شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فراتر از تحلیل یک بعدی


فراتر از تحلیل یک بعدی
انقلاب اسلامی مردم ایران از همان آغاز پیروزی، اعجاب همه صاحب نظران را به خود معطوف کرد، زیرا انقلاب ایران برخلاف سایر جنبش ها، نهضت ها و قیام ها بدون تکیه بر اسلحه و کشتار و با اتکا به حضور میلیونی توده ها و رهبری فوق العاده یک روحانی به ساحل پیروزی رسید؛ پیروزی سریع و شگفت انگیزی که باعث محو سلسله پادشاهی در ایران شد. در این نوشتار نویسنده بر آن است تا برخی از مهمترین برداشت های صاحب نظران را که پیرامون انقلاب اسلامی ایران کندوکاو کرده اند به طور مجمل مطرح کند.
●عوامل اقتصادی و جامعه شناختی در پیدایش انقلاب
یکی از صاحب نظرانی که عوامل اقتصادی- اجتماعی را در تبیین ریشه های انقلاب اسلامی موثر می داند، رابرت لونی است. وی در کتاب «ریشه های اقتصادی انقلاب ایران» با بررسی استراتژی توسعه به این نتیجه می رسد که با توجه به فقدان اصلاحات نهادی، حکومت شاه نتوانست نارضایتی های ناشی از بی عدالتی و جابه جایی های اجتماعی را برطرف کند.
تدا اسکاچپول نظریه پرداز معروف انقلاب، در مقاله ای با عنوان «دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب اسلامی» فساد اقتصادی ناشی از نفت و ایدئولوژی شهادت طلبانه تشیع با نماد اسطوره ای ایثار را از علل انقلاب ایران معرفی می کند. وی می گوید: «اگر فقط در یک مورد انقلاب عامداً از سوی یک جنبش اجتماعی توده ای با هدف براندازی نظام کهن ساخته شده باشد، انقلاب ایران است... دیدگاهی که به روابط متقابل میان دولت، جامعه و سیاست سازمان یافته در ایران می پردازد دیدگاهی کلان نگر و ساختاری است و ایران را در بستر سیاسی و اقتصادی متحول بین المللی قرار می دهد.» (۱) تدا اسکاچپول چارچوب تحلیلی خود را بر مبنای طبقات اقتصادی می داند، اما اهمیت عقاید و نظام های فرهنگی را در ایجاد کنش انقلابی نادیده نمی گیرد.
نظریه اسکاچپول هرچند به عنوان بخشی از عوامل مؤثر در وقوع انقلاب ایران راهگشاست، اما با توجه به این که به شرایط طغیان طبقات تحت سلطه یعنی «کارگزاران» اصلی انقلاب نمی پردازد علت تامه محسوب نمی شود.
●عوامل روانشناختی و ذهنی در پیدایش انقلاب
تحلیل های روانشناختی برخلاف تحلیل های جامعه شناختی به متغیرهای خرد و انفرادی تأکید دارد. با توجه به نوع حکومت شاه که حکومتی فردی و غیردموکراتیک بود برخی از روانشناسان از زاویه ویژگی های روانی شاه و تصمیمات او انقلاب اسلامی را ریشه یابی کرده اند.
از جمله صاحب نظرانی که شخصیت فردی و روانی محمدرضا شاه را کاویده اند می توان از «ماروین زوینس» نام برد که در کتاب «شکست شاهانه» به ریشه های پیروزی انقلاب و شکست شاه پرداخته است. زوینس معتقد است:«اگر شاه قبل از انقلاب دست به اصلاحات دموکراتیک زده بود و یا پس از انقلاب قدرت سرکوب آن را داشت، می توانست حکومت خود را حفظ کند، اما شخصیت او حاصل تربیت دوره کودکی او بود و در همه موارد با تردید و دودلی و دیر و غیرمؤثر عمل کرد و به همین سبب راه سقوط او هموار شد.»(۲)
هرچند خصایل شخصی شاه را نمی توان در روند انقلاب و خیزش ملی نادیده گرفت، اما توجه به عوامل سیاسی- اجتماعی و فرهنگی که اجازه شکل گیری چنین حکومتی را می دهد و نیز عواملی که منجر به خیزش و مقاومت ناگهانی توده ها می شود ضروری است. در تاریخ بسیاری از جوامع، شخصیت هایی نظیر شاه ایران وجود داشته اند که با انقلاب و جنبش اجتماعی از اریکه قدرت به کنار نرفته اند.
●نقش عوامل سیاسی در پیدایش انقلاب
عده ای از نظریه پردازان برآنند تا از منظر سیاسی به ریشه های انقلاب اسلامی بپردازند. به عقیده آنان شاه هنگامی که برنامه های توسعه اقتصادی- اجتماعی خود را عملی می کرد، گروه های سیاسی جدیدی به وجود آمدند که لازم بود در نهادهای سیاسی حکومت جذب شوند، اما شاه نهادهای بادوامی ایجاد نکرد تا آن گروه ها را جذب و سازماندهی کند و لذا در کوتاه زمان تبدیل به گروه های معارض و اپوزیسیون شدند.
آبراهامیان می نویسد:« انقلاب به این علت رخ داد که شاه در سطح اجتماعی- اقتصادی دست به نوسازی زد و به این ترتیب طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد، اما نتوانست در سطح سیاسی دست به توسعه بزند و این ناکامی به شکلی اجتناب ناپذیر شکاف میان حکومت و ساختار اجتماعی را تشدید کرد. کانال های ارتباطی میان نظام سیاسی و کل جمعیت را مسدود و شکاف میان محفل حاکم و نیروهای اجتماعی جدید را گسترده تر کرد و مهمتر از همه این که چند پلی را که در گذشته میان تشکیلات سیاسی و نیروهای اجتماعی سنتی خصوصاً بازار و مراجع مذهبی پیوند ایجاد کرد، شکست. »(۳)
تحلیل کارکرد عدم توسعه سیاسی، در پیدایش انقلاب اسلامی جزء متغیرهای مقطعی و غیرمستقل است، در حالی که بسیج توده از پایین در انقلاب ایران مستلزم توجه به ایدئولوژی های مستقل است و متغیرهای کارکردی به این رویکرد ها توجه ندارد و نمی تواند توضیح دهد که چرا توده ها از رهبر و یا گروه خاصی- به طور مثل روحانیون- تبعیت می کنند و نه دیگران؟
●تأکید بر عوامل فرهنگی و مذهبی در پیدایش انقلاب
جنبش های مذهبی و دینی باعث شده اند که پژوهشگران در کنار سایر عوامل ظهور انقلاب، عوامل فرهنگی را نیز مدنظر داشته باشند. کپل در کتاب ارزشمند خود «انتقام خداوند» معتقد است که پروژه روشنگری پس از جنگ جهانی دوم مبنی بر جدایی دین از سیاست سبب واکنش نخبگان مذهبی و شکل گیری جنبش های مذهبی از دهه ۱۹۷۰ به بعد شده است و انقلاب اسلامی ایران نیز واکنشی علیه«سکولاریسم » بود که به دنبال رویکردهای سکولاریزاسیون در غرب به وجود آمد. طبق آموزه های کپل ریشه انقلاب ایران را نباید در کارکردهای اقتصادی و سیاسی جست وجو کرد، بلکه باید علت موجده آن را در عوامل فرهنگی و به ویژه نقش رهبری مذهبی آن جست وجو کرد.
حامد الگار در کتاب «ریشه های انقلاب اسلامی» موضوعات مذهبی نظیر تشیع، رهبری امام خمینی(س) و اسلام به عنوان یک ایدئولوژی را به عنوان عوامل تعیین کننده در پیدایش انقلاب برمی شمارد. یان ریشار اسلام شناس فرانسوی معتقد است که حکومت شاه پس از دهه ۱۹۶۰ به طور فزاینده ای مجذوب فرهنگ غرب و این امر موجب نگرانی اغلب طبقات اجتماعی ایران به ویژه بازاریان و علما شد. اندیشه های غربی به تسلط سیاسی و اقتصادی آنان در دهه ۱۹۷۰ پیوند خورد و این موضوع ضدیت با غرب گرایی از طرف رهبران روحانی را به دنبال داشت که همواره مسأله بازگشت به هویت فرهنگی ایران را دستمایه خود قرار می دادند. ریشار عنوان می کند که در انقلاب ایران تشیع از یک باور متعالی به یک ایدئولوژی متعالی تبدیل شد و از آن برای مبارزه بر سر هویت در جهان افسون زده استفاده شد.(۴)
●فرایندهای چند علتی در پیدایش انقلاب
تعداد زیادی از صاحب نظران انقلاب برآنند که تقارن عوامل متفاوتی مانند عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک سبب پیدایش انقلاب اسلامی شده است. برخی از این تحلیل گران همه عوامل را مساوی می دانند و هیچ کدام از آنها را ترجیح نمی دهند، اما برخی ضمن اعتقاد به عوامل متعدد، تأثیر و نقش بعضی از آنها را برجسته تر می دانند.
نیکی. آر. کدی در کتاب «ریشه های انقلاب ایران» فرآیندهایی نظیر اصلاحات نامتعارف شاه و تأثیر منفی آنها بر طبقات مختلف، سرکوب گروه های سیاسی، فقدان آزادی، ایدئولوژی انقلابی مذهب شیعه، شکاف میان انتظارات و واقعیات و ... را مورد توجه قرار می دهد.(۵)
فرد هالیدی در مقاله ای تحت عنوان «انقلاب ایران: توسعه ناموزون و مردم گرایی مذهبی» پنج علت را در انقلاب ایران عنوان می کند که عبارتند از: توسعه ناهماهنگ و سریع اقتصاد سرمایه داری در ایران، ضعف سیاسی رژیم شاهنشاهی، ائتلاف گسترده نیروی مخالف، نقش اسلام در بسیج نیروها، زمینه متغیر و نامعلوم محیط بین المللی. ( ۶)
جان فوران نیز از تحلیل گرانی است که می کوشد با ارائه هم نهادی از رهیافت های مختلف به تبیینی از انقلاب اسلامی دست یابد. البته او بیشتر تأکید بر ساختار اجتماعی دارد. فوران هم چنین عامل فرهنگ را تحت عنوان «فرهنگ های سیاسی مخالف و مقاومت» از عوامل ظهور انقلاب محسوب می کند. علاوه بر این او معتقد است که تقارن افول اقتصادی به وقوع انقلاب منتهی شد. ماحصل نظریه او این است که چهار عامل: توسعه وابسته، دولت وابسته و سرکوب گر، گشایش در نظام جهانی و افول اقتصادی باعث ظهور بحران شد و وجود فرهنگهای سیاسی مخالفت بازیگران مختلف را به سمت و سوی ائتلاف انقلابی و ضد دولت هدایت کرد و در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد.
●نتیجه
انقلاب اسلامی ایران پدیده شگفتی در جنبش های معاصر است که همه نظریه پردازان علوم اجتماعی را به چالش کشیده و باعث شده است که نظریات متعددی در این زمینه به وجود آید.
هیچ کدام از تبیین های انحصاری نظیر عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا روانشناختی نمی توانند به تنهایی کنش انقلابی مردم ایران در بهمن ماه ۵۷ را تبیین کنند. به نظر می رسد رهیافت چندعلتی با محور عامل فرهنگ و مذهب بیشتر می تواند به این رویداد مهم قرن بیستم کمک و آن را تبیین کند.
پانوشت ها؛
۱- حدیث انقلاب، جمعی از نویسندگان، الهدی، ۱۳۷۷ ص، ۱۷۴ مقاله خانم حمیرا مشیرزاده به نقل از:pp۲۵۶ ، Rentier…، skopol
۲- شکست شاهانه، ماروین زوینس، ترجمه عباس مخبر، طرح نو، تهران، ۱۳۷۰
۳- اروند آبراهامیان، به نقل از «حدیث انقلاب» ص ۱۸۲
۴- حدیث انقلاب ص ۱۹۰
۵- همان مأخذ ص ۱۹۴
رضا آزادپور
۶- fred Halliday,صThe Iranian Revolution&#۰۳۹;
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید