چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات و وجه غیربشری زبان


ادبیات و وجه غیربشری زبان
«در ادبیات انسان از طریق زبان خود را بازگو می کند. یا می توان چنین گفت که در ادبیات، زبان انسان را خلق می کند. ادبیات، فصل مشترک انسان و زبان است. انسانی که از امکان پذیری در زبان برخوردار است برای خلق ادبیات از سایر امکان پذیری های زبان جدا می شود. ادبیات، انسان را از زبان جدا می کند تا به او صدای خودش را بازگرداند. پس از انفصال ادبیات از زبان، آنچه برای ما به جا می ماند، غیربشری است.»
از منظر آلن بوراسا ادبیات و زبان و انسان در جنگ دائمی اند. هر یک درصدد تسخیر آن دو تای دیگر است. بر حسب موقعیت تاریخی ما، همواره یکی از اقانیم این تثلیث را در مواجهه با آن دو تای دیگر می بینیم. بنابراین در هر مضمون و سبک پردازی، نوعی اعلام جنگ و آتش بس نهفته است. اما در بین گونه های مختلف ادبیات، هیچ گونه یی به اندازه رمان، دغدغه بیرون کشیدن انسان از چنبره زبان را ندارد. نویسنده رمان، به نیت دفاع از مفهوم انسان، همواره در برابر زبان است و استعاره هایی مثل عشق به زبان، شور کلام، یا زبانزدگی در عرصه رمان محلی از اعراب ندارد. در قرن نوزدهم، رمان به صورت نوعی فرار از زبان به منظور نجات مفهوم و حضور بشر خود را تثبیت کرد. به تعبیر بوراسا این فرار، «فرار از» نبود بلکه «فرار در» بود. فرار در معنی، در حس یا به بیان دیگر فرار کردن از زبان و سکنی گزیدن در انسان؛ مادام بواری، ایزابل آرچر، گتسبی، ایهاب و هسترپراین از مصداق های گریز از زبان حاکم و پناه آوردن به تصوری بشری بودند. حرص، شور، گناه، ندامت و غرور به شخصیت های داستانی ارزش های اخلاقی و فلسفی را اعطا می کردند و از این طریق مواجهه انسان با آنچه خارج از انسانیت بود، ساماندهی می شد. موفقیت شخصیت های داستانی، موفقیتی بشری بود؛ فهم، آشتی و آفرینش. شکست هایشان نیز به همین منوال بشری بود؛ یأس، تنهایی و خلأ.
از چشم بوراسا ادبیات به طور عام و رمان به طور خاص، جبهه رودررویی انسان و زبان است و از این بابت، نگره عشق به زبان - که شاید یکی از روحیات مشترک میان نویسندگان امروز ماست - عاجز از خلق فرم ها و شخصیت هایی است که بتواند ایماژ انسانی را از زبان بلعنده و سبع نجات دهد. در بین نویسندگان ما کم نیستند کسانی که مقصد نهایی عمل نوشتن را حرمت نهادن و عشق ورزیدن با زبان می دانند. عده یی حتی ادبیات را به عنوان عاملی برای حراست از زبان فارسی تعریف می کنند. برخی دیگر مدام اعلام خطر می کنند و بر این تصورند که زبان در خطر نابودی است و لازم است با داستان کوتاه و رمان، اسباب جلوگیری از انحطاط زبانی و به تبع آن اضمحلال فرهنگی فراهم آید. خلاصه آنکه عمل ادبی در وضعیت موجود، عبارت است از آژیر کشیدن برای زبان.
در بافت رمان، انسان و ادبیات رابطه اینهمانی دارند. نوشتن محملی است برای خلق انسان بودن انسان. شخصیت داستانی قبل از هر چیز به منظومه یی از ارزش ها و معناهایی شکل می دهد که در ساحت زبان، ناممکن، مذموم یا ممنوع به نظر می رسند. به تعبیر بوراسا هیچ انسانی بدون داستان نیست و هیچ داستانی وجود ندارد که انسان در آن نباشد. بنابراین رابطه انسان و ادبیات، عبارت از یک حقیقت درون ماندگار با دو جلوه بیرونی است. اما آنچه اینهمانی ادبیات و انسان را برهم می زند، زبان است که همیشه در ادبیات با ایجاد جنبه یی غیرادبی، اخلال می کند. جنبه غیرادبی ادبیات، همه آن گزاره ها و حکم هایی است که در خلق ادبی بی تاثیرند اما ادبیات به آنها وابسته است. متناظر با رخنه کردن امر غیرادبی در ادبیات، بلافاصله امر غیرانسانی نیز در انسان رخنه می کند و ما دیگر با شخصیت داستانی مواجه نیستیم، بلکه با موجودی بازنمایی شده که در زبان شناور است و به بیان موجود متوسل شده، سروکار داریم.
«در زبان بودن» و «وارد زبان شدن» دو مفهوم متفاوت اند. آگامبن می گوید؛ «حیوانات نمی توانند وارد زبان شوند، آنها پیشاپیش در زبان هستند.» در زبان بودن، حول محور تشخیص و شناخت می گردد. رفتاری که از موجودات در زبانی سر می زند، اعلام موجودیت و تظاهر به ممکن بودن شان با استفاده از ابزارهای مصطلح و به رسمیت شناخته شده زبانی است.
این موجودات، وظیفه اصلی خود را رعایت زبان می دانند. از اینکه در خانه زبان سکنی گزیده اند و از خدمات و امکانات آن منتفع می شوند، به خود می بالند. خلاقیتی اگر بتوان در اینها سراغ گرفت، همان کشف شگردهای پیشین، کلمات منسوخ شده و مثلاً جمله نویسی به شیوه فلان نویسنده هزار سال پیش است. وارد زبان شدن، مستلزم ابداع و شکل بخشیدن به زبانی است که سابقه معین و آموخته یی ندارد. در این طرز تلقی زبان به عنوان مفهومی از پیش معلوم است که به جلوه ایماژ ظاهر می شود. موجودات وارد زبان شده، علنی نمی شوند. نمی توانیم بشناسیم شان. آنها با عمل نوشتن دگردیسی می یابند. سه گانه ادبیات، انسان و زبان موضوع کارکردی هر اثر داستانی است که در دوره های مختلف تاریخ، آرایش خاص آن لحظه را به خود می گیرد. اگر در شرایطی تحت عنوان حفظ زبان، با رمان یا داستان کوتاه های درخور تامل و دوران سازی روبه رو بودیم، اینک زبان گرایی و سبک پردازی مطنطن، مانع بروز ادبیات و انسان اکنون شده است. داستان امروز، به واسطه توجه یا عدم توجه به زبان از امکان توسعه انسان و کنش انسانی محروم شده. اینکه چه شد خادم خانه زبان بودن و عشق ورزیدن به آن، عاری از مصالح خلق ادبی شد، موضوعی است که می توان باز هم به آن پرداخت.
پویا رفویی
منبع : روزنامه اعتماد