یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پیوندهای صنعت و هنر


پیوندهای صنعت و هنر
در ژرفای دل آدمیان و در لایه‌لایه‌های جامعه انسانی، موجی از میانی در جوش و خروش است و شاید نتوان آنها را بیان کرد، تنها گاهی اوقات آنانی که در دل‌شان جنسی از مینای هنر پرورانده‌اند، گاهی با بیان قلم، گاهی با زبان صدا، گاهی با لنز خشک دوربین فرق نمی‌کند عکاسی یا فیلمبرداری تا عمق چروک صورت پیرمرد، پیرزن، کودک، جوان و یا هر انسان دیگری را به زبان معنا درمی‌آورند و آن‌گاه یک اثر هنری خلق می‌شود و جاودانه می‌توان آن را نگریست، از آن درس گرفت و با آن به اعتلا رسید.
«فیلم‌سازی» همواره یکی از بهترین ابزارهای هنری بوده است که توانسته معنا را در میان پرده‌های بی‌جان به بازی درآورد. فیلم‌سازی در عرصه صنعت علی‌رغم اهمیت خاصی که داشته است، اما هیچگاه به شکل بایسته موردتوجه قرار نگرفته است. دومین برنامه خانه مدیران سازمان مدیریت صنعتی در مهرماه به بررسی این موضوع اختصاص یافت. در این جلسه فیلمی از فرشاد فداییان به نمایش درآمد و سپس محسن قانع بصیری سردبیر مجله مدیریت و مؤلف آثار مختلف در زمینه سایبرنتیک و توسعه پیرامون رابطه صنعت و هنر سخنرانی کرد. در ادامه گزارشی از سخنرانی ایشان تقدیم خوانندگان می‌شود.
سخنران، سخنان خود را با بیان یکی از تجاربش آغاز کرد و گفت: در یکی از سفرها به کشورهای اروپایی، روزی رو‌به‌روی یک آسمان‌خراش ایستاده بودم، این پرسش در ذهنم به‌وجودآمد که چه فرقی بین این سازه عظیم و مثلاً کلیسای نتردام پاریس و یا شیخ لطف‌الله خودمان وجود دارد، چرا وقتی این آسمان‌خراش بزرگ را می‌سازند، تکنیک تخریب آن را نیز همراه با آن برنامه‌ریزی و تدوین می‌کنند؟ در حقیقت طول‌عمر خاصی برایش تعریف می‌کنند، اما مسجد شیخ‌لطف‌الله را که از خاک و گل و آجر ساخته شده است می‌خواهند با چنگ و دندان حفظ کنند. پس از مدتی اندیشه به این نتیجه رسیدم که معمار این آسمان‌خراش آن را برای زمان امروز ساخته است و همه نیازهای آن را نیز مورد توجه قرار داده است، اما معماری که مسجد شیخ لطف الله یا کلیسای نوتردام را ساخته چیزی از جنس آرزو در ساخت آن به‌کار برده‌است، پدیده‌ای از جنس آینده در روح آن دمیده ‌است و شاید به همین علت است که وقتی نیازهای یک جامعه با مرور زمان عوض می‌شود، بنای آسمان‌خراش نیز کهنه و بدون استفاده می‌شود و لازم است تا تخریب شود و ساختمان جدیدی مطابق با نیازهای نوین بشر ساخته شود، اما مسجد شیخ‌ لطف‌الله چیزی از عنصر هستی‌شناسانه و جاودانگی درخود دارد که از جنس آرزو یا آینده است.تفاوت صنعت و هنر هم در همین جنسیت نهفته است.
● نیروهای سه گانه
وی در همین ارتباط ادامه داد: با بررسی ساختار یک فرایند صنعتی سه جزء در آن قابل مشاهده است. جزء نخست نیروی زایش است که موجب پیدایش اندیشه می‌شود، نیروی دوم، اندیشه و تفکر را به عنصر قابل مبادله تبدیل می‌کند و نیروی سوم عنصر قابل‌مبادله یا محصول نهایی را به پول تبدیل می‌کند که ما در عرف به آن «تجارت» می‌گوییم.
قانع بصیری سپس در ارتباط با هنر گفت: در فرایند زایش هنری نیز چنین اتفاقی می‌افتد. برای مثال یک موسیقیدان ابتدا نغمه‌ای در ذهنش پدید می‌آید، این نغمه باید ظهور پیداکند و در اینجاست که یک‌سری سازه‌های میانی وجود دارد که کار آن تجلی اثر هنری است. در موسیقی، نخستین ساز میانی، دهان انسانها بود که از طریق آن نغمه ذهنی را به‌صورت آواز به دیگران منتقل می‌کردند. پس از آن سازها وارد میدان شدند که اسباب ظهور نوازندگان در تاریخ شدند و در مرحله بعد نت ظاهر شد و با ظهور آن شخصیت سوم در هنر موسیقی شکل گرفت که همان موسیقی‌دان است. ظهور این دسته‌ها دیگر به نغمه‌های ذهنی مربوطه نبود، بلکه به ابزارها و سازه‌های میانی وابستگی داشت. با ظهور نت، موسیقی متکثر شد و وارد گروه‌های مختلف اجتماعی شد.
وی در همین ارتباط ادامه داد: در صنعت نیز ابتدا اندیشه‌ای در ذهن صنعتگر شکل می‌گیرد، این جرقه ذهنی جنبه معرفتی دارد که همه اختلاف صنعت و هنر در خلق آن نغمه درونی است، اما سازه‌های میانی در هردو مقوله از جنس عقلایی هستند و تفاوتی بنیادین با هم ندارند. یک استاد نقاشی یا یک استاد موسیقی نمی‌تواند نحوه زایش آن نغمه درونی و اولیه را آموزش دهد، چراکه این پدیده امری حدوثی است. این ترتیب صنعت و هنر، هردو دارای فرایند ظهور یکسان هستند، اما جوهره خلق اثر اولیه آنها دارای زمینه‌های متفاوتی می‌باشند. در صنعت، علم است ولی در حوزه هنر هنرمند افق آینده را می‌کاود و به قول عطار، هنرمند همه هستی را از ازل تا ابد می‌بیند.
● پیوند هنر و صنعت
این تحلیلگر سپس به بررسی راهکارهای نزدیک شدن هنر و صنعت اشاره کرد و گفت:‌ حال سوال اینجاست که این دو، یعنی صنعت و هنر چگونه می‌توانند به‌هم نزدیک شوند. تا پیش از انقلاب صنعتی، نظام تکنولوژیکی استادکارانه بود. یعنی یک استاد صنعتی ترفندهایی را بلد بود و به کسی یاد نمی‌داد و تنها به پسر بزرگش و یا شاگرد محبوبش آن‌هم در اواخر عمر خود کلیات این صنعت را منتقل می‌کرد و خود می‌مرد، بدین ترتیب بود که صنعت در طبقه اجتماعی آنها باقی می‌ماند و به همین علت نام فامیل آنها از حرفه‌ای که کارمی‌کردند، نشات می‌گرفت.
وی سپس به بررسی این شرایط در ایران پرداخت و افزود: در ایران بین پیشه‌وران صنعتی و صوفیه رابطه گسترده‌ای وجود داشته است. بازار ایران دارای دو قطب قدرت بود، یکی پیشه‌وران صنعتی و اقطاب صوفیه که از گروه منش فتوت و جوانمردی در تاریخ ما ظهور کرد. اغلب صوفیان دارای فامیلهای پیشه‌وری بودند مثل عطار که داروساز بود و یا حلاج که حلاجی می‌کرد. مولانا با صدای صنعت سماع می‌کرد، صلاح‌الدین زرکوب کسی بود که مولانا به سراغش می‌رفته و با صدای کوبش او به سماع درمی‌آمده‌ است. از سوی دیگر تجار بازار و بخشی از روحانیت قرارداشتند که گروه دوم بازار ایران را تشکیل می‌دادند. در زمان شاه‌عباس دوم که کالاهای صنعتی وارد بازار ایران شد پیشه‌وران صنعتی ورشکست شدند، برای مثال ۱۳هزار کارگاه نساجی فقطه بین کاشان و قم در این زمان تعطیل شد. به‌طور کلی صنعت مغلوب تجارت شد و بدین ترتیب نقش هنر نیز در صنعت کمرنگ شد.
در دوران فترت بین صفویه و قاجاریه به علت شرایط اجتماعی سخت، بسیاری از پیشه‌وران ما مهاجرت کردند و کشور از استادکاران صنعتی تهی شد. بزرگترین ضربه در این شرایط به رابطه بین صنعت و هنر وارد آمد که با قطع این رابطه خلاقیت هم از بین رفت و تقلید جای آن‌را گرفت. صنعت ما متکی به مستوفیان و بوروکرات‌ها شد. این گروه از خارج صنعتی را سفارش می‌دادند و از «ب» بسم‌الله تا «یای» آخر آن را وارد می‌کردند، بدون اینکه خود دارای پشتوانه صنعتی باشند.
قانع بصیری تحلیل خود را این‌گونه ادامه داد: در علم سایبرنتیک اصلی است که می‌گوید دو سیستم نمی‌توانند از آستانه مشخصی بیشتر با هم اختلاف سطح داشته باشند وبه‌غیر از این، ارتباط آنها با یکدیگر منتفی می‌شود، مثلاً به کشوری که راه ندارد نمی‌توان اتومبیل فروخت، چنانکه غرب به ما صنعت برق را مجانی داد تا بتواند ابزار و وسایل برقی خود را در این بازار بفروشد.
وی افزود: اولین و مهمترین بعد این ارتباط و تناسب بین دو سیستم، تبلیغات بود. حجم عظیمی از سرمایه صنعتی صرف تبلیغات می‌شد. جالب است بدانید که هزینه‌ای که در یک سال صرف تبلیغات در آمریکا می‌شود، معادل بودجه‌ سالانه کشورهای ایران، هند و پاکستان است.
این تحلیلگر مسایل اجتماعی و صنعتی موضوع ارتباط «صنعت» و «هنر» را چنین ادامه داد: الان پیوند بسیار محکم و گسترده‌ای در صنعت و هنر ایجاد شده که حاصل آن صنعت سرگرمی (Entertainment) می‌باشد که از هیچ، پول و سرمایه می‌سازد و این ارزش افزوده دیگر تابع تقاضای ثابت بازار نیست. طبق اصل کینز با عنوان اشتغال-پول-بهره،‌تلاش می‌شود که ظرفیت تقاضای ثابت به تقاضای متغیر تبدیل شود، رقابتی که بین شرکتهای اتومبیل‌سازی برسر سهم بیشتر از این بازار ثابت وجوددارد بسیار قابل توجه است. اما رقابتی که درحال حاضر جریان دارد، رقابت برسر زایش تقاضا است. برای مثال نوار کاست و عمر کوتاه آن با آمدن CD و DVD برای همه ما آشناست.
وی در پایان سخنانش چنین نتیجه‌گیری کرد: امروزه خدمات متقابل صنعت و هنر را درهمه جا می‌توان دید و تکنولوژی به شدت به هنر سرویس می‌دهد و آن را قابل دسترس می‌کند، ما نیز باید از این شرایط و ابزارها بهره بگیریم، تا بتوانیم آثار باقی بسازیم.
در این جلسه دو فیلم از فرشاد فداییان، به نمایش درآمد.یکی از این فیلم‌ها، فیلم «شناسنامه کارخانه فراموش‌شده» بود که به بررسی صنعت سیمان پرداخته بود و دیگری فیلم «از خاک تا سنگ» بود که به بررسی نحوه استخراج سنگ معدن از دل کوه می پرداخت.
مرضیه مظاهری مقدم
Minoo-۸۲۲۸@yahoo.com
منبع : ماهنامه تدبیر


همچنین مشاهده کنید