پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شبحی که همراه ما خواهد بود


شبحی که همراه ما خواهد بود
می خواهم در مورد شبح جنگ صحبت کنم. شبحی که گاه تمام‌قد رو به روی ما می ایستد، گاه همراه ما قدم می زند، گاه از پشت سر تعقیبمان می کند و گاه از دیده‌ها پنهان می‌شود. پرسش اساسی این است که آیا ما قادریم از دست شبح جنگ خلاص شویم؟ با ورود به دوران تاریخی کمبود انرژی های فسیلی و حضور قطب های قدرت جهانی که شدیدا به انرژی محتاجند و روز به روز نیازشان تشدید می شود و همچنین بحث هژمونی، آیا می توان انتظار داشت که این شبح با یک مذاکره یا یک توافقنامه بساط خود را جمع کند و خیال اهل صلح را راحت کند؟ صلح طلبان باید به علل ساختاری توجه بیشتری نشان دهند آنان باید این نکته را به رسمیت شناسند که ما در حال ورود به دوره تاریخی جدیدی هستیم که محور منازعات در آن، کسب سیطره بر منابع انرژی و آب است. در این عصر، بحران های زیست محیطی نقشی کلیدی در برپایی جنگ ها ایفا می کنند. البته، بحران انرژی، آب و دیگر بحران های زیست محیطی ناشی از شیوه تولید و مصرف در نظام سرمایه داری است و ریشه ساختاری دارد.
هنگام بررسی مساله جنگ و صلح و پدیده هایی مانند صدام، بشار اسد و احمدی نژاد از یک سو و از سوی دیگر مک کین، اوباما و... هیچ گاه نباید بحران ساختاری را از یاد برد. صلح طلبان همواره باید به این نکته بیاندیشند که بنا به بحران ساختاری فوق، خاورمیانه و به ویژه ایران نقشی حساس پیدا کرده‌اند.هم اکنون ظاهرا تمام طناب های بحران که از گوشه و کنار جهان پرتاب شده نهایتا در کشوری به نام ایران به هم گره خورده اند. در چنین شرایطی نباید انتظار داشت که دوره شرایط "نه جنگ و نه صلح" کوتاه باشد این یعنی ، نباید انتظار داشت که شرایط "نه جنگ و نه صلح" خیلی سریع به جنگ یا صلح ختم شود. وقتی دلایلی ساختاری با این قدرت در پشت بحران قرار دارند، نمی توان با اراده گرایی یا فعالیت های فرهنگی نظیر راه اندازی سایت خبری، ساختن فیلم، انتشار کتاب و... به مصاف جنگ رفت. متاسفانه وارد دوره ای از تاریخ می شویم که شبح جنگ بر کشور ما نه شبحی گذرا که شبحی پایدار است. دانیل اورتگا گفت "جنگ با ایران،جنگ با جهان است"، او حق داشت.
عمیقا اعتقاد دارم که صلح محصول یک موازنه است اما در عین حال معتقدم تا وقتی ضعیف هستیم موازنه ای در کار نیست. در شرایط ضعف تسلیم است که حرف آخر را می زند. اما قدرت به چه معنا است؟ قدرت در معنای حفظ یک ملت در کنار خود است. آیا با سیاست هایی چون نقدی کردن یارانه ها، که از نسخه های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است و سیاست های تورم زای دیگر... آیا با وضعیت اسفناک دستمزدها، قیمت سرسام آور مسکن، قیمت سرسام آور خدمات آموزشی، خدمات شهری معیوب و ناکارآمد، خدمات بهداشتی ضعیف و... می توان ملتی را در کنار خود داشت؟
من اعتقاد دارم آن‌چه به وضعیت فاجعه آمیز فوق انجامیده سیاست تعدیل ساختاری، اصلاحات بازار گرایانه و خصوصی سازی بی در و پیکر( با نوع در و پیکر آن هم مخالفم) بوده است. البته مدافعان سیاست تعدیل ساختاری هم فجایع فوق را به گردن اقتصاد دولتی می اندازند.
در هر حال رسیدگی به فجایع فوق است که همبستگی و وحدت ملی را به همراه می آورد و از گسیختگی اجتماعی و اقتصادی و...جلوگیری می کند و نهایتا ملتی همبسته را در کنارمان قرار می دهد.
و اما اعضای شورای ملی صلح که همه مخالف فجایع فوق هستند، باید نظرات و راه کارهای خود درباره چگونگی حفظ وحدت ملی را در قالب رد و یا قبول سیاست های مشخص، مثلا موضع گیری در برابر برنامه تعدیل ساختاری و... بیان کنند و در این بین قطعا نظر علی‌اشرف درویشیان با نظر ماشاالله شمس‌الواعظین متفاوت خواهد بود.
شورای ملی صلح را باید نماد تجلی و بروز یک دغدغه دانست، دغدغه‌ای با ریشه‌های ساختاری که رسیدگی به آن مستلزم رفتن به عمق است نه حرکت در سطح.
بابک پاکزاد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه