چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ای خدای بزرگ برای این سینما ستاره بفرست


ای خدای بزرگ برای این سینما ستاره بفرست
محمدعلی فردین در چند گفت وگو در پاسخ این سئوال كه چرا پس از انقلاب و كنار گذاشته شدن از سینما ایران را ترك نكرده است، گفته بود: «من هرچه داشتم از مردم بود، مردم مرا فردین كرده بودند، درست نبود كه در شرایط سخت (جنگ تحمیلی) آنها را تنها بگذارم.»
ستاره بزرگ نیمه دهه ۴۰ كارگردانان و تهیه كنندگان و منتقدان و حتی مدیوم سینما را عامل ستاره شدن خود نمی دانست. او فقط مردم (مخاطبان عام آثار خود را) علت موفقیت و ستارگی خود حساب می كرد. به همین خاطر در سال هایی كه چهره اش را فقط در مدیریت سینما جمهوری یا مهمانی های خصوصی می شد تماشا كرد به قدردانی مردم فردین ساز در كنارشان ماند و هوای لس آنجلس نكرد. مردم هم حضور ستاره را بی جواب نگذاشتند.
نكته ای كه فردین به آن اشاره كرد بیان دیگری از این نكته بود كه ستاره شدن هر چهره حاصل توافق جمعی مخاطبان در تماشای آمال و آرزوهایشان در آن چهره است و این مردم هستند كه عامل نهایی در تعیین ستاره ها به شمار می آیند.
ماندن فردین در كنار مردم ایران حاصل درك این موقعیت بود. موقعیتی كه سال ها دوام آورد. اگرچه آن سینما دوام نیاورد و تار و پودش توسط خود مردم درهم پیچیده شد، اما آرزوها، خاطره ها و شادی ها و غم ها همه آن چیزی است كه به جای می ماند. حتی اگر صاحب خاطره انگیز آن رویا، دیگر رویایی نیافریند.
با این فرضیه اثبات شده ستارگان امروز سینمای ایران رفتاری برخلاف تعامل با مردم و آرزوهایشان دارند. ستارگان جوان سینمای دهه هشتاد كه حاصل استقبال عمومی از آثارشان هستند به محض اینكه ستارگی شان اثبات و محرز می شود به سوی آثاری روی می آورند كه مرز ارتباط آنها با مردم را كمتر می كند، آن قدر كمتر كه به یك باره فراموش می شوند.
جوانمرگی ستارگان ایرانی دلایل گوناگونی دارد. دلیل اول در سازوكارهای سینمایی در كشور است. در حالی كه همه بر نیاز جامعه به سرگرم سازی برای توده مخاطبان تاكید می كنند، ادبیات سینمایی، جشنواره ها و سیاست های حمایتی به شكل كوركورانه از یك نخبه گرایی سطحی، كه فرسنگ ها از سلیقه عمومی فاصله دارد حمایت می كند. منتقدان با نگاهی مرتجعانه از ستارگان می خواهند در آثاری بازی كنند كه تنها خود آنها را می پسندند. در جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما مدار تمجید و تشویق بر سلیقه هایی می چرخد كه دیدگاه اجتماعی در آن لحاظ نمی شود. تهیه كنندگان به مانند سازندگان مجتمع های آپارتمانی كه به بساز و بفروش معروفند فقط به این فكر می كنند كه چگونه سطح دستمزدها را كاهش و میزان دریافت ها و حمایت ها را افزایش دهند. اتحادیه تهیه كنندگان هیچ ساز و كاری برای حفظ و تداوم ستاره سازی ندارد. آنها فقط از ستاره های آماده استفاده می كنند در حالی كه تهیه كنندگان می توانند با یك نگرش بلندمدت و توافق در حمایت از آثار خوب و پرفروش از جوانمرگی ستاره ها جلوگیری كنند. مانند تجربه جشنواره سپاس كه از دل سینمای عامه پسند ایران بیرون آمد و سعی كرد كه سطح كیفی فیلم های سرگرم كننده را افزایش دهد.
بدون شك مانند هر بحث سینمایی باید پای دولت نیز به این بحث كشیده شود. در هنگام معاونت سینمایی سیف الله داد طرح تشویق از فیلم های پرفروش اجرا شد. در این طرح تهیه كنندگان و كارگردانان آثار پرمخاطب تجلیل می شدند. در حالی كه تهیه كننده فیلم پرفروش و كارگردان فیلم پرمخاطب نیازی به تشویق نداشتند. این ستارگان فیلم ها بودند كه وقتی در جشنواره فیلم فجر به دلایل مشخص نادیده گرفته می شدند و به دلایل مشخص تر در مطبوعات تخصصی فعالیت شان زیر سئوال رفته نیازمند تمجید و ستایش بودند، البته این طرح مانند بسیاری از طرح ها مسكوت ماند. با این وضعیت تداوم ستارگی به معنای آب ریختن به آسیاب سازندگان آثار بساز و بفروشی است كه خودشان هم پای آثارشان نمی ایستند و رو در رویی با منتقدانی است كه از برج عاج همشهری كین خارج نمی شوند و مسئولان كه در بزنگاه های تاریخی گذشته را فراموش می كنند. پس ستاره جوان ما چاره ای نمی بیند كه به سمت بازی در آثار روشنفكری كم مخاطب روی بیاورد تا حداقل از خود نام نیكی برجای بگذارد. البته در این میان بازیگران باهوشی نیز بودند كه توانستند با یك رفتار صحیح و ایجاد تعادل در بین فیلم های عامه پسند و روشنفكرانه و فرهنگی شان از جوانمرگی زودهنگام عمر ستارگی شان اجتناب كنند.
سینمای ایران در سال های كنونی همیشه سعی كرده كه موجودیت خود را با آثاری توجیه كند كه همیشه در مقابل مخاطبان عام نكته ای برای استقبال عمومی نداشته اند. این نگاه باعث می شود كه ستارگان نیز برای آنكه كارنامه شان از چند اسم قابل توجیه خالی نباشد، به بازی در چنین آثاری روی بیاورند. در حالی كه حذف مردم و معادله مردم از سینما نه تنها باعث ضعف شدید بنیه سینما در زیرساخت ها و كاهش ظرفیت تنوع آثار شده همچنان خصلت های اصلی سینما كه همان سرگرمی و ارتباط با توده ها است را از آن گرفته است.
ستاره های سینمای ایران همیشه باید به خاطر داشته باشند كه ستاره شدن آسان و ستاره ماندن سخت است.
این گونه كه آنها دست تطاول به آسمان ستارگی خود كشیده اند، دور نیست زمانی كه همه فراموش كنند سینما چه بود و چه كرد. هر كسی مسئول كارنامه خویش است و شاید این شرایط اجتماعی است كه بیش از همه تیشه به ریشه ستاره ها می زند. پس بد نیست در این هنگامه بی ستارگی كه حتی ستاره هایش می خواهند نقش شاعران و رمان نویسان را در آن بازی كنند دست به آسمان بلند كنیم و آرزو كنیم كه دوباره برای این سینمای دست به عصای هنوز بالغ نشده، ای خدای بزرگ ستاره بفرست.
مینا اكبری
منبع : روزنامه شرق