شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


قید و بند Restraint


قید و بند  Restraint
▪ کارگردان: دیوید دنین.
▪ فیلمنامه: دیو وارنر.
▪ موسیقی: الیوت ویلر.
▪ مدیر فیلمبرداری: سایمون دوگان.
▪ تدوین: رودریگو بالارت.
▪ طراح صحنه: باب هیل.
▪ بازیگران: استفن مویر[اندرو]، ترزا پالمر[دیل]، تراویس فیمل[ران]، جوآن هانت[سرکار ادوینا بلینی]، نیت جونز[تیم].
▪ ٩٤ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٨ استرالیا.
▪ نام دیگر: Guests، Power Surge، Ravenswood.
▪ ژانر: درام، مهیج.
دیل و ران که به دلیل ارتکاب به قتل تحت تعقیب هستند، هنگام فرار مجبور به کشتن فردی دیگر می شوند. آن دو سر راه شان برای تعویض اتومبیل و یافتن پول وارد خانه ویلایی بزرگی می شوند که متعلق به اندرو دلال آثار هنری است. ران بعد از گروگان گرفتن اندرو و تصاحب اتومبیلش تصمیم به قتل وی می گیرد، اما اندرو به آنها می گوید در ازای زنده ماندنش حاضر است پول هنگفتی به آنها بدهد. فقط کافی است دیل نقش نامزدش را بازی کرده و برای نقد کردن دو فقره چک درشت به بانک برود.
کم کم مشخص می شود که گابریل نامزد اندرو وی را شش ماه ترک کرده و به دلیل شباهت میان دیل و گابریل، کششی میان او و دیل نیز پدیدی می آید. این واقعه سبب بروز حسادت ران شده و او را در کشتن اندرو مصمم تر می کند.
اولین چک نقد می شود، اما سر و کله پلیس محل نیز در اطراف خانه پیدا می شود. اندرو زیر فشار ران آنها را با بهانه های مختلف دور می کند، ولی یقین دارد با نقد شدن دومین چک کشته خواهد شد. پس به دنبال یافتن راهی برای حفظ جان خویش است، در حالی که رازی هولناک را با خود حمل می کند...
● چرا باید دید؟
دیوید نونن یکی از شناخته شده ترین کارگردان های فیلم های تبلیغاتی در استرالیا است و سابقه همکاری مثبتی با افراد مختلف از جمله مایکل جوردن و مایکل جی. فاکس دارد.
با ساختن انیمیشن کوتاه Aches and Snakes در ١٩٧٣ شروع به فیلمسازی کرده و بعد از همکاری در ساخت فیلم فراغت خود را وقف دنیای تبلیغات کرده است. تک مضراب وی در سال ٢٠٠٣ ساخت فیلم کوتاه The Waltz بود و سرانجام اولین فیلم بلند خویش را با نام قید و بند جلوی دوربین برد.
قید و بند که می شود معانی دیگری هم برای آن دست و پا کرد یک فیلم کم هزینه-نه مستقل- از سینمای استرالیاست که در نگاه اول ظاهری کلیشه ای دارد. دو فراری شخصی را گروگان می گیرند که خود مرتکب قتل شده و سپس جدال برای بقا میان آنها درمی گیرد.
اما این بار شخصیت ها هر کدام مشکلات روانی خاص خودشان را هم دارند که فیلم را تبدیل به اثری روانشناختی نیز می کند. اندروز دچار هراس از فضای باز است و به گفته خود، پدرش را به دلیل رابطه با نامزدش به قتل رسانده است(بعدها معلوم می شود که پدرش زنده و در واقع نامزدش گابریل را شش ماه قبل کشته است).
دیل رقاصه استریپ تیز که از گذشته خود ناراضی است و در برابر ثروت و مکنت اندرو دچار ضعف می شود. ران عصبی و خارج از کنترل که عاشق دیل است، اما نمی تواند دیل را از گذشته اش جدا کند.
فیلم سعی دارد به حال و هوای یک فیلم نوآر مدرن نزدیک شود، بنابر این همه چیزهای این نوع را در خود دارد: قتل، دروغ، فریب و ... زمانی که دیل شروع به پذیرش و فرو رفتن در قالب گابریل می کند فیلم بیش از پیش پیچیده تر می شود. فیلم در واقع بازی موش و گربه ای هوشمندانه و پیچیده میان این سه نفر است که می کوشد از افتادن به دام تئاتری شده پرهیز کند و با اتکا به بازی های قابل قبول و طراحی صحنه سنجیده اش موفق به این کار می شود.
در کنار اینها افزوده های ظریف فیلمنامه نویس به کلیشه های این گونه مانند هوشمندی دور از انتظار ران سبب می شود تا فیلم را بیش از آنچه در آغاز دیده می شود ارزیابی کنیم. همین ظرایف قید و بند را از قالب یک فیلم جنایی معمولی دور کرده و ویژگی های یک درام را به آن می دهد.
بازی ها همه خوب است، اما ترزا پالمر در نقش دیل می درخشد و ستاره در حال طلوع در سینمای انگلیسی زبان است که قبلاً در ولف کریک و کینه ٢ او را دیده بودیم. اگر مدت هاست درام جنایی خوبی ندیده اید، توصیه مرا برای تماشای این یکی بپذیرید!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید