چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

درباره «زادبوم» ساخته ابوالحسن داوودی


درباره «زادبوم» ساخته ابوالحسن داوودی
«زادبوم» در ادامه راهی که داوودی در «تقاطع» شروع کرد، چند داستان موازی از زندگی یک خانواده ۵ نفره را در کنار هم روایت می‌کند که هر کدام از آنها دلمشغولی خاص خودشان را دارند و برای همین جدا از هم زندگی می‌کنند. پدر دلبسته سیاست است و سودای قدرت باعث شده خانواده‌اش را کنار بگذارد و حتی دخترش سارا را هم وجه‌المصالحه مناسبات سیاسی‌اش قرار بدهد. این وسط فقط مادر است که گرچه او هم بظاهر مشغول دلبستگی‌های خودش در قالب تحقیقات علمی است، ولی باز هم هر کاری از دستش بربیاید ــ لابد به عنوان نمادی از مام میهن ــ کوتاهی نمی‌کند.
تمرکز اصلی داستان روی بخش‌های اولیه‌ای است که در ایران می‌گذرد. ولی داستان اصلی از جایی شروع می‌شود که پسر برای تکمیل تحقیقات علمی‌اش به سراغ ورثه یک پروفسور فقید آلمانی می‌رود و نوه او شرط می‌گذارد که نظریه پدربزرگش درباره لاک‌پشت‌های جزیره قشم که سال‌هاست بعد از ۳۰ سال برای تخم‌گذاری، به زادگاهشان برمی‌گردند، تکمیل بشود. این اتفاقا همان چیزی است که مادر درباره‌اش تحقیق می‌کند. همین موضوع رئالیستی، دستمایه فیلم نمادین داوودی شده که می‌توانست خیلی جاها بدون شعارتر و تاثیرگذارتر پیش برود.
اما مهم‌ترین نکته‌ای که مانع این اتفاق شده این است که روایت موازی داستان‌های آدم‌های مختلف قصه، خیلی طولانی می‌شود و البته خیلی هم دیر به سرانجامی که خیلی پنهان و پوشیده نیست، می‌رسد. مثل این که این شیوه روایت، هنوز جذابیت‌هایش را برای فیلمساز از دست نداده است. او مثل فیلم قبلی‌اش همه شخصیت‌ها را تطهیر می‌کند و همه آنها را یک قربانی می‌داند. حتی پدربزرگ هم به عنوان یک سرهنگ رژیم سابق که هنوز هم به شغل سابقش دلبسته است، حاضر است نانش را از چمن‌زنی دربیاورد تا این که جلوی پیشنهادهای اغواگرانه اپوزیسیون آن طرف آب وا بدهد.
یکی از مشکلات اصلی «زادبوم» این است که نتوانسته قصه این همه آدم را با وجود زمان طولانی فیلم، شفاف و درست روایت کند و از جایی به بعد همه چیز را جمع کرده تا به نتیجه‌ای که راحت قابل حدس است برساند. برای همین در آن حفره‌های خالی زیادی باقی مانده است. نمونه‌اش این است که معلوم نیست تکلیف پروژه علمی امیرعلی که به خاطرش به سراغ نوه پروفسور آلمانی رفته بود، چه می‌شود؟ تکلیف پدر سیاسی کار خانواده چه می‌شود و استحاله‌اش در قالب رهایی از سیاست‌بازی را چه‌جوری باید توجیه کرد؟
سیطره قصه لاک‌پشت‌ها ذهن مخاطب را بیشتر به سمت تاویل و تعبیر سوق می‌دهد. ولی اگر با این نگاه به سراپای فیلم نگاه کنیم، غیر از حفره‌های خالی داستانی به سوال‌های بی‌جواب دیگری هم برمی‌خوریم. نمونه‌اش جایی است که پدر و امیرعلی برای گرم شدن لاک‌پشت‌ها و بیرون آمدنشان از تخم، با کمک بومی‌های قشم هر چیز سوختنی را که دم دستشان می‌رسد، می‌سوزانند و حتی به اموال دولتی هم رحم نمی‌کنند. یا اصلا این که جایگاه سیاستی که پدر تا قبل از این ماجرا در آن فعالیت می‌کرده، کجاست و... .
آیا اینها را باید گریزهای فیلمساز از همان سفارشی کاری دانست که ذهن ما را به خودش مشغول می‌کند و نمی‌گذارد به فیلم‌های جشنواره دل بدهیم؟
منبع : روزنامه جام جم


همچنین مشاهده کنید