جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه هنر در عرفان ابن‌عربی


فلسفه هنر در عرفان ابن‌عربی
در دوره جدید و عقل مدرن تعبیر فلسفه هنر، جا افتاده و مقبول است اما در عرفان ابن‌عربی این تعبیر، پذیرفته نیست. ‌زیرا معرفت شناسی ابن‌عربی به گونه‌ای است که پایگاه معرفت را آن گونه که نزد حکمای مشاء متداول بوده، به مرکز دیگری منتقل می‌کند،‌ یعنی نزد حکما و فلاسفه، عقل را به عنوان پایگاه معرفت شناخته شده است. اما ابن‌عربی، عقل را نقد می‌کند. فلسفه را نقد می‌کند. نقادی خاصی نسبت به عقل و فلسفه دارد و پایگاه ادراک را در انسان از عقل به قلب منتقل می‌کند. اینکه چگونه این کار را انجام می‌دهد، مورد بحث ما نیست.
به هر صورت معرفت‌شناسی ابن‌عربی،‌ برای عقل فلسفی بهائی قائل نیست. به این ترتیب، از نگاه ابن‌عربی، عقل و فلسفه، درباره هنر سخنی برای گفتن ندارد. می‌توان گفت، هنر در نظر ابن‌عربی کاری پیامبرانه است. کاری خدایی است. بنابراین تعبیر فلسفه هنر یعنی تبیین معقولیت هنر در ابن‌عربی پذیرفتی نیست. اگر ما برای این بحث « فلسفه هنر از نگاه ابن‌عربی » را انتخاب کردیم، در واقع می‌خواهیم بگوییم آنچه به عنوان فلسفه هنر امروز متداول است و درباره چیستی هنر و رمز و راز هنر در دنیای انسانها بحث می‌شود، نظر ابن‌عربی در این باب چیست و او چگونه هنر را تبیین می‌کند. بحث درباره هنر از مسائل بارز و برجسته در عرفان ابن‌عربی نیست. مرادم این است که وقتی ما آثار ابن‌عربی را که بسیار فراوان هم هست مطالعه و بررسی می‌کنیم، مباحث بسیار زیادی را او مطرح کرده است. مثلاً در باب انسان‌شناسی، درباره اسماء و صفات الهی، در باب جمال و عشق و بسیاری از مباحث دیگر، ابن‌عربی به‌طور مستقل فصلی به آن اختصاص داده است؛ در فتوحات یا آثارش دیگرش. حتی برخی مباحث است که او رساله مستقلی را در باب آنها نوشته است، مثلاً کتابی با عنوان کتاب المعرفه دارد و بعضی مباحث را در یک رساله مستقل مورد بحث قرار داده است. اما ابن‌عربی درباره هنر نه کتاب مستقلی دارد و نه فصلی را در آثار خودش مثلاً فتوحات که مباحث بسیار زیادی را در فتوحات آورده و مطرح کرده به هنر اختصاص داده است. این سخن به این معنا نیست که ابن‌عربی درباره هنر بحث نکرده است.
او درباره مؤلفه‌های اثر هنری که نقش محوری در بحث‌های زیادی دارد مثلاً درباره عشق، زیبایی، خیال، ذوق، ابداع، خلاقیت، درباره این‌گونه عناوین در آثارش حتی بحث مستقل دارد. اما مستقلاً درباره هنر بحث نکرده است. در متون عرفانی ابن‌عربی واژه هنر معادل کلمه عربی " صنعت" به‌کار رفته نه "فن".
ابن‌عربی، فیلسوف را به معنای محب‌الحکمه، و فلسفه را حب‌الحکمه می‌شناسد. این را در فتوحات می‌گوید.
بحث زیبایی و زیبایی شناسی از نظر ابن‌عربی، انصافاً بحث گسترده‌ای است، اما در این فرصت تنها می‌توان یک جمله درباره‌اش گفت. به طور کلی ما زیبایی را مولد عشق می‌دانیم، بحث زیبایی شناسی خیلی مهم است، تعریفی هم از آن نداریم، با این همه بحثی که درباره زیبایی‌شناسی شده است اما هنوز فلسفه زیبایی برای ما روشن نیست. ابن‌عربی می‌گوید بیایید تا به یک صورت دیگر حرکت کنیم تا به زیبایی برسیم. زیبایی‌شناسی یعنی با عقل زیبایی را ادراک کردن و شناختن. در معرفت‌شناسی ابن‌عربی، عقل جایگاهی ندارد، بنابراین ما در زیبایی شناسی ابن‌عربی، یک طور دیگر حرکت می‌کنیم. او می‌گوید این طور نیست که زیبایی مولد عشق باشد، اگر از یک طرف دیگر حرکت کنید، زیبایی عوض می‌شود و عشق است که مولد زیبایی است. اگر توانستید نسبت به چیزی دل ببندید، همه چیز آن را زیبا می‌بینید.در واقع در ابن‌عربی زیبا‌شناسی به زیبا‌بینی تبدیل می‌شود. زیبا‌بینی هم همانی است که حافظ می‌گوید:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن
وقتی عالم و آدم را دوست داشتیم و به آنها عشق ورزیدیم و فهمیدیم که همه تجلی خدایند و خدا جمیل است، آن وقت همه چیز عالم زیبا خواهد بود.

ماخذ:‌ماهنامه ادبیات و فلسفه ش ۷۸
منبع : نشریه الکترونیکی حیات اندیشه