چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
ستایش تکنولوژی و حسرت نوستالژی
این روزها عادت همه شده است که راه و بیراه به تکنولوژی و مظاهر آن بَد و بیراه بگویند. در میانۀ نطق همه هم میتوانی جملاتی از مارتین هایدگر و نیل پستمنِ فقید ببینی که به منزلۀ وحی مُنزَل دارند به دست با کفایت تکنولوژیستیزان، دلایلی چند میدهند برای چهارنعل تاختن به سمت بیابان یا ناکجاآبادی در دل تاریخ. همه در حال ترس به سر میبرند. ترس از چیزی نامشخص...چیزی ناملموس که گاه آن را تکنولوژی، گاه آن را رفاه، گاه آن را افسردگیِ زندگیِ مدرن و گاه آن را تسلیمشدنِ فرهنگ به مظاهر تمدن جدید میخوانند.
مشخص نیست چرا بشر نمیتواند درست و درمان از این رفاهی که دارد، لذت ببرد. گویی یادشان رفته در قدیم با یک وَبا همه با عزراییل طرح رفاقت میریختند...شاهی میآمد و میرفت بیآنکه مردمان بدانند قبلی که بود و اینکه جدید آمده کیست...به قول جهانگیر فوهر در سریال هزاردستان که همۀ ما شده بودیم ملت خواب؛
کار به جایی رسیده است که حمله به تکنولوژی به یک پُز روشنفکری تبدیل شده است. یادشان رفته حروفچینی احمقانۀ سُربی را که یکدوجین انسان شریف را به سِل و دهها مرض لاعلاج مبتلا میکرد تا چرند و پرند آقایان چاپ شود...یادشان رفته فیلمها در پشت دربهای سینماها میماند و تنها عدهای (که این روزها بیسوادی سینمایی خودشان را پشت دیدن فیلمِ روی پرده و در سینمای آن سالها پنهان میکنند و ما را به تحقیر، نسل ویدئو خطاب میکنند) از آن بهره میبردند که معلوم نبود چه چیزی از آن سینما میفهمند...آن هم با آن کیفیت...یادشان رفته اگر همین برق و گاز نبود الان در دهکورههای این جهان، زنانِ همین مردمان نفرتگرفته از تکنولوژی، جهت به دنیا آوردن کودکی در سیاهۀ تاریکِ شبی زمستانی، باید به همۀ دستاویزهای ناپایدار این دنیا چنگ میانداخت و توسل میجست شاید..شاید رستمی که معلوم نبود در آینده ماکیاول میشود یا راسپوتین یا مادر تِرِزا یا مَدونا یا شکسپیر، پس بیفتد...البته به قیمت جان مادری.
گمانم مشکل بشر امروز سرعت است...سرعت گرفتن همه چیز و همه کس باعث شده یادمان برود دیروز چه بودیم و امروز چه شدهایم. آن سرعت آنقدر زیاد است که حتی فرصت نمیکنی با آنچه داریم درست و حسابی حال کنیم. هنوز از مدل جدید گوشی موبایلمان محظوظ نشدهایم که بعدی میآید...هنوز این یکی Player ما را با خود رفیق نکرده که آن یکی میآید.. mp۳ میشود mp۴ غافل از آنکه ما هنوز از اهالی mp۲ هستیم.
پس لاجرم باید به رسم کهنۀ مکتبخانهها، گاهی کسی از میانۀ جمع، بر پاهای ما ترکهای بنوازد که یادمان بیاید چه مسیری را آمدهایم...گاهی لازم است به پشتسرمان نگاه کنیم..گاهی!
انتظار همه چیز را داشتیم الا این یک چیز را...میگویند جعبۀ جادو..و گاهی این جعبۀ فکسنی وطنی هم جادوجمبلی میکند دیدنی و گفتنی...
● نقره: پنجرهای رو به خاطرهها.
چند روزی میشد که یک میانبرنامه یا تیزر از شبکۀ اول سیما پخش میشد که در آن صف طویل افرادی را نشان میداد که در میانۀ دهۀ شصت، روبهروی پیرمردی صف کشیده بودند و از او ۵ ریالی میخریدند تا بتوانند از تلفن همگانی تماس بگیرند. برای ما که سالهاست با تعویضهای گاهوبیگاه خط تلفن همراهمان خو گرفتهایم و عمدۀ دغدغهمان گیرآوردن نه یک خط موبایل، که داشتن شمارۀ رُند یا خوشآهنگ است تصور اینکه در زمانی نه چندان دور، دچار چنین مصائبی بودهایم کمی تاملبرانگیز و اعجابآور است. نگاهی سرسری به حالِ نَزار آن جوانک آذریزبان که جلوی دوربین یکی از همین برنامههای اجتماعی قدیمِ رسانه (نسخۀ جدیدش میشود همان در شهر یا چراغخاموش) ایستاده و از مسؤولین میخواهد که برای ملت ۵ ریالی فراهم کنند (دارید که ۵ ریالی و نه جور شدن وام خرید پراید...یا پایین آوردن قیمت گوجه در زمستان یا داشتن بنزین به قیمت آبنبات) تا کمتر در صف بایستند، میتواند شرححالی کوچک باشد از راهی که آمدهایم...شاید فردا روزی وقتی گوشی موبایلمان زنگ میخورد، بیشتر و دلپسندتر بگوییم: الو...
گویا قرار است این برنامه هر جمعهظهر ساعت ۱۲:۳۰ از شبکۀ ۱ سیما پخش شود...مجری که کیومرث مرادی بود و در عنوانبندی هم نامی از منصور ضابطیان آمده بود...قسمت اول هم که غافلگیرکننده شروع شد...با ایجاد حسی دوگانه از رسیدن به مرز برانگیختنی نوستالژی و البته درکی بهتر از نعمت تکنولوژی...دومی را که با توضیحی تشریح کردم ولی برای اولی هم این برنامه کم نمونه نداشت..پخش بخشهایی از کارتون قدیمی تنسی تاکسیدو...پخش دقایقی از سریال سلطان و شبان به همراه یک آیتم از درگذشتگان سریال چون بابک بیات، احمد آقالو و حسین کسبیان دوستداشتنی با پخش صداهای ضبطشدهشان، به همراه پخش یک تصنیف قدیمی از شجریان...خُب نوستالژیپرستان باید از فردا به صف شوند و در رسای این برنامه بنویسند..
به ویژه که در میانۀ برنامه، حبیب رضایی بر روی صفحه آمد و به عنوانی یک آتاریباز قدیمی از لذت بازی کردن با موشک کاغذی گفت و در نهایت از آتاری و آن بازی هواپیما یاد کرد و در مذمت بازیهای جدید گفت...و بعد این وسط هم دستگیرمان شد در زمانی دور منوچهر نوذری در ایامی که هنوز مجوز حضور در سینما و سیما را نداشته، در مغازهای به همراه پسرش بازی میفروخته..بازیهایی از جنس آتاری...و بعد یک آیتم از چهرۀ منوچهر نوذری پخش شد در حال اجرای مسابقۀ هفته...گمانم در هفتههای بعد بیشتر غافلگیر شویم...گرچه من هم بیشک اسیر همۀ آن خاطرههایی شدم که به ناگاه زنده شدند، ولی دوست دارم این برنامۀ جالب و خلاق (که در امتداد ساخت و پخش برنامههایی به مناسبت سیامین سالگرد پیروزی انقلاب است) آن گونه امتداد یابد که در کنار ایجاد شوری بَدَوی به مخاطبش یادآور شود که چه بودند و اکنون در سودای چه هستند.. آیتمهایی از نوع آیتم ۵ ریالی را باید قدر دانست در روزگاری که ضدیت با تکنولوژی نوعی تفاخر شده است و نوستالژیپرستان بیشمار؛
سید حمیدرضا قادری
منبع : نشریه فیروزه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
روز معلم ایران معلمان رهبر انقلاب بابک زنجانی دولت مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم حجاب شورای نگهبان شهید مطهری
معلم تهران شهرداری تهران هواشناسی سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس فضای مجازی سلامت دستگیری سازمان هواشناسی
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار حقوق بازنشستگان بانک مرکزی ایران خودرو سایپا چین قیمت طلا بازار خودرو تورم
تلویزیون رضا عطاران دفاع مقدس سریال سینما نون خ سینمای ایران فیلم موسیقی تئاتر رسانه ملی کتاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان اوکراین ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا سپاهان تراکتور باشگاه استقلال تیم ملی فوتسال ایران لیگ برتر ایران فوتسال
وزیر ارتباطات تبلیغات اپل پهپاد نخبگان گوگل ناسا
دیابت کاهش وزن بیماری قلبی بیمه مسمومیت داروخانه خواب روانشناسی طول عمر