سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

خلاقیت در حوزه اخلاق


خلاقیت در حوزه اخلاق
۱) خلاقیت در حوزه اخلاق
۲) شکست سنتها
۳) رشد خلاقیت اخلاقی
۴) بیش از یک نظام اخلاقی
۵) علم اخلاق غمخواری
۶) ابعاد زیبائی شناختی
۷) مسئولیت اخلاقی فوق العاده
▪ Creative Altruism (نوع‌ دوستی‌ خلاق) : ابراز احساسات و اصول فعال و نوآورانه
▪ Evolution of Belief Systems (ارزیابی نظام باورها) : نظامهای اعتقادی تکاملی هستند و در طول دوره زندگی متحمل تغییر می شوند ارزیابی نظامهای اعتقادی معطوف به مبانی جهانی و نظامدار برای باورهای فردی یا گروهی است .
▪ Extraordinary Moral Responsibility (مسئولیت اخلاقی فوق العاده) پذیرش استثنائی چالشهای اخلاقی – چنانکه با خلاقیت اخلاقی که معرف پاسخ خلاق به چنین چالشی است .
▪ Moralities (اخلاقیات): نظام ارزشهایی که آزادی فردی و اجتماعی را راهنمایی می کند .
▪ Moral Reasoning (استدلال اخلاقی) توانایی تحلیل موفعیتی برحسب فشار یا اشتباه نسبی .
▪ Utopian Thinking (تفکر ایده آل) : به عنوان فرایندی پویا آرمان گرایی می تواند مشخصه خلاقیت باشد همه افراد خلاق خود را مجاز می دانند که آثارشان را در کاملترین شرایط تصور کنند . چه موتور بدون اصطکاک باشد چه شنوده پذیرای دقیق ، علی الخصوص آرمان گرایی اجتماعی به عنوان یک فرایند می تواند کلیدی به رویکرد خلاق مسائل اجتماعی باشد . مسئولیتها در رویا آغاز می شوند دبلیو .بی. یتس
● خلاقیت اخلاقی
خلاقیت اخلاقی خلاقیت با مقاصد اخلاقی است . لذا این نمودی از بسیاری از اعمال اخلاقی دیگر است اما به خودی خود خلاقیت عمل است . – خلاقیتی که محصول نهایی اش زندگی بهتر انسان است . اجتماعی و همکارانه است . مع الوصف ممکن است منتج به دگرگونی درونی فردی شود که قادر به وادار کردن زن و مرد و حتی کودک عادی به انجام اعمال خارق العاده شود مثلا به مخاطره انداختن زندگی خود برای نجات زندگیهای دیگران . بسیاری از اموری که باید انجام دهیم با معنایشان و تقاضاهایشان حاضر و آماده نزد ما حاضر می شوند. و اغلب به حد کفایت ما انچه باید انجام می دهیم چون می توانیم . اگر عمدتا چنین نباشد جامعه متمدن پایدار امکان پذیر نخواهد بود . منطقا مفهوم باید تنها هنگامی امکان پذیر است که فرد منبع بالقوه رویدادی ممکم باشد . بی معناست که بگوییم که فرد باید کاری کند اگر نتواند .- هنگامی که امر اخلاقی هست اما مساله چنان دشوار است که توان فرد را برای انجام آن به چالش می کشد . – خلاقیت ضرورت می شود . هرکسی چالش را برنمی تابد . آنهایی که اغلب چنین می کنند مهارتهای خاص ، انگیزه های قوی و شجاعتی فراتر از معمول دارند . ام گاهی آنها صرفا مردم عادی هستند که فرصتهای اخلاقی فوق العاده ای به آنها عرضه شده . در مواجهه با مشکلات وحشتناک ظاهرا رام نشدنی ، انها نوآوری می کنند. آنها جایی می روند که قبلا کسی نرفته است . و راه را برای اطرافیانشان تغییر می دهند . خلاقیت اخلاقی می تواند در میراث فوق العاده ای که رهبران اخلاقی بزرگ گذاشته اند مشاهده شود . اما در دسترس همه ما هست .
۱) خلاقیت در حوزه اخلاق
چنانکه در رویکردهای شناختی گوناگون بررسی شده ، بیشترین استفاده انسان از استعداد خصیصه های مشترک زیادی را با خلاقیت شریک است . مع الوصف نسبتا کار کمی انجام شده تا تا ارتباط میان اندیشه خلاق را با ارزشها و نیات آفریننده بیازماید و میان نوآوری و مسئولیت بسنجد . فقدا یکپارچگی مشکل خاصی در فهم خلاقیت در حوزه اخلاق است . هر آزمونی از اتصال میان اخلاق و تفکر خلاق باید اندیشه علم را به عنوان فارغ از ارزش مورد سوال قرار دهد زیرا مستلزم امتزاج ارزشها با رفتار است . ما را مجبور به مواجهه ناگهانی و پذیرش متناقض نماهای تجربه می کند تا رویا را با وظیفه متوازن کند . به عنوان موضوع تحقیق علمی خلاقیت اخلاقی به نوعی جدید است ودقیقا منزوی نشده است . مع الوصف خلاقیت اخلاقی اندیشه ای باستانی است که ریشه های عمیقی در هنر و زیبائی شناسی و همینطور تعلیم و تربیت دارد .
۲) شکست سنتها
افلاطون به این سوال پاسخ داد که آیا فضیلت می تواند آموخته شود ؟ با تفویض این مسئولیت به شاعران معتقد بود که داستانهایی که به جوانان می گوییم در رشد انسانهای بزرگسال که درخور زیستن در تقدیری کاملا انسانی از حیث عقلانی ، سیاسی و اخلاقی ، هستند ، حائز کمال اهمیت است . از این منبع اندیشه تعلیم و تربیت به عنوان هنر اخلاقی با تاثیر بر مربیان ، افراد تربیت شده و با تعمیم معنی هنرمندان برخاست . اندیشه راهبر این بود که تعلیم و تربیت و هنرها هر یک به روش خود فرد را با امکانات زندگی در چارچوب انتخابهای اخلاقی پایدار آگاه می سازند . این اندیشه تا زمان ما بر تاثیر بر مربیان ادامه داد . دیوئی تصریحا درباره خویشاوندی میان تعلیم و تربیت و هنربا اعتقاد به اینکه تصورات اخلاقی نیز به همان اندازه مربی مسئولیت هنرمند است . ماکسیم گرین فیلسوف نیز خویشاوندی هنر و خلاقیت فکریش را با تعلیم و تربیت و هدفهای اخلاقیش کاویده است : موازنه میان آنچه ممکن است باشد و آنچه باید باشد . اما از آنجا که فهمیدن ادراک انسان از فلاسفه به روانشناسان منتقل شد ، اغلب به نظر می رسد که ویژگیهای تحقیق علمی به منظور تشخیص بهتر در کار ، خلاقیت را از اخلاقیات جدا نمود .
خلاقیت و رشد استدلال اخلاقی موضوعات برجسته تحقیقات روانشناسی پس از جنگ جهانی دومند . که هریک به روش خود ابزاری برای ساخت جامعه فناورانه است .
مع الوصف مطالعات آنها عمدتا نامرتبط بود .
تحقیق خلاقیت بویژه در به بارآوردن فهم جدیدی از پیچیدگی قابلیتهای انسانی مثمر ثمر بود . روش شناسی مطالعه موردی کمک نموده تا عظمت تنوع قابلیتها و انگیزه های در انسان روشن شود . خصوصا نظریه هوش چندگانه هاوارد گاردنر حوزه توانایی در روابط میان فردی را مشخص می‌نماید . اگر از این چارچوب استفاده کنیم خلاقیت اخلاقی می تواند به عنوان عملکرد استعداد در روابط میان فردی (در نهایت رهبری) در ترکیب با قصدمندی اخلاقی فهمیده شود . اثر گاردنر مشتمل بر مطالعه موردی گاندی است که حاکی از خلاقیت اخلاقی در کار است . [هوش چندگانه را ملاحظه نمائید]
اما به ندرت مطالعات موردی درباره رهبری خلاق ، مطالعات خلاقیت اخلاقی است و جتی گاندی نیز سوالات دشواری را مثلا برابری زنان برانگیخته است . واضح و مبرهن است که خلاقیت ریاد در رهبری مانند سایر فعالیتها برای اهداف خودخواهانه به اندازه اهداق دیگرخواهانه قابل اعتماد باشد . ممکن است اساسا پیوند خلاقیت اخلاقی به فرصتها و وضع آن در فضای اجتماعی سیاسی نظیر [فضای] فردی به یک اندازه سودمند واقع شود
۳) رشد خلاقیت اخلاقی
هر جامعه ای انتظارات خود را دارد . قانون اخلاقی که با وجود فرازها و نشیبهای حیات اجتماعی انتظار می رود ثابت بماند . می خواهیم به این قوانین به عنوان ایده آلها یا بایدهای جاوید در برابر توانستنهای ممکن حاضر بنگریم . ارتباط منطقی بین بایستن و توانستن قبلا توسط فریتز حیدر در اثر تاثیرگذارش "روانشناسی روابط میان فردی" مورد بحث قرار گرفته است . اما وی به مساله خلاقیت اخلاقی نپرداخته است . باید روشن شود که در تعیین مسئولیتهای فرد کاوش خلاق خواسته ا و امکانات و علی الخصوص حوزه همپوشانی آندو مطلوب است . اما قبل از هراقدامی باید توجه داشت که کدام نیاز باید برطرف شود .
با این منطق پتانسیل اخلاقی فرد وابسته به میزان توان او در تشخیص قوانین جامعه و استنتاج روابط آنها در زمینه است . این امر منجر به تمایل به ارتقای رشد استدلا ل اخلاقی به گونه ای که گویی به منظور کل رفتار اخلاقی انسان است ، می شود . رشد استدلا ل اخلاقی اگرچه ضروریست ، اما برای خلاقیت علت اخلاقی کافی نیست . زیرا حتی یک کودک نیز می داند که لزوما کسانی که بهتر استدلال می نمایند ، همواره عادلانه یا مهرآمیز یا با عنایت به غیر استدلال نمی نمایند . و معهذا امکان دارد با وجود علم به بهترین پاسخ اخلاقی به معضلات قادر به چالش اقدام بر اساس آن معرفت نباشیم .
خلاقیت اخلاقی فراتر از صرف فهمیدن مساله اخلاقی است . و مستلزم تلاش مستمری است که حین چالش تغییر می کند . بدین معنا استدلال اخلاقی رشد یافته است . آن گولبی و ویلیام دالون حیات تعدادی از الگوهای اخلاقی را در جستجوی الگوهای مبسوط آزمودند و به ۳ الگو رسیدند :
ابقای تعهد اخلاقی در درازمدت در مواجهه با سختی ، بازآفرینی پیوسته موقعیتهایی که دغدغه های اخلاقی الگو را شبیه سازی یا بزرگنمائی می کرد ، تعامل میان فردی که افکار الگو را به منظور آزمونهای چالشها و انتقاد کنترل می کرد . این الگوها اشتراک زیادی با رشد خلاقیت و اخلاق دارند .
خلاقیت اخلاقی ممکن است طی حیات فرد رشد کند اما امکان آن نیز هست که طی مواجهه فرد با موقعیتهای اخلاقی بی سابقه رشد یابد . هنگامی که فرد در آستانه انتقال از تجربه به عمل باشد با مجموعه انتخابهایی مواجه می شود که گاهی این انتخابها صرفا تلویحی یا ناخودآگاه است و دسترسی انتخاب را از حیث روانی با اشکال مواجه می سازد یا ابزار دیگری می طلبند . تنها در آن زمان است که عمل اخلاقی بالقوه گزینش می شود و انسان آزاد می شود تا انتخاب کند . در ادبیات الگوهای اخلاقی انسان کرارا این سخن را می شنود که "انتخابی نداشتم ، تنها کاری بود که باید می کردم ." اما واقعیت این است که چنین رفتاری نادر است و مستلزم مخاطراتی است که اکثر مردم متقبل آن نمی شوند . ابعادی از مقاومت و عاملیت اختیاری _ چه روانشناختی چه سیاسی و چه سایر ابعاد _ هستند که فعالیت اخلاقی را مشخص می کنند . بدین معنا اثر پائولو فریر تعلیم و تربیت را به عنوان فرایند رشد یابندهای با هدف آزادی و شرافت می داند .
امروزه استدلال اخلاقی مبتنی بر فهم همزمان اخلاق به عنوان غنی حیرت آور و حوزه های گوناگوناگون هستیم که نه به عنوان یک قانون ثابت بلکه به عنوان نحوه تفکری که می تواند سایر روشها را همساز کند ، می باشد . نسبی نیست ، کل گراست و ممکن است فعالیت اخلاقی مرزهای قراردادی را در هم نوردد . تا چنانکه مستحضرید در توانائی تغییر چشم انداز اخلاقی با خلاقیت مشارکت نماید .
۴) بیش از یک نظام اخلاقی
می توان که بررسی علمی جدید اندیشه اخلاقی با اثر ارزشمند پیاژه با عنوان "داوری اخلاقی کودک"(۱۹۳۲) آغاز شد . پیاژه با نظریه فروید آشنایی خوبی داشت . یکی از عمده ترین دغدغه هایش این بود که اخلاق با اعمال فشارها و محدودیتها از سوی والدین به کودک تحمیل می شود . کودک نامتمدن خوانده می شود و برای زیستن در جامعه ناگزیر از رام شدن است . دیدگاه بسیار متفاوت پیاژه دیدگاه فروید را به چالش کشید در مقابل حیوان انگاری غریزی فروید دیدگاه مترقی رشد کودک را ارائه نمود . کودک واجد ظرفیت داوری اخلاقی است . که ممکن است نظیر ظرفیت درک اصول نگهداری ذهنی ، بدون آموزش ظهور یابد . (که آب ریخته از ظرف بلند و باریک به ظرف پهن و کوتاه به یک اندازه است .)
نامی که در عصر ما با مطالعه استدلال اخلاقی همراه است نام لورنس کوهلبرگ است . کوهلبرگ نظیر پیاژه بر داوری اخلاقی کودک و رشد تفکر اخلاقی از کودکی تا بلوغ تاکید می نمود . هردو به عنوان دانشمندان تجربی از فنون مشابهی استفاده نمودند . به کودک معضلی اخلاقی ارائه نمودند که محتوی معضلی اخلاقی بود و سپس با کودک در باره اینکه می اندیشد چگونه با مساله کنار بیاید مصاحبه نمودند . (بعلاوه پیاژه در باره بازیهای بچه ها مطالعه نمود تا رابطه میان بازیهای هنجاری و اخلاقی را دریابد .) کوهلبرگ برای تشخیص و تدوین دیدگاههای رشدی عقل گرایی شناختی اخلاقی مشترک با پیاژه تلاش فراوانی نمود . خط سیر رشدی ترسیم نمود که مراحل فزاینده ای از انگیزه های خودمحورانه و اقتدارگرایانه تا از خودگذشتگی طی می کند برای اخلاق تا به اصول کلی نظیر عدالت و قداست حیات برسد . سرانجام کوهلبرگ با پیشنهاد دو مرحله بعدی رشد اخلاقی بالغ فراتر از پیاژه رفت.یکی دانستن اخلاق با انصراف از علائق خویشتن به طور کلی به درازا می انجامد . مراحل ۵ و ۶ رشد اخلاقی کوهلبرگ اخلاقی را می سنجد که در آن افراد می توانند مواضع بسیار متفاوتی بگیرند و نهایتا موضعی جهانی اتخاذ نمایند . از آنجا افراد کمی به این غایت طیف دست می یابند ، محققان آزمودن آن را در دوره معمول آثارشان متوقف نموده اند . ممکن است تاریخدانها که به گسترده ترین نحو عمل می کنند بپرسند ، آیا ممکن نیست که گاهی عامترین اندیشه های عدالت سبب فراگیرترین ضرر باشد؟ عموما پذیرفته شده که سنت پیاژه – کوهلبرگ عدالت را دغدغه اصلی قلمداد نموده است . بعلاوه اینکه عدالت ، دفاع از حقوق افراد تعریف شده است . معمای مشهور هانس ، که همسرش نیازمند داروهای گرانبهایی بود که در صورت عدم تهیه می مرد ، به عنوان چالشی برای حق مالکیت تلقی می شود . اگر کودک بگوید در چنین شرایطی از حیث اخلاقی دزدی مجاز است در آزمون نمره بالائی می گیرد . نقادان کوهلبرگ خاطرنشان کرده اند که حقوق فردی گکه محور ساختار مساله است ، بسته به نوع زندگی افرادی که عملا در اجتماع زندگی می کنند متفاوت است . آنهائی که مالکیت_ یا گزینه های _کمتری دارند ، ممکن است به ارزشهای بسیار متفاوتی رو کنند . کارول جیلیان که مهمترین منتقد کوهلبرگ است ، دغدغه خودمختاری و برابری را در مردان به چالش برخاست و بر منظر اخلاقی بدیلی تاکید نمود که مبتنی بر تعلق و غمخواری است . که مشخصا زنانه تر است .. عدالت و غمخواری به عنوان موازنه کننده معیار رفتار به نظر می آیند . هر دو ضروریند اما مکفی نیستند . جهتگیریهای اخلاقی دیگری نیز ظهور نموده اند .دونالد کمبل در تبعیت از سالمون اش اخلاق حقیقت را توصیف می کند . به نظر می رسد که تنها با مفاهیم واقع گرایانه تر مغایرت داشته باشد . معهذا در واقع ممکن است معنای روانشناختی هر فرد یا گروهی از حقیقت به عنوان خیر اعلائی عمل کند که چارچوب اخلاقی بتواند متوجه آن شود .راشل کارسون طرفدار اخلاق سیاره ای است . بسط قوانینی که روابط انسانی را به روابط ما با همه انواع وافع گرا اداره می کند.
خیرا مدلی انقلابی از روانشناسی مد شده است ، ارزش وجودی اخلاقی عمده ایثار نیست بلکه بقای انواع داروینیسم است .در این شما مراقبت مادر از فرزندش به منظور ارائه بزرگترین فرصت بازتولید ژنهای خود است . و ممکن است اگر یکی از بچه ها ضعیف باشند آنها را برای حفظ تعادل منابع ضروری برای اکثریت بکشد برخی از EO های اثر ویلسون ممکن است بینشهای نظری جالب توجهی به آنچه که ممکن است مبانی زیستی برای اخلاق باشد ، عرضه می کند . اما این موقعیت می تواند به منتها درجه فروکاسته شود – به داعیه ای منجر شود که که تمام عملکردهای انسانی تابع آن چیزی هستند که داوکینز آنرا ژن خود خواه می خواند . در واقع ممکن است چنین مفهوم انتزاعی میراث مرحله نهایی اخلاق کوهلبرک باشد . اخلاقی که چنان انتزاعی است که گویی احساس نمی شود . نظریه کوهلبرک به نحو ثمربخشی به چالش کشیده و بازیافت شده و مجددا توسط افراد دیگری که نشان داده اند که ما اخلاقا نمی توانیم با فهم دیگری از اخلاق پیش رویم و اینکه کارآمد ترین تبیین اخلاق جامع ترین آنهاست .
۵) اخلاق غمخواری
در سال ۱۹۸۲ ،۵۰ سال پس از اثر پیاژه درباره داوری اخلاقی کارل جیلیان اثر ارزشمندش را با لحن متفاوتی عرضه کرد :" نظریه روانشناختی و رشد زنان "اندیشه ای انتقادی ناشی از اثر او این است که دغدغه برای دیگران نقطه قوت اولیه برای زنان است . در مقابل دغدغه عدالت و برابری برای مردان . وقتی که بعدها دیگران نشان دادند که هم زنان و هم مردان هردو قادرند که از جهتگیریهای عدالت و غمخواری استفاده کنند ، نظرات جیلیان برجا ماند .
نخست آنکه در داوریهای اخلاقی شکستهای متعددی است و دوم آنکه احساسات در ارتباط میان داوری اخلاقی و عمل اخلاقی حائز اهمیت است .
این نظر اندیشه ما را راجع به اخلاق تغییر می دهد . همکاران کوهلبرگ عموما از سفیدپوستان طبقه متوسط مذکری تشکیل شده بودند – بیشاز این نمیشد بر گروهی آزمایش کرد ، خصوصا افراد غالب – چنین تصور شد که برای ماهیت انسان سخن می گویند .
اثر جیلیان با بیش از یک نظام اخلاقی مبتنی بر دستورات مختلف ، به عنوان مبانی فهم اخلاق ریشه در روانشناسی دارد . هنگامی که خود را خارج از تصورات مختلف دیگران می سازیم ، اخلاق را در رابطه با دیگران می سازیم . در صورتیکه این رویکرد واجد سوالات غیر قابل پاسخی راجع به ماهیت خیر اعلی باشد نیز پیشنهاد می کند به منظور خلاقیت مبانی روابط ما را فرا می خوانند تا چارچوب اخلاقی تهیه کنیم . که بهترین امکاناتشان را بپرورند . لذا خلاقیت و کیفیات انسانی –شخصیت ، عشق و یکپارچگی-به طور ایده آل با هم رشد می کنند . این مفهم نظیر آنچه اریکسون گفته با رشد طرح(شما) دارد . که تکالیف حیاتی متغیر انسان بالغ خرد و مشارکت روشنفکرانه را در جامعه برمی انگیزد . گرچه خلاقیت اخلاقی در مقابل انطباق با هر نظریه رسمی مقاومت می کند ، نمونه هایی از قبیل "ماتیو فرونت - سادی" پسر بچه ۱۱ ساله مستعدی که تصورات خود را در مبارزه با سرطان هدایت کرد .جهش غیر قابل پیش بینی روی داد که خلاقیت اخلاقی می تواند در طول حیات شکل بگیرد . "ماتیو فرونت - سادی"نوازنده سولو درجه یکی بود که هنگام ابتلا به سرطان ناگزیر از رها کردن سولو شد . وی شرح حال خود را به رشته تحریر درآورد که یک تجربه عینی خلاق است راجع به اینکه چگونه با صداقت و شجاعت با درد و مرگ کنار بیائیم . اسکار شیندلر به دلیل جمع کردن [بحث]رشد اخلاقی بی بدیل اخیر خود مورد توجه است . لورنس بلام درباره انگیزه های شیندلر برای نجات بیش از هزار یهودی از نازیها تحلیل جدید و جالبی نوشته است . بلام اظهار داشته است که شیندلر اگر در ابتدا چندان غیر اخلاقی نبود ، نمی توانسته است اینقدر به طور موثر اخلاقی باشد .
درصورتیکه اخلاق به عنوان یک جهت گیری نظام مند تلقی شود ، بیشتر این نظامها ویژگیهایی دارند که آنها را توصیه می کند . گرچه آگر آنها غفلت ورزند یا سایرین را مستثنی کنند ، همه شکست می خورند . به جای اشتغال به بحث همه یا هیچ درباره سازگاری نسبی اخلاقهای مختلف ، ممکن است بهترین راه حل ملاحظه آنها به صورت اشکال مختلف یک کل پیچیده است .
۶) ابعاد زیبائی شناختی
خلاقیت ابعاد زیبائی شناسانه دارد – ترجِح یا دغدغه ی وحدت ، کلیت و ظرافت . این امر یکپارچه کننده ، بازآمیزنده ، و پیوند دهنده افکار در مرزهای قراردادی است . هنگامی که این احساس زیبائی شناسانه در اتصال با اخلاق آزموده شود ، سنتی تمام از هنرمند به عنوان عامل اخلاقی در جامعه بروز می کند . بدین معنا عمده هنرها با مقاصد اخلاقی و آرزوهای معنوی ایجاد شده اند یا تداوم یافته اند . در این قرن هنرمندانی نظیر جنبش باهاس موجد سبک هنری اجتماعی و سیاسی بوده اند ، که به مسائل اخلاقی زمان خود توجه نموده اند . در این مقاله کوتاه مجال آن نیست که سطح این سنت را بیش از این مورد بررسی قرار دهیم .
رابطه هنر با خلاقیت اخلاقی درخور آزمودن است . روشهایی وجود دارد که خلاقیت هنری می تواند برای خلاقیت اخلاقی حائز اهمیت باشد . به عنوان مثال ، توان هنرمندان در کار بر بیش از یک سطح واقعیت دستمایه تصور جهان بهتری است . حال آنکه اجتناب از اکثر تفکرات اتوپیائی است . بعلاوه هنر از طریق احساسات صحبت می کند و چنین چیزی نمی تواند به عنوان اخلاق بدون احساس – فاشیسم- باشد .
اندیشه قدیمی تعلیم و تربیت به عنوان هنر اخلاقی برای پرورش حساسیت اخلاقی در حالی که خلاقیت را تقویت می کند ، امکانات جدیدی می آورد . فناوری به نحو فزاینده ای خواستار آنست که ما در نظامهای استعاری و سایر نظامهای بصری روانترباشیم . هنر در تعلیم و تربیت نقش مهمتری ایفا می کند . اگر پیوند میان زیبائی شناسی و اخلاق مورد غفلت قرار نگیرد ، ممکن است که شکلی از تربیت اخلاقی شود که خلاقیت اخلاقی را بار آورد . این امر تاکنون کمتر کاوش شده ، اما پروژه های حضور روزافزون هنرمندان در مدرسه و جامعه ممکن است که چشم اندازهای اصیل و پداگوژیهایی تولید کند که از ابراز و تصریح عقاید و خصوصیات خود به منظور پیوند منابع هنر و آگاهی استفاده نماید .
۷) مسئولیت اخلاقی فوق العاده
در سال ۱۹۸۳ هاوارد ای گرابر و هلن هاست تحت تاثیر بحرانهای موجود در جامعه در یاله گروه برجسته محققین در شناخت و رشد را در کنفرانس ملزومات تحقیق در "بررسی مسئولیت فوق العاده" که حامیش شورای تحقیق علوم اجتماعی بود را گرد هم آوردند . هدفش افروختن تحقیقات به نحوی خلاقانه بود که انسانیت در دوران پس از هسته ای ، پس از کشتار همگانی برای بقا نیاز دارد . بسیاری از جالبترین تلاشها برای پیوند خلاقیت با مسئولیت از اندیشه های منتشر شرکت کنندگان در این کنفرانس استخراج شد . توصیف گرابر از مسئولیت فوق العاده اخلاقی معنای خلاقیت اخلاقی را ترسیم می نماید .
به طور خلاصه فردی که مسئولیت فوق العاده اخلاقی نشان می دهد ، سطح بالائی از استدلال اخلاقی دارد ، دغدغه مواردی حائز اهمیت فراوان ، شجاعت و عشق اخلاقی نیرومندی دارد ، و گرایش به ترجمان اندیشه و احساسات به عمل موثر دارد . او شخصی است که به جای اینکه تنها به موقعیتهایی پاسخ بدهد که به او تحمیل شده است ، ابتکار عمل اخلاقی را بدست می گیرد .(گرابر ۱۹۸۵)
با گرایش به پاسخگویی فعال و فزاینده در جستجوی خلاقیت اخلاقی ، مفهوم مسئولیت فوق العاده اخلاقی شبیه رویکرد گرابر به سایر آثار خلاق دارد . و این بینش را می دهد که چگونه خلاقیت در یک حوزه می تواند قصدمندی اخلاق ی را تحت کنترل درآورد . نسخه ویژه مجله تحقیقات خلاقیت (در سال ۱۹۹۳) که به مسئولیت فوق العاده اخلاقی اختصاص داده شده است ، نمونه ای از رشد علاقه به این حوزه است .
هاوارد گاردنر ، میهالی سیکزنت میهالی و ویلیام دیمون اخیرا در اثری که آن را "خلاقیت انسانی "می خوانند به هم پیوسته اند که افرادی را که واجد استعداد و توفیق هستند فرامی خوانند که مراقبت و مسئولیت بیشتری در رابطه با نحوه استفاده از استعدادشان داشته باشند . این مرحله کوتاه اما فریبنده ای از این مسئولیت است در یورش فعال و خلاق به سرسخت ترین مسائل انسانیت است .
گامی کوتاه و جهشی به ایمان . خلاقیت و اخلاق هردو در قدرت به اعتقاد به امری متفاوت و بهتر – نوعی ایمان -سهیمند . ایمان و معنویت به عنوان موضوعات تحقیقات روانشناسی اخیر ظهور کرده اند . خوش بینی ، امید ، شجاعت و نوع دوستی –ویژگیهای شخصیت اخلاقی- به طور روزافزونی به دلیل بصیرت تربیتی و درمانی مورد مطالعه قرار گرفته اند .چنین بصیرتی می تواند به روشهایی که معمولا به بسیاری از مسائل انسانی که ناامید کننده به نظر می رسد نزدیکشده و جرقه نوآوری و خلاقیت برافروزد.
در صحبت از خلاقیت اخلاقی تاکید بر وجود خلاقیت روزمره ، وجود خلاقیت اخلاقی روزمره حائز کمال اهمیت است . همواره افراد فرصت دارند که در کارهای روزمره اشان مشفقانه خلاقیت به خرج دهند . تهدیدات حاضر و واقعی برای سیاره آسیب پذیر و انسانها نیاز شدید به اجتناب از ممنوعات اخلاقی قصدمندی اخلاقی را می افزاید . خلاقیت اخلاقی بر مغاک میان نبوغ تنها و مسئولیت اجتماعی-میان استدلال اخلاقی و عمل اخلاقی- را به عنوان یک فکر واحد پل می زند .
شیوا همتی
منبع : روزنامه هم‌میهن