چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پاکستان: اتحاد دیوبندی و سلفی گری


پاکستان: اتحاد دیوبندی و سلفی گری
خونین و پر تلفات مسجد «لعل» و مدرسه مذهبی وابسته به آن به نام مدرسه «الاحمر» در اسلام آباد توجه زیادی را در داخل و خارج این کشور جلب کرده است. گفته می شود، طلاب و مدرسین این حوزه درسی مسلح شده و از دستورات دولت پیروی نمی کرده اند.
بویژه پس از آنکه طلاب مسلح تعدادی زن از جمله ۹ زن چینی را در یک باشگاه ورزشی به ظن دایر کردن مرکز فساد دستگیر و به صورت گروگان در داخل مدرسه و مسجد لعل نگه داشتند.
پس از آن دولت پاکستان با یک چالش بسیار جدی در پایتخت رو به رو شد. البته ماجرای گروگانگیری از طریق مذاکره و دخالت مؤثر افراد غیردولتی بدون خونریزی پایان یافت، اما دولت و ارتش پاکستان را در موقعیتی قرار داد که به رفتار خودسرانه در مسجد لعل که حاکمیت را در جوار قدرتمندترین نهاد قدرت امنیتی اش به زیر سؤال برده بود، پایان دهد. اما این تمامی ماجرا نبود.
در خصوص این ماجرا دو پرسش اساسی وجود دارد:
۱) مدارس مذهبی چرا مسلح شده اند؟
۲) دولت پاکستان چرا می خواهد مدارس مذهبی را تحت کنترل در بیاورد؟
این واقعیت که مدارس مذهبی پاکستان بخشی از نظام آموزشی و کارآمدتر از بخش رسمی و دولتی هستند، بدرستی مورد توجه قرار نگرفته است.
اکنون بیش از دوازده هزار مدرسه مذهبی با گرایش رادیکال اسلامی در پاکستان وجود دارند که به لحاظ مالی به صورت مستقیم به حمایت دولتی وابسته نیستند.
اصلی ترین ماده درسی در این مدارس جهاد طبق الگوی ترکیبی ایدئولوژیکی مکتب «دیوبندی» و مکتب «سلفی» است.
مکتب «دیوبندی» ریشه در شکست قیام مسلمانان هند در سال ۱۸۵۷ و انحلال رسمی حکومت گورکانیان و تسلط کامل انگلیس دارد. علمای تراز اول در بررسی علل شکست به «جهاد» رسیدند و با تأسیس مدرسه دینی «دیوبند» که در آن زمان دهکده ای کوچک بود، آموزش «جهاد» را برای آزادی دوباره هند در رأس مواد درسی قرار دادند.
این مدرسه در عالم اهل سنت تأثیرات بسیار عمیقی بر جای گذاشت و از آنجا که تدریس هرگونه علوم جدید که وابسته به قدرت استعماری تلقی می شد ممنوع اعلام گردید. طلاب و علمای مکتب «دیوبندی» با دیدگاهی حزبی تربیت شدند و بازگشت به اصل اسلام آن طور که آنها برداشت می کردند، در اولویت آموزش قرار گرفت.
علمای دیوبندی بعدها در استقلال شبه قاره هند و تأسیس پاکستان نقش موثری پیدا کردند. هر چند که مکاتب فکری دیگری نظیر مکتب «بریلوی» و مکتب «یلورودی» به وجود آمدند و با مکتب «دیوبندی» رقابت کردند، اما در هر حال دیدگاه جهادی مکتب دیوبندی غلبه یافت.
اتفاق مهمی که باعث شد دیدگاه مکتب دیوبندی در شرایط کنونی تقویت شود تحولات افغانستان و اشغال این کشور بوسیله ارتش سرخ اتحاد شوروی سابق بود. امر جهاد مورد توجه قرار گرفت و مکتب دیوبندی که در اساس بر تفکر ضد انگلیسی و غربی متکی بود، اولویت خود را جهاد در افغانستان قرار داد. مدارس مذهبی پاکستان مورد حمایت دولت این کشور قرار گرفتند و در تقسیم بین المللی کار در جهاد افغانستان، حمایت مالی مدارس مذهبی به کشورهای ثروتمند عرب حوزه خلیج فارس و در رأس آنها عربستان سعودی و امارات متحده عرب واگذار شد.
حمایت تسلیحاتی را آمریکا و انگلیس برعهده گرفتند و پاکستان هماهنگ کننده کمکها به جهاد در نظر گرفته شد.
درست در همین زمان بود که مکتب دیوبندی با مکتب سلفی پیوند خوردند.
واقعیت آن است که مدارس مذهبی در پاکستان در دوره جهاد بشدت مورد حمایت دستگاه امنیتی این کشور موسوم به «آی. اس. آی» قرار گرفتند و در کنار آموزش ایدئولوژیک، آموزش نظامی طلاب و جهادگران در گسترده ترین سطح ممکن مورد توجه بود.
علمای دینی مسؤولیت آموزش ایدئولوژیک طلاب را برعهده داشتند و افسران امنیتی آی. اس. آی آموزش نظامی آنها را پذیرفتند. هرگاه بدون پیشداوری شرایط کنونی افغانستان و پاکستان و ارتباط آنها با تفکری که از آن به نام طالبانیزه کردن قدرت مورد ارزیابی قرار دهیم، محصول پیوند سلفی گری و تفکر دیوبندی دو نیرو مهم ایدئولوژیک خواهند بود. طالبان و القاعده بدون شک محصول همین واقعیت هستند.
سازمان القاعده که نماد رهبری آنها در «بن لادن» با تحصیلات دانشگاهی در رشته مهندسی و ایمن الظواهری دکترای پزشکی و جراحی متمرکز شده است، در حقیقت بوسیله یک اردنی فلسطینی تبار به نام «اعظم» در پیشاور بنیانگذاری شده است.
ترکیب این سه شخصیت جالب است: فلسطینی و اردنی(اعظم)، یمنی - عربستان سعودی (اسامه بن لادن) و مصری (الظواهری). این ترکیب درست پایگاه اسلامگراهای رادیکال جهان عرب را در مصر، عربستان سعودی، اردن و یمن نشان می دهد.
یک واقعیت مهم دیگر که به لحاظ تاریخی هنوز بدرستی شناخته نشده، آن است که قومیت پشتون در پاکستان و افغانستان به عنوان تقویت کننده و یاری دهنده جهاد براساس الگوی ترکیبی مکتب «دیوبندی» و «سلفی» است.
سنتهای قومی پشتونها که با عنوان «پشتونوالی» فرموله شده اند بسیار با مکتبهای سلفی و دیوبندی سازگار شده است.
با این همه، دخالت نظامی آمریکا و ناتو در افغانستان و ساقط کردن حکومت طالبان و القاعده ضربه ای سنگین بر تفکر ترکیبی دیوبندی - سلفی وارد کرد و پایان دوره همکاری آنها با دنیای غرب، پاکستان و عربستان سعودی بود. منتها حقیقت آن است که کارها درست همان طور که فکر می شد پیش نرفت. تغییر جهت استراتژیک پاکستان در قبال طالبان و القاعده سبب شد که آنها نیز تغییر جهت دهند و مصداق جدیدی برای تطابق بحث جهاد بیابند.
تمدن غرب و نمادهای آن آمریکا و انگلیس یک بار دیگر مورد توجه مدارس مذهبی پاکستان قرار گرفت.
از قضا حضور انگلیس در کنار آمریکا با توجه به سابقه جهاد در شبه قاره هند علیه انگلیس سبب شد که این تغییر مصداق با چالش جدی رو به رو نگردد و تقریباً بسرعت پس از اشغال افغانستان بوسیله آمریکا و ناتو جایگزین مصداق قبلی اتحاد شوروی شود.
منتها حقیقت آن است که دنیای غرب نیز با همان سرعت متوجه خطر شد و تدابیر خاص خود را اتخاذ کرد. بحث اصلی در همین جاست که سعی می شود آن را پنهان نگاه دارند.
آمریکا؛ دولت عربستان سعودی و پاکستان را بین حفظ قدرت حاکم و ادامه حمایت از جهاد مجبور به انتخاب کرد. طبیعی بود که حفظ قدرت انتخاب شود.
بنابراین تغییر در روش جهادی و اصلاح برنامه درسی مدارس تقویت کننده سلفی و دیوبندی در عربستان سعودی و پاکستان مطرح شد. بهانه در پاکستان، امروزی کردن دروس مدارس، استفاده از رایانه و آموزش زبان انگلیسی با هدف جذب دانش آموختگان مدارس مذهبی همچون مدارس رسمی در بازار کار عنوان شد، اما مدارس زیر بار آن نرفتند و مسأله جهاد با آمریکا در افغانستان جایگزین جهاد با شوروی شده بود.
موضوعی که غرب را دچار مشکل می کرد. ارتشبد مشرف رئیس جمهور پاکستان تحت فشار آمریکا ناچار به برخورد با جریان طالبان و القاعده در قبایل پشتون حامی تفکر طالبانی شده است. مقاومت مدارس مذهبی که دروس جهادی را از برنامه درسی خود حذف نمی کنند، حکومت ژنرالها را در پاکستان تهدید می کند.
آمریکا با خانم بی نظیر بوتو نخست وزیر اسبق در تبعید و رهبر حزب مردم وارد مذاکره شد تا اگر ارتشبد مشرف شکست خورد گزینه سیاسی را جایگزین گزینه نظامی کند و از قدرت گرفتن تفکر طالبانی در پاکستان جلوگیری نماید. سال جاری سال انتخابات پارلمانی در پاکستان است و زمان زیادی نمانده است.
در چنین فضایی حادثه مسجد لعل می تواند یک نقطه عطف هم باشد. بدین معنا که تکلیف دولت و مدارس مذهبی را یک سره خواهد کرد. دولت و ارتش مصمم به پایان دادن تفکر طالبانی و مدارس مذهبی پاکستان هستند.
ارتش پاکستان سازمان یافته و ارتشی حرفه ای است که در آن سلسله مراتب فرماندهی بسیار جدی است. بنابراین توان و قدرت لازم را برای کنترل اوضاع در اختیار دارد، اما تفکر سلفی - دیوبندی را نمی تواند از بین ببرد؛ زیرا به نظر می رسد این تفکر در دنیای اسلام ریشه دوانده است.
در این بحث، پاکستان متهم اصلی است و مدارس مذهبی در رأس این اتهام قرار گرفته اند. دولت پاکستان دیر یا زود مجبور می شد با مدارس مذهبی برخورد کند. اظهارات اخیر ارتشبد مشرف که هشدار داد پاکستان در حال طالبانیزه شدن است، نشان داد که پاکستان تصمیم خود را گرفته است.
اما موضوع به همین سادگیها نیست. اسلامگراها در پاکستان از حمایت مردمی قابل توجهی برخوردارند؛ بویژه در دو ایالت سرحد و بلوچستان که قبایلی هستند که با قدرت مرکزی نیز چندان روی موافق نشان نمی دهند.
رقابت بین نخبگان سیاسی و ژنرالهای ارتش بر سر قدرت شدید است و پاکستان تهدید به جنگ داخلی می شود. اگر آمریکا به این نتیجه برسد که رویارویی ارتش و بنیادگراهای اسلامی در رقابت به شکست ارتش منتهی و پاکستان طالبانیزه می شود، گمان می رود که ژنرالها تشویق شوند که به پادگان باز گردند و پروسه طالبانی شدن پاکستان از طریق بازگشت احزاب مهار شود.
از این رو می توان تصور کرد که حادثه مسجد لعل پایان دوره همکاری ارتش و اسلامگراها در پاکستان باشد که از زمان کودتای سردار محمد داورخان در اوایل دهه پنجاه در افغانستان شکل گرفت و در دوره ژنرال ضیاء الحق و اشغال افغانستان بوسیله اتحاد شوروی سابق به اوج خود رسید و دو مکتب فکری دیوبندی و سلفی را در مکتب جهادی علیه کمونیزم در اتحاد قرار داد.
به این ترتیب مشاهده می شود که جریان ورود جهاد مسلحانه به مدارس مذهبی پاکستان در دوره جهاد افغانستان از حمایت جهان اسلام و عرب و دنیای غرب به محوریت پاکستان برخوردار بود، اما با پایان جهاد در افغانستان و تفکر جهادی تغییر نیافته است و به سوی غرب تغییر مسیر داده است. روشن است که غرب چنین پیامدی را مطلوب خود نمی داند. هر چند این برداشت هم وجود دارد که آمریکا به عنوان قطب پیروز جنگ سرد نیازمند دشمن جدیدی بود که آن را در جایگاه اتحاد شوروی و کمونیزم قرار دهد تا جنگ طلبیهایش را توجیه کند.
اسلام رادیکال به همین دلیل دشمن غرب و جانشین کمونیزم شد، اما این امر به ظاهر برآورنده اهداف یک بخش کوچک از نومحافظه کاران آمریکایی است و در مجموعه غرب با استقبال رو به رو نیست. در چنین نگاهی مدارس مذهبی پاکستان به عنوان پایگاه اصلی رادیکالیسم طالبانی - القاعده ای باید دچار تحول فکری شوند، گمان می رود که تدابیر لازم اندیشیده شده باشد.
امر جهاد اگر ریشه دارتر از آن باشد که در مدارس مذهبی تحت کنترل درنیاید، می توان جهت آن را تغییر داد.
در عراق این موضوع در حال تجربه کردن است و احتمالاً در آینده در سایر کشورها قابلیت تکرار خواهد یافت.
انگلیس در این راه از تجربه تاریخی در شبه قاره هند برخوردار است، اگر چنین برداشتی درست باشد، می توان تصور کرد که جهت جهاد از غرب به درون جهان اسلام هدایت شود و بخشی از بنیادگرایی اسلامی علیه بخش دیگر آن مد نظر قرار گیرد. این رویداد از یک منظر دیگر نیز قابل ارزیابی است، جنگ قدرت در پاکستان بین سه جریان، ادامه دارد؛ ژنرالهای ارتش، نخبگان سیاسی و حزبی و نیروهای رادیکال اسلامی یا تفکر طالبانی.
ارتش از موضع برتر نظامی سازمان یافته ای برخوردار است، اما بدون حمایت آمریکا قادر به حفظ قدرت نیست. جریان سیاسی - حزبی بخشی از افکار عمومی را در اختیار دارد، اما برای کسب قدرت نیاز به حمایت خارجی دارد.
بنیادگراها به حمایت مردم دست کم در بخشهای سنتی متکی هستند، اما حمایت خارجی را ندارند. در چنین فضایی تحول قدرت با عقب نشینی ژنرالها و قدرت گرفتن دولتی حزبی از احزاب مخالف که توان مصالحه با تفکر طالبانی در پاکستان را نیز بیابد، اجتناب ناپذیر خواهد بود.
گزینه دوم امنیتی کردن فضای سیاسی و دخالت مؤثرتر ارتش در قدرت و انحصار آن است که به معنای کودتای دوم همراه با خونریزی و احتمال شکست و تجزیه پاکستان خواهد بود.
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از http://www.esfahanhost.com
منبع : باشگاه اندیشه