تنها در سطح داخلی و نسبت به دهه‌های گذشته نقش پیشرو داشته است.
وی علل تأخیر در رسیدن این موج نو به ساحل هنری ایران را بیرون از حوزه هنری دانسته و تصریح كرد: میزان و كیفیت ارتباط میان فعالیت‌های هنری در كشور با فعالیت‌های هنری در سطح جهانی و میزان و شكل این تعاملات، مجموعه عوامل درونی حوزه هنر را تشكیل می‌دهد. در بیرون از حوزه هنر نیز عوامل درونی و بیرونی جامعه ایرانی طی چند دهه گذشته بر تحولات در حوزه هنر تأثیر گذاشته‌اند.
●روند‌های معاصر در جامعه‌شناسی هنر
دكتر علی‌اكبر فرهنگی نیز پیرامون جهانی شدن و هنر گفت: عصر كنونی، عصری است كه پدیده‌ها در گذر دگرگونی‌های شگرف و تحولات عمیق قرار دارند. هنر در رویارویی با چنین جریانی نظیر سایر پدیده‌های اجتماعی دستخوش دگرگونی‌هایی می‌شود. اگر چه هنر و آثار آن تحت تأثیر پدیده‌های جامعه قرار دارد، اما هنر بزرگترین ابزار برای دگرگونی جمعی و گروهی بشر به شمار می‌رود.
این استاد دانشگاه به ویژگیهای نهادهای اجتماعی در پیش از انقلاب صنعتی اشاره كرد و یادآور شد: این نهادهای مدنی دارای رویه‌ای كند، كم تغییر و تحول كم دامنه بودند و از طرفی خانواده‌ها، حكومت‌ها و شكل اقتصادی جوامع به یكدیگر شباهت زیادی داشتند. تفاوت زیادی در ظواهر آنها دیده نمی‌شد در حالی كه عصر مدرن اشكال متنوع و دگرگونی‌های بسیار و عمیق در آنها ایجاد كرد كه از سال ۱۸۳۰ به بعد آغاز شد.
وی همچنین در این باره افزود: اختراع ماشین‌بخار و صنایع و ابتكارات فراوان و روز افزون علمی سبب شد كه در تفكرات، آرا و تعلقات عرصه‌های مختلف و به ویژه حوزه هنر نیز تحولات چشمگیری ایجاد شود. نقش ماشین و ماشینیزم در هنر قرن بیستم بسیار مبرهن و آشكار است. در این دوره خانواده "صنعتی" جایگزین خانواده "سنتی" شد و در پی آن پیوستگی دوره پیشین دستخوش تغییراتی ‌شد و نهادها و عرصه‌های فرهنگی به سوی فردگرایی گرایش یافتند.
فرهنگی، حكومت‌های جوامع صنعتی را مشاركتی عنوان كرد و گفت: جریان امور حكومتی در دوره پیش از دوره مدرن، از بالا و پایین بود اما در عصر مدرن این مسیر معكوس شد و مردم به عنوان نقش‌آفرینان جدید از جایگاه والایی برخوردار شدند. در پی این رویداد، مفهوم پاسخ‌گویی به مردم مطرح شد و حوزه‌های هنر دین دغدغه را بیش از پیش آشكار كردند.
وی با بیان اینكه پست مدرنیسم از یك سو ریشه در گذشته و سنت دارد و از سویی دیگر به دوره صنعتی می‌نگرد، افزود: در این هنگام خردگرایی و به ویژه خردگرایی "وبری" جای خود را به عقلانیت هربوت سایمون می‌دهد. این حركت از جمله تغییراتی است كه از سال ۱۹۸۰ شروع می‌شود و در سال ۲۰۰۰ به اوج خود می‌رسد و مفهوم این جریان، آن است كه باید جوامع خود را در برابر تغییرات وسیع و بسیار چشمگیر آماده كنند. زیرا در غیر این حالت، پاسخ زمانی مناسب نخواهند یافت و دچار معضلات جدی خواهند شد.این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود پیرامون هنرمند و عصر پست مدرن گفت: هنرمند در این دوره پدیده‌های اجتماعی اطراف خود را مورد تحقیق و بررسی ویژه‌ای قرار می‌دهد و توانمندی‌های خود را افزایش می‌دهد. البته حوزه‌های مختلفی نظیر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، زیست‌محیطی، تكنولوژی، حقوقی و دیوانسالاری در اندیشه و توانایی‌های ذهنی هنرمند دخالت دارند و از این رو هنر به شكل تك بعدی مطرح نیست.
وی همچنین درباره اصلاح فرآیندها و روش‌های انجام كار با توجه به مقوله جهانی شدن هنر تصریح كرد: در این خصوص می‌باید چند نكته را مدنظر داشت؛ حركت به سوی فرآیند‌های انسان محور، سرعت انجام كار (با توجه به اینكه تولید آثار هنری از سرعت بالایی برخوردار است و گذر زمان بیشتر احساس می‌شود)، توجه به بازیهایی برد - برد (به مفهوم داد و ستد سودآور معلومات و ارتقای آن)، پیامدهای روانشناختی به همراه پیامدهای اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی كه اهمیت بسیاری دارد.
●مولتی كالچرالیسم
محمد كاركنان نصرآبادی دیگر سخنران نشست دوم بود كه در خصوص هنر، فرهنگ و جهانی شدن گفت: هنر مفهومی نیست كه به طور تصادفی مطرح شده است، بلكه بازتاب نیازها، انتظارات و علاقه‌های ویژه انسان است. انسانی كه موقعیت خود در جهان را شناخته و در آن زندگی كرده است و برای همین، هنر حاصل خلاقیت و نبوغ آدمیان است كه تحولات و تغییرات بسیاری را از سر گذرانده است و تنوع و تبادل فرهنگی گستره هنر را روز به روز افزایش می‌دهد.
وی در ادامه تصریح كرد: امروزه صحبت از هنر، كار آسانی نیست و آنچه در این خصوص و دامنهٔ آن مطرح می‌شود، در دوران‌های گذشته از مراحل گوناگونی گذر كرده و از آن برای اهداف مختلف و احیاناً متضاد استفاده شده است، بنابراین نظریات متفاوت و مختلفی درباره آن وجود دارد كه سه نظریه تقلید (بازنمایی)، فرانمایی و فرمالیسم مهمترین آنها به شمار می‌روند. از طرف دیگر شكل‌گیری و گسترش هنر، فرهنگ استفاده و كاربرد آن را ایجاب می‌كند.
نصرآبادی در خصوص فرهنگ یادآور شد: از زمانی كه انسان زندگی فردی و جمعی خود را شروع كرد، فرهنگ یا نحوه استفاده از محیط در ذات انسان تجلی یافت و دارای شدت و ضعف قابل توجهی بود. با توجه به این تعریف از فرهنگ كه آن مجموعه‌ای از دستاوردهای مادی مانند وسایل و ابزار آلات و نیز معنوی نظیر اندیشه‌ها، باورها، عقاید، آداب و رسوم عنوان شده است، اندیشمندان مردم‌شناس و متفكران جامعه‌شناس در این خصوص نظریات مختلفی مطرح كردند.
وی با اشاره به مقوله جهانی شدن (Globalization) خاطرنشان كرد: این موضوع در قالب پدیده‌ای نوین شكل گرفته و دارای ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. به طور كلی جهانی شدن فرآیند فشردگی فزایندهٔ زمان و مكان است كه به واسطهٔ آن، مردم دنیا كم و بیش و به شكل نسبتاً آگاهانه در جامعه جهانی واحد ادغام می‌شوند.
علیرضا صحاف‌زاده نیز در خصوص جهانی شدن و معادلهٔ مركز - حاشیه بیان كرد: جهانی شدن به مثابهٔ امری فرهنگی در آغاز قرن بیست و یكم و نشان دهندهٔ برهم‌كنش برخی از مهمترین رانه‌های بنیادین مدرنیته و نیروهای ضد‌اصلاح به تعبیر چارلز دیكنز در پایان این دوره است. بر این اساس اندیشمندان مختلف آن را طیف بسیار گسترده‌ای از انگیزه‌ها و اهداف، از تحقق صلح جهانی و اندیشه وحدت عرفانی هستی تا هژمونی فرهنگی صهیونیسم بین‌الملل تعبیر كرده‌اند.
وی همچنین اضافه كرد: این نقش نظری چنان كه آمار تیاسن اشاره می‌كند، عموماً ناظر به بعد فرهنگی جهانی شدن بوده و كمتر همگرایی‌های اقتصادی و حتی سیاسی (كه از مدت‌ها پیش آغاز شده و ادامه داشته است) كانون پرسش قرار داده است. بدیهی است كه این صورت‌بندی در حالتی آشكارا متناقض، فرصت‌ها و بیم‌هایی را در این خصوص ایجاد می‌كند كه باعث می‌شود پدیده‌ای یكپارچه، به لحاظ نظری به سختی زیر نظر مفهوم سازی‌های گفتار مدرن قابل جمع‌بندی باشد.
صحاف‌زاده در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: برای فرار از پیچیدگی‌های تبیین و نظریه‌پردازانه این موقعیت تاریخی تازه كه به ورطه شعارهای عارفانه‌ای نظیر "وحدت در كثرت" افتاده است، باید فكری اساسی و اصولی نشود، زیرا مواجه شدن با موضوع جهانی شدن ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.
وی ادامه داد: جهانی شدن چه آن گاه كه همانند یك پروژهٔ غربی تلقی می‌شود كه در حال چالش گریز ناپذیرش با كشورهای حاشیه است و چه آنگاه كه نظیر موقعیتی تاریخی ذاتاً بی‌مركز، كشورهای جهان سوم در شكل دادن آن نقش فعالی دارد، باید قبول و یا آن را رد كرد.
●سیاست فرهنگی
▪هنرمندان، شغل، هویت و بازار
كیفیت زندگی كاری فرآیندی است كه به وسیله آن همه اعضای سازمان از راه مجاری باز متناسبی كه برای این منظور ایجاد شده است، در تصمیم‌‌هایی كه به ویژه بر شغلشان و محیط كارشان اثر فراوانی می‌گذارد، نوعی دخالت كنند.
دكتر مهرداد نوابخش در نشست سوم این هم‌اندیشی با بیان این موضوع، تصریح كرد: كار و نقش آن در كیفیت زندگی كاری از خاستگاه‌های مهم توسعه سازمانی (OD) است كه توسعهٔ سازمانی تركیب تكامل یافته‌ای از علم و هنر است كه هم زمینه تخصصی عملكرد اجتماعی و هم قلمروی از بررسی و كاوش علمی را تشكیل می‌دهد.
وی در ادامه افزود: ابعاد علمی (OD) تشكیل گروه‌های كاری با مدیریت سطوح بالای سازمان، انجام تغییرات ساختاری و بنیادین در سیستم‌های كار و برنامه‌سازی شغلی در یك مؤسسه تولیدی، همگی فعالیت‌های متنوع و وسیعی با تنوعات مختلف و بی‌شمار را زیر پوشش قرار می‌دهد. به همین منوال مطالعه توسعه سازمانی دامنه وسیعی از وضوحات این مقوله نظیر آثار تغییر و روش‌های تغییر در سازمان به همراه عوامل مؤثر بر موفقیت توسعه سازمانی را ارائه می‌دهد.
نوابخش با اشاره به تاریخچه كیفیت زندگی كاری یادآور شد: كیفیت زندگی كاری ابتدا در اروپا و طی دهه پنجاه (۵۴- ۱۹۵۰) ابداع شد و بر اساس پژوهش‌های "ایریك ریست" و همكارانش در دانشكده تاویستا و مربوط به روابط انسانی در لندن استوار بود.
در این تحقیقات ابعاد انسانی و فنی سازمان‌ها مورد بررسی قرار گرفت و چگونگی روابط میان آنها ارزیابی شد كه این امر باعث به وجود آمدن سیستم‌های تكنیكی - اجتماعی (سوسیوتكنیكال) مربوط به طراحی شغل شد.
وی اضافه كرد: پژوهشگران اولیه كیفیت زندگی كاری (Q.W.L) در كشورهای بریتانیا، ایرلند، نروژ و سوئد طراحی شغل را برای هر چه بهتر هماهنگ و منسجم كردن كاركنان و تكنولوژی ایجاد كردند. به تدریج دامنه (Q.W.L) فراتر از مشاغل انفرادی رفت و اشكال گروهی كار و مختصات محیط كار مؤثر بر رضایت‌مندی بهره‌وری كاركنان از جمله سیستم پاداش‌دهی (نحوه پرداخت مؤثر حقوق و دستمزد) جریان كار، سبك‌های مدیریتی و محیط فیزیكی را نیز در بر گرفت.
نوابخش با بیان اینكه توجه گسترده در این باره منتج به ایجاد برنامه‌های بلند مدت با دامنه وسیع‌تر در مقایسه با برنامه‌های محدود غنی‌سازی شغلی در مراحل اولیه برنامه (Q.W.L) شد، افزود: از سویی توجه كاركنان معطوف به گروه‌های كاری در زمینه وسیع‌تر می‌شد و بعد كارآیی سازمانی نیز كه بعد اساسی در روابط انسانی به شمار می‌رفت، به آن اضافه كرد و از طرف دیگر مسائل اقتصادی و منابع انسانی كه كشورهای غربی و صنعتی طی دهه (۸۹- ۱۹۸۰) با آنها رو‌به رو بودند، اهمیت هر چه بیشتر توجه به كارایی سازمان را آشكار كرد.
وی در پایان سخنان خود یادآور شد: نقش هنر به ویژه پس از مدرنیسم به قدری حیاتی شد كه آن را می‌توان نهضتی ایدئولوژیك نامید و فعالیت‌های مقدماتی مبتنی بر (Q.W.L)، اهمیت كاركنان و روابط زندگی كاری به سرعت توسعه یافت.
●سنخیت و توانایی زنان در عرصه هنر موسیقی
سنخ‌شناسی و بررسی توانمندی زنان فعال در عرصه موسیقی عنوان سخنرانی نازفر فرقانی بود كه در این باره گفت: بررسی اولیه فعالیت زنان در عرصه موسیقی نشان می‌دهد كه سطح فعالیت زنان در این حیطه اگر از مردان پیشرفته‌تر نباشد، كمتر هم نیست. در جامعه ما به موسیقی، زنان و گسترش فعالیت‌های این دو با دیده تردید نگریسته می‌شود، بنابراین انجام تحقیقات علمی برای گرفتن بهترین نتایج از این فعالیت‌ها ضروری به نظر می‌آید.
وی پیرامون پژوهش خود در این زمینه خاطرنشان كرد: این تحقیق در پی طبقه‌بندی ویژگی‌ها و نگرش‌های هنرمندان زن فعال در عرصه موسیقی و با روش پیمایشی انجام گرفته است. یافته‌های این پژوهش حاكی از آن است كه سطح تحصیلات بیش از نیمی از پاسخگویان و نیز پدران آنها، لیسانس و بالاتر بوده و بیشتر افراد، مجرد و نیمی از آنها شاغل بوده‌اند. پاسخ‌دهندگان اولین معیار خود را در انتخاب استاد، مهارت دانسته و بیشتر آنها نگرش منفی جامعه نسبت به موسیقی و تعصبات مذهبی را از جمله موانع رشد موسیقی در ایران ذكر كرده‌اند.
فرقانی با اشاره به نتایج دیگر این پژوهش، عنوان كرد: رسیدن به آرامش، حضور در اجتماع و سرگرمی از انگیزه زنان برای ورود به عرصه موسیقی است. بسیاری از پرسش‌شدگان معتقد هستند كه با موسیقی بیشتر به خدا نزدیك می‌شوند و نیز تفاوتی در قومیت و نگرش آنها به موانع رشد موسیقی وجود دارد. ضمن اینكه تحصیلات پدر و نقش او در تأمین هزینه‌های آموزشی می‌تواند از دلایل كسب رتبه اول در تشویق دختران خود برای فعالیت در عرصه موسیقی باشد.وی در پایان سخنان خود خاطرنشان شد: به نظر می‌رسد كه باید در انتظارات و برنامه‌ریزی‌ها برای هنرجویان موسیقی، بافت اجتماعی و شرایط دقیق در بخش هنری سرمایه‌گذاری ویژه‌ای اختصاص داد و بستر فعالیت بانوان را مطابق با معیارها و ارزش‌های فرهنگی ملی فراهم كرد.
دكتر ناصر فكوهی آخرین سخنران نشست سوم بود كه پیرامون حوزه سیاسی و بازار هنرهای قومی‌ - محلی گفت: ایران یكی از غنی‌ترین پهنه‌های فرهنگی جهان را دارد زیرا اقوام متعدد، زبان‌های گوناگون، اقلیم‌های متفاوت و شیوه‌های زیستی بسیار مختلفی دارد كه می‌توانند نه تنها در طول یك تاریخ طولانی با یكدیگر در سازش و آشتی زندگی كنند، بلكه دائماً به ایجاد تألیف‌های فرهنگی و اجتماعی دامن بزنند. از جمله ویژگی‌ مهم بسیاری از ایرانیان در یكصد سال اخیر كه از عدم تشكیل دولت ملی در كشور می‌گذرد، این است كه هویت ملی را كمتر به مثابه هویتی در برابر یا در مخالفت با هویت‌های قومی و محلی تعریف كرده‌اند.
وی همچنین ادامه داد: آحاد ملت ایران برخلاف خیلی از روشنفكران و نخبگان فكری جامعه ایرانی، هویت ملی را بیشتر به شكل تركیبی از هویت‌های محلی و قومی مختلف تعریف و درك كرده‌اند. از سویی نیز شكنندگی هویت ملی كه خود حاصل موقعیت عمومی كشورهای جهان سوم است به حساب رشد قوم‌گرایی و محلی‌گرایی‌ها گذاشته شده است. این امر به نوبه خود بر رشد فرهنگ‌های قومی و به ویژه بر رشد و اعتلای حوزه‌های هنری در آنها تأثیری بسیار منفی بر جای گذاشته است. به طوری كه یكی از بزرگترین پتانسیل‌های كشور ما در ایجاد و تقویت و بهره‌برداری از بازار كالاهای فرهنگی و هنر قومی نیز با مانع رو‌به‌رو شده است.
●موزه‌ها و گالری‌ها
دكتر مسعود كوثری سخنران نشست چهارم در سخنانی پیرامون دینامیسم اجتماعی دریافت هنر با تكیه بر درك آثار هنری در جامعه، گفت: به جرأت می‌توان گفت كه بخشی اندك از آثار جامعه‌شناسی هنر به ادراك آثار هنری توسط مخاطب اختصاص دارد.
به بیان دیگر، اثر هنری هنگام تولید، كامل نیست و تا توسط مخاطب درك نشود، به اثری هنری تبدیل نمی‌شود. از یك منظر یا هیچ اثری خود به خود اثر هنری به شمار نمی‌آید مگر آن كه مخاطب آن را درك كند. این گفته رولان بارت: "متن، وحدت خود را تنها در مقصد (خواندن خواننده) باز می‌یابد"، به این نكته اشاره دارد.
وی افزود: از این رو مسأله دریافت و ادراك اثر هنری توسط مخاطبان بسیار مورد توجه جامعه‌شناسان هنر و به خصوص پژوهشگران حوزه ادبیات قرار گرفته است. مخاطب اثر هنری تنها اثر هنری را استفاده نمی‌كند از این رو باید دید چه دینامیسمی در استفاده و مصرف اثر هنری انجام می‌شود و ادراك اثر هنری چگونه از شرایط اجتماعی و فرهنگی مخاطب تأثیر می‌‌پذیرد.
كوثری در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: ریشه‌های این رویكرد در جامعه‌شناسی به آثار جامعه‌شناسان تفسیری نظیر كارل ماركس، و پیروان او در جامعه‌شناسی آمریكا و اروپا باز می‌گردد. آنها به نقش "كنشگر فعال در تولید معنا" در تمایلات اجتماعی توجه كردند كه مفهوم "مخاطب فعال" را شكل داد.
وی در پایان سخنان خود گفت: این ایده در عرصه مطالعات رسانه‌ای دهه‌ هفتاد به تولید مدل "استفاده و خشنودی" منجر شد. این مدل بر آن بود كه مخاطبان تنها با توجه به نیازهای خود به مصرف محصولات فرهنگی و رسانه‌ای می‌پردازند. رویكرد استفاده و خشنودی به مخاطب به عنوان عنصری فعال در تعاملاتش با هنر مردم پسند می‌نگرد و بر آن است كه مردم می‌توانند از طریق مصرفشان نیازهای خود را برآورده كنند.
●در حاشیه
با وجود مباحث متنوع و پربار ارائه‌كنندگان مقالات و پژوهشگران، این هم‌اندیشی با استقبال چندانی مواجه نشد. به نظر می‌رسد متولیان امر و به ویژه دانشگاه تربیت مدرس كمتر در تبلیغات و شناساندن مباحث این هم‌اندیشی در داخل دانشگاه فعالیت داشتند تا آنجا كه در مسیر ابتدا ورودی دانشگاه تا سالن آمفی‌تئاتر هیچ گونه اعلانی مشاهده نشد. بدیهی است بر پایی مراسمی نظیر این هم‌اندیشی در برگیرنده هزینه‌های متنوع و فراوانی است و بسیار جای تأسف است كه با این همه، علاقه‌مندان نسبتاً كمی حضور می‌یابند. بر متولیان و برگزار‌كنندگان چنین مراسم است كه پیش از اقدام به برپایی آن به فكر آگاه كردن و شناساندن به موقع و شایسته برنامه‌های مربوطه باشند.
علی نجمی