پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مرگ تدریجی یک رویا


مرگ تدریجی یک رویا
رژیم صهیونیستی در حالی اولین روزهای تاسیس خود را جشن می گرفت که جنگ جهانی دوم به اتمام رسیده بود و متحدین به رهبری آلمان هیتلری شکست خورده و قافیه را باخته و عرصه را برای عصری جدید در روابط بین الملل باز کرده بود.
بی شک اگر هیتلر در این جنگ به پیروزی و قدرت می رسید امروز نظام بین الملل شکل و روند دیگری داشت؛ زیرا از آنجایی که تاریخ هر کشور و همچنین جهان را پیروزها می نویسند و به باور دیگران می رسانند، هر تفکر پیروزی پس از جنگ دوم جهانی می توانست اندیشه های خود را در جهان بگستراند.
در این جنگ اندیشه و اسلحه متفقین که حامل تفکر اومانیستی لیبرالیسم بود، پیروز شد؛ بنابراین تاریخ جهان را تا کنون آنها نوشته و تفکرات خود را به گفتمان قالب در جهان تبدیل کرده و قدرت خود را در همه جا گسترانده اند.
در این میان آمریکا پیروز مقتدر جنگ جهانی دوم محسوب می شد که آهسته آهسته عرصه را از انگلیس ربود و در پی تحکیم قدرت خود در سراسر دنیا برآمد.
بخصوص آمریکا زمانی به این فکر فرو رفت که در میان مجموعه پیروز در جنگ دوم جهانی قدرت دیگری وجود داشت که نه تنها از اندیشه اومانیستی لیبرالیسم پیروی نمی کرد، بلکه صددرصد در برابر آن قرار داشت.
کمونیسم به رهبری شوری سابق این نقش را بازی می کرد و کم کم فضای نظام بین الملل را به زورآزمایی دو غول تبدیل کرد که هر کدام در هر گام به فکر شکست دیگری و گسترش قدرت خود بودند.
در این میان خاورمیانه نقش اساسی و حساسی را بازی می کرد: زیرا از موقعیت استراتژیک فوق العاده و انرژی بی حد و حصری برخوردار بود.
تمرکز در این بخش و فائق آمدن به کشورهای منطقه به گونه ای که آنها با تطمیع و یا تشویق به صف خودی درآیند، می توانست برگ برنده را در اختیار هر یک از دو بازیگر مورد نظر قرار دهد.
برای این کار عملگرایان دو پارادایم کمونیسم و لیبرالیسم نقشه های زیادی کشیدند که طرح لیبرال ها، کاری از آب درآمد و با سوء استفاده از هولوکاست در جنگ دوم به استقرار گروهی تندرو در منطقه پرداخت که مادامی که لیبرالیسم گفتمان غالب نظام بین الملل باشد، نه تنها به متحدی استراتژیک بلکه فرزندی بی پروا و آمریکا تبار در منطقه خاورمیانه باقی بماند.
آوراهام بورگ، رئیس پیشین مجلس رژیم صهیونیستی در مصاحبه ای با اکسپرس می گوید: اسرائیل بر پایی سه روایت مهم پایه گذاشته شد؛ اجتماع تبعیدیان، استقرار در ارض موعود و امنیت اسرائیل.
وی می افزاید: در عرض ۶۰ سال یهود دو ستون مستحکم قدرت برای خود ساخت؛ یکی دولت اسرائیل و دیگری جمعیت یهودیان آمریکا که روی هم ۷۷ درصد یهودیان جهان را دربرمی گیرد؛ درواقع با استقرار چنین گروهی که اندیشه های صهیونیستی در ذهن داشتند توازن قدرت به نفع آمریکا در منطقه تغییر یافت.
البته این برنامه با دو مخالف و دشمن استراتژیک همزاد بود؛ یکی «شوروی کمونیست» و دیگری «اسلام اعراب».
در این میان حتی این دو در مواردی به تلفیق اندیشه کمونیستی و سرزمین اسلامی پرداخته و به جنگ صهیونیسم رفتند که همه با شکست مواجه شد و صهیونیسم در منطقه ریشه دوانید و به قدری جای خود را در دل لیبرالیسم باز کرد که امروز آمریکا از هر کار این رژیم در منطقه حمایت می کند، حتی نسل کشی در سرزمین فلسطین.
ناگفته پیداست که دو دشمن استراتژیک صهیونیسم توان رویارویی خود را از دست داده و کم کم فضا را برای رژیم صهیونیستی باز کردند.
کمونیسم که در ابتدای دهه ۱۹۹۰ فروپاشید تا آخر عمرش شاهد بود که چگونه طرح و برنامه آمریکایی با استقرار یک عده وامانده در جنگ دوم جهانی، موقعیت و جایگاه او را در منطقه خاورمیانه به خطر انداخت.
اسلام عربی نیز کم کم رو به مصالحه آورد و حیثیت سیاسی منطقه را دو دستی تقدیم اسرائیل کرد؛ این کار با امضای قرارداد کمپ دیوید در مصر شروع شد و در حال حاضر نیز با نشست های مریلند و ... توسط عربستان و دیگر کشورهای منطقه در حال انجام است.
اگر چه این دو دشمن شکست خورده و یا گام به گام رو به عقب رفتند، اما در این میان قدرت و دشمنی دیگر علیه صهیونیسم در منطقه ریشه دوانید که بسیاری از تحلیلگران غربی از آن به عنوان «دشمن بزرگ» یاد می کنند که می تواند موجودیت رژیم صهیونیستی را با خطر نابودی مواجه کند.
حتی هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه کابینه باراک اوباما که در دوره انتخابات ریاست جمهوری و در روند سخنان تبلیغاتی خود بشدت از اسرائیل حمایت می کرد، به گونه ای که از او با عنوان «سناتور اسرائیل» یاد می شود، با لمس کردن این تهدید، ناشیانه و با سراسیمگی گفته بود: اگر ایران به اسرائیل حمله کند با تمام قدرت به او یورش می آوریم.
بنابراین باید گفت که از زمان وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و زمانی که دشمنان پیشین رژیم صهیونیستی در حال افول و استحاله بودند، مردم ایران با جمهوری اسلامی خود و بدون رویارویی مستقیم مرگ تدریجی رژیم صهیونیستی را آغاز کردند.
از آن روز لیبرالیسم، آمریکا و رژیم صهیونیستی این زنگ خطر را شنیدند و امروز آن را کاملا لمس می کنند.
شمارش معکوس پایان رویای صهیونیستی نیز زمانی شروع شد که رژیم صهیونیستی خود را وارد جنگ ۳۳ روزه کرده و با شکست در آن جنگ، حزب الله را به قدرتی تاثیرگذار و سیاست لبنان و ایران را به قدرتی شکست ناپذیر در منطقه تبدیل کرد.
اما آمریکا و رژیم صهیونیستی از این تغییر توازن درس نگرفته و بار دیگر خود را وارد بازی ای کرده اند که سرعت سقوط شان را در منطقه افزایش می دهد.
رژیم صهیونیستی در صورتی از ترس به وجود آمدن «حزب اللهی دیگر» به نوار غزه و جنبش حماس حمله کرده است که همه اذعان کرده اند حماس شکست پذیر و محو شدنی نیست؛ زیرا از پشتیبانی قدرتی در منطقه برخوردار است که هر روز در حال چرخش و تغییر توازن قدرت به نفع خود است.
ایران به گونه ای آرام و بی سر و صدا این کار را انجام می دهد که تفکر لیبرال پس از تحمیل شکست و بازنگری به آن، می فهمد که از کجا خورده است.
منبع : شبکه خبر دانشجو