جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
سکانداری اسلام پس از رسول اکرم صلی الله علیه واله والسلم
علامه سیّد محمدحسین فضلاللّه روحانی برجسته لبنانی كه در ایران بیشتر به عنوان یك چهره سیاسی شناخته شده است، هر هفته جلسه سخنرانی و گفت و گو در دمشق برگزار میكند و به پرسشهای اعتقادی، فقهی، تربیتی، و سایر موضوعات مبتلا به مسلمانان پاسخ میگوید. آنچه كه در ذیل آمده است برگردان یكی از سخنرانیهای علامه فضلاللّه است كه به مناسبت روز غدیر ایراد شده است. این سخنرانی از نشریه «الفكر و الثقافهٔ» انتخاب شده است.
روز غدیر سرفصل نوینی در حیات اسلام است. در این روز، رهبری جهان اسلام بعد از رحلت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، مشخص شد. رهبری كه ادامه دهنده راه و روش رسول خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، است و مسلمانان را از موانع دست و پاگیر داخلی و خطرات خارجی نجات میدهد. بدیهی است امكان هدایت اسلام بعد از رحلت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، باید توسط فردی به دست گرفته شود كه با تمام وجود اسلام را درك كرده و بتواند با اقدامات دینی و قانونی خود، دیدگاه یكسانی از اسلام ارائه كند. این كار از تشتت فكری مسلمانان جلوگیری میكند. بنابراین رهبری جهان اسلام پس از پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، باید توسط كسی به عهده گرفته شود كه آشنایی كامل و بدون خطا از اسلام داشته باشد. در اینجا باید به این نكته اشاره كرد زندگی پیامبر اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، سراسر، مملو از جنگها و بحرانهای داخلی بود. در این مدت، بیشتر مفاهیم اسلامی بخوبی روشن نشده و احكامی كه باید مسلمانان آنها را انجام دهند، بر زمین مانده بود. البته ما منكر اخلاص اصحاب پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، نیستیم. آنان در برابر سختیهای بسیار در مكه ایستادگی كردند، و بشدت با آتشافروزان و جنگ طلبها به مقابله برخاستند. لذا ملاحظه میكنیم كه خداوند در قرآن كریم میفرماید:
محمد رسولاللّه و الّذین معه أشدّاءُ علی الكفّار و رحماء بینهم تراهم ركّعا سجّدا یبتغون فضلاً من اللّه و رضوانا سیماهم فی وجوههم من أثر السجود.۱
به هر حال پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، (در زمان حیات خود) فرصت نیافت تا فرهنگ و معنویت اسلامی را به طور عمیق در وجود تكتك مسلمانان نهادینه كند. لذا رهبری مسلمانان پس از پیامبر، باید توسط فردی صورت گیرد كه بتواند اسلام را گسترش دهد و آن را در وجود فرد فرد مسلمین نهادینه كند.
از این رو است كه مسأله غدیر یكی از اساسیترین مسائل حیاتی اسلام است. بخصوص اینكه، بیشتر راویان احادیث درباره آیه شریفه:
یا أیّها الرسول بلّغ ما اُنزل الیك من ربّك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمك من الناس.۲
گفتهاند: «این آیه شریفه هنگامی نازل شد كه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، (در آخرین حج خود) به محلی به نام غدیرخم رسیده بود.» بعضی مفسران نیز گفتهاند: «شأن نزول این آیه برای معرفی كردن حضرت علی، علیهالسلام، به عنوان جانشین پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، نیست، بلكه برای بیان مطلب دیگری نازل شده است. این مفسران تاكنون نتوانستهاند بین ماهیت آیه شریفه فوق و آنچه كه به آن معتقدند، توازنی برقرار سازند. زیرا آیه مذكور در اوائل بعثت حضرت ختمی مرتبت نازل نشده تا اینكه گفته شود پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، امر به انذار و تبلیغ شده است. رسول خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، در آن زمان هر حكم و مسألهای كه به او وحی میشد، بدون هیچ ترس و واهمهای به مردم اطلاع میداد و در این كار راسخ و استوار بود. «قل الحق من ربّكم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر»۳
پیامبر در ابلاغ رسالتش، ملاحظه هیچ عكسالعملی را نمیكرد. برای اینكه آن حضرت در حال بنیانگذاری اندیشه، معنویت و راه روشن الهی در میان مردم بود. لذا عكسالعملهای منفی برایش قابل پیشبینی بود. به هر حال، رسول خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، از برخوردهای منفی ناراحت میشد. ولی این ناراحتیها به خاطر خودش نبود. بلكه به خاطر مردم بود. چرا كه آنان در قلب آن حضرت جای داشتند.
در اینجا روشن میشود كه آیه شریفه ذیل بر مطلب مهم دیگری تأكید دارد. «و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمك من النّاس» این مطلب، چیزی جز ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی، علیهالسلام، نیست. البته در این مسأله بسیار جدل شده است. وقتی كه پیامبر با این گفتار ابلاغ رسالت كرد: «آیا من از مؤمنین بر خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بلی. فرمود: هر كس كه من مولای او هستم (از این) پس علی مولای اوست.»۴ سپس این آیه نازل شد «الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الإسلام دینا»۵ تا این روز، شكاف رهبری پس از پیامبر در اسلام وجود داشت. وقتی كه این شكاف از بین رفت، ساختار دین تكمیل شد. خداوند راضی شد كه اسلام آئین تمام جهانیان باشد.
در اینجا ممكن است این سؤال مطرح شود، چطور میتوان رویگردانی برخی اصحاب را از ولایت علی، علیهالسلام، تفسیر كرد؟ چگونه میتوانیم این مطلب را توجیه كنیم، وقتی كه رسول اكرم، صلّیاللّهعلیهوآله، به ملكوت اعلا رحلت فرمود، انصار به مهاجرین گفتند: «از ما امیری و از شما هم امیری.۶»؟ چرا برخی از اصحاب پیامبر در بیعت كردن با خلیفه اول هیچگونه مشورتی با دیگر مسلمانان (ساكن در اقصی نقاط حكومت اسلامی) نكردند و بدون هیچ ترس و واهمهای و باری به هر جهت با ابوبكر بیعت كردند؟ چطور در آنجا (سقیفه بنی ساعده) هیچ كس با این كار مخالفت نكرد و نگفت كه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، فرموده هر كس كه من مولای اویم از این پس علی ملای اوست؟ مرحوم سید شریفالدین، این موضوع را چنین توجیه كرده است:
ذهنیت مسلمانان آن عصر به جز برخی از آنان عمیق و ژرفاندیش نبود، لذا وقتی كه بیعت میكردند به آن وفادار بودند. به هر حال از آنجایی كه رسول اكرم، صلّیاللّهعلیهوآله، بصراحت و روشنی سخن میگفت شاید آنان منظور پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، از «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» بخوبی فهمیده بودند. اما آنچه كه اتفاق افتاد برخلاف اراده پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، بود.
بنابراین ملاحظه میكنیم پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، از این ذهنیت توده مردم (كوتاهبینی آنان) اندوهناك بود. لذا فرمود برای من قلم و كتف (كاغذ) بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم كه بعد از من هرگز گمراه نشوید.
پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، مانند سایر افراد نبود كه هنگام احتضار به هذیانگویی مبتلا شود. بلكه آن حضرت، در بالاترین درجه عقل و اراده و هوشیاری قرار داشت. قبل از این ماجرا، هیچ یك از اصحاب پیامبر خبر از هذیانگویی آن حضرت در حالت بیماری نداده است. اصولاً پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، با تمام وجودش با اصحابش زندگی و با آنان گفت و گو میكرد. لذا وقتی كه میفرماید: «برای من قلم و كتفی (كاغذ) بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم كه بعد از من هرگز گمراه نشوید» منظور آن حضرت این نبود مطلبی بنویسد كه جانشین قرآن شود. چرا كه قرآن نوری است كه با گوشت و پوست و خون آن حضرت آمیخته شده است. بنابراین مسأله در اینجا چیز دیگری است كه بسیار مورد توجه و اهتمام رسول خداست. به طوری كه وی را ناگزیر كرد، در این مورد تأكید فرماید تا در آینده كسی با كلمات آن حضرت بازی نكند. حال این سؤال مطرح میشود، چرا خلیفه دوم گفت: «كتاب خدا برای ما كافی است»؟ آیا پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، میخواسته بگوید كتاب خدا ناقص است؟ معنای «حسبنا كتاباللّه» چیست؟ در حالی كه خداوند میفرماید:
ما آتاكم الرسول فخدوه و مانهاكم عنه فانتهوا.۷
در اینجا باید به این نكته اشاره كرد كه سنت رسول اكرم، صلّیاللّهعلیهوآله، شارح و مكمل كتاب خداست. پس چرا خلیفه دوم گفت: «حسبنا كتاباللّه»؟ بعد هم، مدعی هذیان گفتن پیامبر شد؟ در صورتی كه رسول خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، در سراسر زندگی پربركت شان حتی در حالت بیماری، هیچگاه هذیان نگفته است. با توجه به اینكه نبوت در سراسر زندگی رسول خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، تداوم دارد، لذا امكان ندارد كه پیامبر اسلام در حالت هذیانگویی مسلمانان را مورد خطاب خود قرار دهد و آنان را به انجام كاری فرمان دهد كه به ادامه رسالتش مربوط باشد. مضافا اینكه تمام مسلمانان معتقدند پیامبر، عظیمالشأن اسلام مصون از هرگونه خطا و اشتباه است. حقیقت این است كه به پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، اجازه ندادند كه مسأله خلافت را به طور كامل روشن سازد و با نوشتار خود بر جانشینی حضرت علی، علیهالسلام، مهر تأیید بزند. البته رسول اكرم مسأله ولایت و جانشینی حضرت علی، علیهالسلام، را به مناسبتهای مختلف بیان فرموده بودند.
به هر حال وقتی كه چند نفری برای آن حضرت قلم و كتف (كاغذ) آوردند، در این موقع اختلاف به وجود آمد (آن گروهی كه با خلیفه دوم همگام بودند) اجازه ندادند كه پیامبر با نوشتار خود، علی، علیهالسلام، را به عنوان جانشین خویش معرفی فرماید. از طرف دیگر ملاحظه میكنیم پیامبر اسلام قبلاً به بزرگان و اصحاب خود دستور داده بود كه با لشكر «اسامه» به سمت روم حركت كنند. اما آنان با دستور پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، مخالفت كردند و با لشكریان اسامه همراه نشدند.
سؤال دیگر این است كه معنی سخن [خلیفه دوم كه گفت [«پیامبر نمرده است» چیست؟ در جواب میتوان گفت: معنای این سخن چیزی جز این نیست كه افرادی كه در آن مجلس حضور نداشتند (با اطلاع یافتن از آن حادثه ناگوار فرصت یابند) تا در آن مجلس شركت كنند و مسأله خلافت را آن طوری كه (مخالفان خلافت حضرت علی، علیهالسلام، میخواهند) به سرانجام برساند.
● تحلیل و نقادی تاریخ
وقتی كه میخواهیم قرائت نوینی از تاریخ اسلام داشته باشیم، باید از مسئله غدیر تحلیل منتقدانه به عمل آوریم. البته بدون اینكه به قداست شخصیتهای تاریخی آن لطمهای وارد كنیم.
بعضیها درباره خطبه شقشقیه حضرت علی، علیهالسلام، كه سید رضی، رحمهٔاللّهعلیه، در نهجالبلاغه آورده است سؤالاتی را مطرح كردهاند. در پاسخ به این گروه میتوان گفت: روش حضرت علی، علیهالسلام، در ایراد خطبه با روش سید رضی، رحمهٔاللّهعلیه، فرق میكند. مضافا به اینكه خطبه مذكور را راویان متعددی در صدها سال پیش از سید رضی، رحمهٔاللّهعلیه، نقل كردهاند. حضرت علی، علیهالسلام، در این خطبه درباره حقش میفرماید:
جایگاه من برای خلافت از جهت كمالات علمی و عملی، مانند قطب وسط آسیا است. علوم و معارف از سرچشمه من، مانند سیل سرازیر میشود، هیچ پرواز كننده در فضای علم و دانش به اوج من نمیرسد.۸
تا جایی كه میفرماید:
جای بسی شگفتی است كه او در زمان حیاتش فسخ بیعت مردم را درخواست مینمود ولی چند روز از عمرش مانده خلافت را برای دیگری وصیت كرد. این دو نفر غارتگر، خلافت را مانند دو پستان شتر میان خود قسمت كردند.۹
یعنی هر كدام از این دو نفر، سینهای را گرفته بودند تا شیری از آن بخورند. منظور حضرت علی، علیهالسلام، از این مثال آن است كه آنان برای به دست گرفتن خلافت، با یكدیگر همداستان شده و تلاش میكردند هر فریاد حق طلبی را سركوب كنند. جو سیاسی نیز به همین سمت و سو سوق پیدا كرده بود. در آن زمان حضرت علی، علیهالسلام، از هر كس آگاهتر بود كه جامعه اسلامی آن روز به او اجازه نمیداد كه برای احقاق حقش دست به شمشیر برد. چرا كه این كار باعث ایجاد شكاف در صفوف مسلمانان میشد. لذا حضرت علی، علیهالسلام، فرمود:
صبر كردم در حالی كه در چشمانم خاشاك و غبار و در گلویم استخوان گرفته بود.۱۰وقتی كه ابوسفیان همراه عباس برای بیعت كردن با آن حضرت آمدند، حضرت علی، علیهالسلام، با آنان بیعت نكرد و ایشان را نسبت به فتنههایی كه از این مسأله برپا خواهد شد، آگاه ساخت. مضافا به اینكه شرایط زمان و مكان اجازه چنین كاری را به آن حضرت نمیداد. چرا كه انجام رسالت الهی، شرایط خاصی دارد كه در جهان خارج باید محقق شود تا انسان بتواند از عهده مأموریت الهی كه بر دوش او نهاده شده است سربلند بیرون بیاید. بنابراین اگر در جهان خارج موانع زیادی در راه انجام رسالت الهی وجود داشته باشد ممكن است این مأموریت الهی با شكست مواجه شود و فقط اسمی از آن رسالت الهی باقی بماند. لذا صاحب این رسالت پس از پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، برای باقی ماندن دین رسول خدا ناگزیر شد كه خود را فدا كند.
بنابراین حضرت علی، علیهالسلام، با آن همه علم و دانش و برخورداری از عقلی روشن و روحی باز به خاطر حفظ اسلام از خواسته بر حق خود دست كشید و دیگران بر مسند خلافت تكیه زدند كه نه علم او را داشتند و نه آگاهی و مهارت او را. خلافت بعد از رحلت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، توسط انصار براساس نظام عشیرهای مطرح شد (از ما امیری و از شما نیز امیری) این مسأله مربوط به معیارهای انتخاب رهبری جامعه و در چارچوب خطوط عرفی اسلامی نیز نبوده است.
● بحث در خلافت
تحقیقاتی كه درباره این موضوع (خلافت) انجام دادهام نشان میدهد كه مردم آن روز طرح فرهنگی و روشمند اسلامی نداشتند. مسأله در نظر آنان این بود كه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، از دنیا رفته و ما باید برای رهبری جامعه فردی را تعیین كنیم حال هر طوری كه بود، بود. باید گفت: مسأله این نیست كه راه و روشی به فردی تحمیل شده باشد. موضوع این است كه فرد راه و روشی تحمیل كند. به همین خاطر است امام علی، علیهالسلام، میفرماید:
عمر راه خود را پیمود (و پیش از تهی كردن جامه) امر خلافت را در جماعتی قرار داد كه مرا یكی از آنها گمان نمود. پس بارخدایا از تو یاری میطلبم برای شورایی كه تشكیل شد و مشورتی كه نمودند چگونه مردم مرا با (ابوبكر و عمر) مساوی دانسته و درباره من شك و تردید نمودند تا جایی كه با این اشخاص (پنج نفر اهل شورا كه عمر برای تعیین خلافت پس از خود تشكیل داده بود) همردیف شدهام.۱۱
حال، چه معیاری برای جداسازی این افراد از یكدیگر وجود دارد؟ آنان چه علم و آگاهی دارند؟ فرهنگشان چیست؟ جهادشان چه میباشد؟ چه نزدیكی روحی و فكری با رسول خدا دارند؟
هنگامی كه این مسأله را از دیدگاه علمی بررسی میكنیم، درستی گفتار امام صادق، علیهالسلام، را درمییابیم كه فرمود: «علی، علیهالسلام، فرمود: من كجا و آنان كجا!؟» آن زمانی كه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، حضرت علی را برای جانشینی خود آماده میكرد و مسائلی به آن حضرت میآموخت كه هیچ كس نسبت به آنها آگاهی نداشت، مردم در همان زمان شنیده بودند كه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، درباره حضرت علی، علیهالسلام، فرمود: «من شهر علم هستم و علی دروازه آن»۱۲ و «علی با حق است و حق با علی»۱۳ و «هر كس من مولای اویم پس این علی مولای اوست» و «یاعلی! تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی جز اینكه بعد از من هیچ پیامبری نخواهد بود»۱۴ خداوند متعال میفرماید:
إنّما یرید اللّه لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهّركم تطهیرا.۱۵
و نیز میفرماید:
إنّما ولیّكم اللّه و رسوله و الّذین امنوا الّذین یقیمون الصلاهٔ و یؤتون الزكوهٔ و هم راكعون.۱۶
همچنین میفرماید:
و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضاهٔ اللّه واللّه رئوف بالعباد.۱۷
بنابراین علی، علیهالسلام، برای خودش ناراحت نمیشد بلكه اندوه او برای اسلام بود. آن حضرت در آخر خطبه شقشقیه میفرماید:
پس مردی از آنها از حسد و كینهای كه داشت، دست از حق شسته به راه باطل قدم نهاد (مراد سعدبن ابی وقاص، كه پس از قتل عثمان هم با آن حضرت بیعت ننمود) مرد دیگری به دلیل دامادی و خویشی خود با عثمان از من اعراض كرد (مراد عبدالرحمان بن عوف است كه شوهر خواهر مادری عثمان بود) و همچنین دو نفر دیگر (طلحه و زبیر كه از رذالت و پستی) موهن و زشت است نام ایشان برده شود.۱۸
وقتی كه حضرت امیرالمؤمنین به خلافت رسید مینهای دسیسه و توطئه بر سر راه آن حضرت كاشته شده بود. حضرت علی، علیهالسلام، در این زمینه میفرماید:
چون بیعت شان را قبول و به امر خلافت مشغول گشتم، جمعی (طلحه و زبیر و دیگران) بیعت مرا شكستند و گروهی از زیر بار بیعتم خارج شدند. بعضی (معاویه و دیگر كسان) از اطاعت خدای بیرون رفتند. گویا مخالفان نشنیدهاند كه خداوند میفرماید: «تلك الدّار الاخرهٔ نجعلها للذین لایریدون علوّا فی الأرض و لا فسادا و العاقبهٔ للمتقین.»۱۹
سوگند به خدا آنان این آیه را شنیده و حفظ كردهاند لیكن دنیا در چشمهای ایشان آراسته و زینت آن، آنان را فریفته است.۲۰
پس امام بر موضع قبلی خود تأكید كرد و فرمود:
سوگند به خدایی كه میان دانه را شكافت و انسان را خلق نمود، اگر حاضر نمیشدند آن جمعیت بسیار (برای بیعت با من) و یاری نمیدادند كه حجت تمام شود و نبود عهدی كه خداوند از علما و دانایان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از راه ستم)، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر كوهان آن میانداختم و آب میدادم آخر خلافت را به كاسه اول آن (چنانكه پیش از این بر این كار اقدام ننمودم، اكنون هم كنار میرفتم و امر خلافت را رها كرده مردم را به ضلالت وامیگذاشتم. زیرا كه فهمیدهاید این دنیای شما نزد من خوارتر از عطسه بز ماده است.۲۱
حال این سؤال مطرح میشود از كجا ما الگو بگیریم؟ در جواب میتوان گفت: در بین كسانی كه بر مسند خلافت تكیه زدهاند. فقط حضرت علی، علیهالسلام، است كه طی قرون متمادی ثروت فرهنگی بزرگی را برای ما به ارث گذاشته، به طوری كه موجب گسترش اسلام شده است. لذا شیعه علی بودن یعنی پیروی كردن از آن حضرت، متعهد بودن به وحدت امت اسلامی، به طوری كه اگر خطری جهان اسلام را تهدید كرد باید آماده دفاع از آن باشیم.
حضرت علی، علیهالسلام، قلبش سرشار از دوستی به مردم بود. حتی با آنانی كه اختلاف داشت (نه افرادی كه دشمن خدا و رسولش بودند) به هر حال مصیبتی كه به حضرت علی، علیهالسلام، وارد شد تاكنون به هیچ كس دیگری وارد نشده است. دوستان! ما باید تحقیقی واقعگرا درباره زندگی حضرت علی، علیهالسلام، به عمل بیاوریم و ملاحظه كنیم كه سعه صدر آن امام در برخورد با مشكلات چگونه بود؟ توانایی صبرش چطور بود؟ چگونه مسئولیت خطیر اسلام را به دوش میكشید؟ چطور مسئولیت مسلمانان در عقل و روحش نفوذ كرده بود؟ آیا تنها جشن گرفتن روز غدیر كافی است؟ من نمیخواهم كسی را مجبور سازم كه روز غدیر آن طوری كه سزاوار است جشن نگیرد. چرا كه غدیر یك سرمایه فرهنگی و معنوی است و لذا علما و اندیشمندان، فرهنگیان و ادبا به خاطر این چنین روزی باید تحقیقاتشان را در راستای آنچه كه علی، علیهالسلام، به جای گذارده انجام دهند تا آن حضرت در مسائل عقیدتی، اسلامی، سیاسی و اجتماعی میان مسلمانان جایگاه حقیقی خود را بازیابد. اینگونه تحقیقات موجب میشود تا شخصیت علی، علیهالسلام، در اندیشه، قلب و زندگی ما نفوذ پیدا كند. در این صورت است كه علی، علیهالسلام، همواره در نزد ما همانند نبض جامعه عمل خواهد كرد. فكر و اندیشه علی است كه مرزهای زمان را درمینوردد.
دوستان! گرایش ما به حضرت علی، علیهالسلام، مسئولیت سنگینی بر دوش ما نهاده است لذا باید عملكرد خود را با آن حضرت مقایسه كنیم. ما باید در سراسر زندگی خود با تمام وجود با علی، علیهالسلام، زندگی كنیم. برای اینكه در زندگی علی، علیهالسلام، خدا در قلب، عقل و سراسر حیاتش حضور داشت. پس بیائید به سوی علی، علیهالسلام، حركت كنیم تا حقیقت او را دریابیم. چرا كه حضرت علی، علیهالسلام، در تاریخ محدود نمیشود.
صاحب اثر : محمدحسین فضلاللّه
منبع : سایت شیعه سرچ.نشریه «الفكر و الثقافهٔ»
پاورقیها:
۹. سوره قصص (۲۸)، آیه ۸۳.
۵. سوره احزاب (۳۳)، آیه ۳۳.
۲. مجلسی، محمدباقر، همان، ج۱۰، ب۸، ص۱۲۰، ح۱.
۴. همان، ج۲، ب۲۹، ص۲۲۶، ح۳.
۰. همان.
۳. همان، ج۱۰، ب۲۶، ص۲۲۶، ح۱۲.
. سوره فتح (۴۸)، آیه ۲۹.
۶. سوره مائده (۵)، آیه ۵۵.
۱. همان.
۸. نهجالبلاغه، فیضالاسلام، خطبه ۳.
۷. سوره بقره (۲)، آیه ۲۰۷.
۰. همان، آیه ۱۸.
. سوره مائده (۵)، آیه ۶۷.
۱. همان.
. سوره كهف (۱۸)، آیه ۲۹.
. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، باب ۲۰، ص۲۶۶، ح۵۳۴.
. سوره مائده (۵)، آیه ۳.
. مجلسی، محمدباقر، همان، ج۲۸، ب۴، ص۲۲۰، ح۹.
۷. سوره حشر (۵۹)، آیه ۷.
. نهجالبلاغه، فیضالاسلام، خطبه سوم.
. همان.
منبع : سایت شیعه سرچ.نشریه «الفكر و الثقافهٔ»
پاورقیها:
۹. سوره قصص (۲۸)، آیه ۸۳.
۵. سوره احزاب (۳۳)، آیه ۳۳.
۲. مجلسی، محمدباقر، همان، ج۱۰، ب۸، ص۱۲۰، ح۱.
۴. همان، ج۲، ب۲۹، ص۲۲۶، ح۳.
۰. همان.
۳. همان، ج۱۰، ب۲۶، ص۲۲۶، ح۱۲.
. سوره فتح (۴۸)، آیه ۲۹.
۶. سوره مائده (۵)، آیه ۵۵.
۱. همان.
۸. نهجالبلاغه، فیضالاسلام، خطبه ۳.
۷. سوره بقره (۲)، آیه ۲۰۷.
۰. همان، آیه ۱۸.
. سوره مائده (۵)، آیه ۶۷.
۱. همان.
. سوره كهف (۱۸)، آیه ۲۹.
. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، باب ۲۰، ص۲۶۶، ح۵۳۴.
. سوره مائده (۵)، آیه ۳.
. مجلسی، محمدباقر، همان، ج۲۸، ب۴، ص۲۲۰، ح۹.
۷. سوره حشر (۵۹)، آیه ۷.
. نهجالبلاغه، فیضالاسلام، خطبه سوم.
. همان.
منبع : سایت پیامبر اعظم
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران تورم
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه