دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


مثلثی آرمانی از استحکام و شکیبایی


مثلثی آرمانی از استحکام و شکیبایی
▪ نوشته و کار:حسن باستانی
پدیده جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به عنوان یک پدیده مستند و مبنای حقیقی واجد مجموعه ای از رویدادها و اتفاقات ، تاثیرات و تاثرات، ثمره های مفید و همین طور آفات مخربی است که می تواند دستمایه ساخت و پرداخت و آفرینش اثر هنری قرار گرفته و در چرخه توالد و تولید و تناسل اثر هنری بر پایه صورتهای ذهنی خالقان و ذهنیت هنرمندانه آنها اشکال نابی از رویدادهای مرتبط با این موضوع بازسازی شود.
"همیشه ماندگار" از جمله نمونه آثاری است که در این حیطه و براساس ذهنیت شخصی خالق آن و زاویه دید او در پرداختن به مقوله اسارت زنان و رزمندگان زن ایرانی در اسارتگاه های رژیم بعث عراق شکل یافته است.
حسن باستانی در این اثر به بازنمایی شرایط دشوار و حضور تعب ناک زنان اسیر در اسارتکده های رژیم بعث می پردازد و از ره آورد این موضوع، تصویری آرمانی از استقامت و پایداری، میهن خواهی و کشور دوستی رزمندگان ایرانی و در این میان زنان رزمنده را در شرایط حبس و تنگنا به نمایش می گذارد.
نمایش او برحسب گرایش آرمان گرایانه خود دارای بخش بندی کلیشه ای سیاه و سفید و اقطاب خوبی و بدی بوده و براین اساس عناصر و نیروهای ایرانی و عراقی در هر یک از این جناحین صف بندی شده اند، مولف در قطب موافق و جناح راستین تقابل موجود، ترتیبی مثلث گون از حضور سه زن ایرانی را در اسارتگاهی در عراق پدید آورده است. در دو ضلع از مثلث موجود، زنانی بردبار و مستحکم و در ضلع دیگر زنی با نوساناتی از تزلزل ایستاده است.
می توان این ترتیب را به صورت قاعده محکم و خدشه ناپذیر و راس متزلزل و بی ثبات تصور کرد؛ که در نهایت با تاثیرگذاری نیروهای مستقر در اضلاع قاعده به تاثیر پذیری بر عنصر ایستاده در راس می رسیم و بدین ترتیب هیاتی مثلث گون و ترتیبی جهت دار از استحکام و شکیبایی و مقاومت و وطن خواهی در صحنه پدید می آید. ترتیبی که به هیچ روی امکان لغزش یا ریزش در آن وجود ندارد. داستان و پیرنگ نمایش را از این قرار می خوانیم:
دو زن در هیات اسران جنگی در سیاهچاله ای در عراق محبوس اند، زن دیگری وارد می شود که جلوه ای غریب از خود باختگی بر وجود او سایه افکنده است. شخص سوم به قصد تخریب توانش زنان اسیر در بردباری و تاب شرایط دهشتناک زندان و به قصد تاثیرگذاری منفی بر آنها با وعده ها وعیدها آنچنانی به جمع آنها اضافه می شود. مطالبه شخص سوم، حضور اسرای زن در یک مصاحبه مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی و عنوان رضایت آنها از شرایط اسارت و خاطر نشان کردن عدم رضایت و پشیمانی آنها از جنگ در برابر عراق است. شخص سوم در چرخه تاثیرگذاری بر آنها به تاثیرپذیری از آنها می رسد و در فرایند تبادل آراء و گفتگوها شاهد تغییر و تحول فکری و دگرگونی عقیدتی او هستیم. کیفیت حضور شخص سوم و روند تحول وجودی او را می توان در هیات فشرده و چکیده این بیت از مولوی در "نی نامه" باز جست:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
در هر صورت محمل اساسی متن و پیرنگ اصلی داستان نمایشنامه مصاحبه با خبرنگاران خارجی به قصد تخریب وجهه ملی ایران است؛ تمی که در موارد بسیار دستمایه ساخت اثر هنری واقع شده است. در اینجا تنها مخاطب با نگرش و رویکرد شخصی و هنرمندانه "حسن باستانی" در پرداخت تم مذکور مواجه است. پرداختن به وضعیت و شرایط زنان ایرانی در اسارتگاه های عراق، هویت یابی و تغییر بنیادین مواضع فکری و اعتقادی شخص سوم و عدم صحت و سلامت وعده ها و قول نیروهای بعث و عدم تطابق گفتار و کردار آنها، موضوعاتی است که در نمایشنامه "همیشه ماندگار"
طرح و به چالش کشیده می شوند. نمایشنامه مذکور ساختمانی ساده و منسجم دارد و در کلیت روایی خود مبتنی بر روایتی خطی است. نمایشنامه نویس در روند خطی باز گفت قصه با تدارک مجموعه ای از گسست های روایی، نمایشنامه را از روایت خطی صرفا می رهاند و با بهره گیری از تمهید بازی در بازی شبه روایت هایی از گذشته را در زمان حال به نمایش می گذارد و با استفاده ساختاری از این شگرد جریانی سیال و آینده و روندی را مابین گذشته و حال در ساحت متن و در ذیل ساختمان خطی روایت تدارک می بیند. اساساً از حیث ساختاری به کارگیری "بازی در بازی" تنها شگرد خاص موجود در متن است.
این موضوع به واسطه عناصر "تخیل" و "تداعی" شخصیتها امکان بروز یافته و این عمل در نزد شخصیت دستاویزی برای فرار از شرایط رنج و تعب و تنهایی و تاریکی و دشواری های اسارتگاه است. آنها با این عمل به تقویت روحیه زندگی و زنده ماندن خود پرداخته و به توسل به این بازی غریب ادامه حیات و تداوم زیستن خود را در شرایط فراموشی و محو شدن در دل سیاهچاله ممکن می سازند. این عمل خود مستمسکی است تا شرایط تکراری و وضعیت مشابه هر روزه زندان از میان برداشته شود و در عین حال امکانی برای زنده نگه داشتن گذشته و باز خاطرآوری اصالت و پیشینه و فراموش نکردن ریشه و عقبه است .
نویسنده در خلال نقل گذشته ها با استفاده استعاری از اسماعی نظیر "سهراب" و "آرش" متن نمایشی خود را با اساطیر پیوند می زند و از این رهیافت سعی در تاکید بر جنبه های حماسی متن دارد. اما اجرا به نسبت متن در مرتبه ای عقب تر قرار دارد و از حیث پرداخت صحنه ای با کاستی هایی کلی مواجه است که بی آنکه واجد اشتباه یا خطایی باشد تنها به لحاظ کیفیت کلی دارای سطح نازلی است. شاید تنها امکان قابل قبول اجرا طراحی لباس و در اولویت دوم طراحی صحنه نمایش باشد. طراحی لباس به خوبی بیانگر وضعیت موجود بوده و رنگ آنها دارای تجانس کامل با محیط است.
فضای صحنه نیز به صورت تقریبی و بالنسبه از پس باز نمایش مکان صحنه و موقعیت سیاهچال بر می آید. در بحث خطوط حرکت بازیگران بر صحنه، فواصل فرضی میان آنها و ارتباط آنها با محیط و صحنه افزار کمتر شاهد خلاقیت و جهش های خلاقه هستیم.
خطوط حرکتی بازیگران در اکثر مواقع فاقد زیبایی شناسی صحنه ای بوده و در لحظات بسیار به ورطه تکرار و یکنواختی حضور بازیگران بر صحنه می رسد. این روند تنها در مواقع بازی در بازی و به یاری بازی سازی زیبا، متوازن و متناسب آیه کیانپور رنگ خلاقیت و زیبایی به خود می گیرد. در مورد سایر موضوعاتی که بر کیفیت کلی کار تاثیرگذار بوده اند، می توان به طراحی عقیم نور علیرغم متناسب بودن آن در بسیاری از صحنه ها اشاره کرد و همین طور حضور ضعیف موسیقی که کاربرد آن تنها به ساخت فضای حسی صحنه محدود شده است.
علی جمشیدی
منبع : تئاتر مقاومت