یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم «اقتباس»


نگاهی به فیلم «اقتباس»
▪ نویسندگان: چارلی كافمن ، رونالد كافمن
▪ كارگردان : اسپایك جونز
▪ بازیگران: نیكلاس كیج ، مریل استریپ، كریس كوپر، سارا سیمور
پیش از دیدن «اقتباس»، اگر به این سبك فیلمی دیده باشید ( مثلاً اگر از«ساعتها» خوشتان آمده باشد) این فیلم به حتم نه تنها شمارا راضی نخواهد كرد كه از آن رنجیده نیز خواهید شد .
فیلم شروع خوبی دارد ، یك تیتراژ زیبا و منحصر به فرد كه كاملاً منطقی سیر اصلی فیلم را روایت می كند و در ادامه ، سردرگمی شخصیت نویسنده برای اقتباس سینمایی از روی كتابی درباره گیاهان ، یك منحنی ساده و آرام را در پیش روی مخاطب می گذارد كه به حتم لذت و حظ بصری خاصی را درپی خواهد داشت ، اما این اصل به یك باره می شكند و از اینجاست كه مراتب دلزدگی بیننده آغاز می شود .
«اقتباس» حول گره های دراماتیك و جنایی نمی چرخد، قهرمان محور است و قهرمان آن نویسنده ای است كه در ارتباط با دیگران مشكل دارد، اما خوب می اندیشد و خوب می نویسد. او به ناگاه درگیر یك اقتباس سینمایی از كتاب «شكارچی اركیده» شده و مجبور می شود با نویسنده این كتاب ارتباط برقرار كند. تا اینجای داستان فوق العاده پیش می رود. شكستهای زمانی، جابه جایی روایت و تغییر راوی بشدت در فیلم به جا و منطقی به كار گرفته شده اند ، اما تمام این امتیازات در بیست دقیقه انتهایی فیلم واقعاً دچار از هم گسیختگی می شوند و به ناگاه داستان از بین می رود. داستان ساده و آرام، به یك باره تبدیل به تریلری جنایی می شود، زمانها به هم می پیوندند و راوی، دانای كل می شود و فیلم به پایان می رسد(یا به گفته ای دیگر، فیلم سرهم بندی می شود!)
در اواسط فیلم زمانی كه فیلمنامه نویس وارد كلاسهای آموزش نویسندگی می شود و می گوید كه می خواهد داستانی بنویسد كه تنها بیان زندگی روزمره باشد ودرآن اتفاق خاصی نیفتد،استاد براو می آشوبد و می گوید كه چنین اثری در سینما جایگاه و ارزشی ندارد. در همین حال مخاطب می اندیشد كه این فیلم چنین اثری خواهد بود كه به ناگاه گویی گفته های استاد تأثیر می گذارد و داستان را نابود می كند !
فیلم «اقتباس»، بدین گونه از لحاظ فیلمنامه دچار ضعف به نظر می رسد، اما در زمینه كارگردانی، دو سكانس تصادف فیلم جزو شاهكارهای هالیوود و سكانسهای ماندگار سینما محسوب می شود و گمان می كنم ذكر اندك در بیان قدرت كارگردانی كفایت كند، اما توانایی اسپایك جونز در ساخت این فیلم را در مواجهه او با سوژه می توان دریافت كه او از یك قهرمان ، یك ماشین تحریر و یك داستان ناقص (كه به حتم ایده های نویی برای كارگردانی نیستند) توانسته لحظات جذاب و دوست داشتنی خلق كند.
و اما بازیها، «نیكلاس كیج» آنچه كه باید نیست، همین. اگر دو دهه به عقب برگردیم، بازیگری مانند «جولی اندروز» را می بینیم كه دو نقش مشابه را در دو فیلم كاملاً شبیه هم («آوای موسیقی» و «مری پاپینز») به صورتی كاملاً متفاوت بازی می كند. اما اینجا نیكلاس كیج در دو نقش متفاوت مشابه ظاهر می شود، به گونه ای كه مخاطب در ابتدا گمان می كند با یك همزاد مواجه است تا با برادر قهرمان.
«جولین مور» هم به هیچ وجه در حد و اندازه های بازیهای معمولش نیست، اما «كریس كوپر» بازی قابل تامل و ستودنی ای دارد.
در حقیقت شیوه نو و تازه ای كه «اقتباس» و «ساعتها» در روایت داستان در پیش گرفته اند (یعنی تغییر راوی، تغییر زمان) ولی حفظ یكپارچگی داستانی، نقطه ای است كه می تواند یكنواختی تكنیك روایت داستان را از بین ببرد (البته به این شرط كه فیلمنامه نویس در انتها جسارت خود را از دست ندهد!)
پایان گیشه ای «اقتباس» برای یك فیلم گیشه ای مناسب است، اما برای این فیلم كه در نیمه اول خود مخاطب اصلی اش را شناخته، كمی سبك و غیر قابل تحمل به نظر می آید. این فیلم هر چند در رشته های بازیگری و فیلمنامه نامزد دریافت جایزه اسكار شده بود، اما به حتم قسمت آخر فیلم از دید داوران دور مانده و فقط قدرت آغازین فیلم، آنان را مسحور خود كرده، هرچند كه هیچ توجیهی برای پذیرش نامزدی اسكار نیكلاس كیج برای بازی در چنین فیلمی نمی توان یافت.
«مایكل ویلمینگتون» در «شیكاگو تریبون» در تحلیل این فیلم می نویسد: «اقتباس» زیبا و قابل تأمل است هر چند كپی برداری مستقیمی بوده از بسیاری از فیلمهای جدید و قدیمی هالیوود، اما در همین حال هم این فیلم به خودی خود فیلمی قابل توجه است.
امیر اطهر سهیلی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید