پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

چشم های باز و بسته


چشم های باز و بسته
ایران آمادگی خود را برای ورود به فاز جدید مذاکرات با گروه ۶ اعلام کرد. بیانیه ایران که پیش تر گفته شده بود به زودی منتشر خواهد شد نقشه راهی را ترسیم می کند که از دید ایران توصیف کننده مبانی مذاکرات آتی است. پیش از اینکه به شرح مختصری از این مبانی بپردازیم لازم است توضیح داده شود که چرا در یک فضای مذاکراتی جدید قرار داریم و مشخصات فاز جدید چیست ؟
گروه ۶، حدود ۹ ماه قبل مذاکرات خود با ایران را به این دلیل که اعضای آن درباره اتخاذ یک استراتژی واحد در مقابل ایران توافق نداشتند تعطیل کرد. اختلافات گروه در آن ایام چنان بالا گرفته بود که رسانه های غربی هم به کنایه آن را گروه ۳+۳ می نامیدند تا تاکید کرده باشند که این گروه عملا به دو بلوک کاملا مجزا تجزیه شده است. منشا اصلی اختلاف در گروه ۶ به طور تاریخی این بوده است که کشورهایی مانند روسیه، چین و آلمان هواره معتقد بوده اند می توان و باید به دیپلماسی زمان داد و مسئله ایران از طریق گفت وگو بهتر حل می شود تا از طریق تهدید و تحریم.
ضمنا این کشورها خط قرمز خود را ایران هسته ای به معنای ایران صاحب سلاح هسته ای قرار داده بودند نه ایران هسته ای به معنای کشوری که ولو در ابعاد صنعتی غنی سازی می کند. نتیجه این تحلیل خاص از مفهوم ایران هسته ای این بود که این کشورها عقیده داشتند می توان غنی سازی داخل ایران را تحت شرایطی پذیرفت، بویژه اگر روشن شده باشد که امکان واداشتن ایران به تعلیق همیشگی غنی سازی از طریق اعمال فشار وجود ندارد. به تعبیر دیگر، این کشورها عقیده داشتند برای بازداشتن ایران از غنی سازی اورانیوم فقط تا حد معینی می توان هزینه داد و مثلا در مسیر اعمال تحریم ها پیش رفت و اگر روشن شود که بازداشتن ایران به «دیوانگی» یا «تحمل هزینه » فوق العاده بالا نیاز دارد برای غرب بهتر آن است که ایران هسته ای را بپذیرد تا اینکه به استراتژی تشدید فشار اصرار بورزد. در مقابل ۳ کشور فرانسه، انگلیس و امریکا معتقد بودند -یا لاقل به ظاهر اینگونه وانمود می کردند- که برای جلوگیری از ظهور ایران هسته ای هر مقدار هزینه که لازم باشد باید پرداخت و برای تشدید فشار بر ایران هیچ سقفی نمی توان قائل شد. ضمنا تحلیل این کشورها که در مواردی به فضای آشکار رسانه ای هم راه می یافت این بود که غنی سازی درایران مساوی ساخت سلاح هسته ای است و به هیچ شکلی نمی توان مفهومی از ایران هسته ای را تصور کرد که شامل غنی سازی باشد اما خطر اشاعه در بر نداشته باشد.
۹ ماه پیش، گفت وگو های گروه با ایران زمانی متوقف شد که این دوگروه با یکدیگر به تکافوی ادله رسیده بودند و اگرچه سعی می کردند در اظهارات رسانه ای «مواضعی هماهنگ» اتخاذ کنند، اما عملا مذاکرات درونی گروه ۶ به نوعی بن بست رسیده بود. ابتکار دیپلماتیک امریکا در ماه های آخر دولت بوش درباره اعزام ویلیام برنز به گفت وگو های ژنو هم نتوانست این گره کور را بگشاید چرا که عملا اقدامی دیرهنگام با اهدافی مبهم و فاقد قاطعیت کافی در حل مسائل اصلی تلقی می شد. اگر بخواهیم دقیق تر بحث کنیم دو عامل باعث توقف مذاکرات ایران و گروه ۶ در آن مقطع شد.
۱) ناکارآمد بودن فشارها بر ایران به واضح ترین شکل قابل رویت بود. با وجود صدور ۵ قطعنامه علیه ایران، تاسیسات هسته ای ایران همچنان با سرعتی بالا توسعه می یافت بی آنکه ایران هیچ تاثیری از تلاش های غرب برای محدود کردن اراده آن پذیرفته باشد. ناکارآمد بودن الگوهای سنتی گروه ۶ برای فشار بر ایران به تدریج بحث هایی درون کشورهای غربی بر انگیخت با این مضمون که دیگر نمی توانند به پیمودن مسیری تا این حد عقیم ادامه دهند و بهتر است یک بار دیگر به بازاندیشی استراتژی خود مقابل ایران بپردازند خصوصا از این جهت که در شرایط عدم امکان موثرتر کردن فشارها -که آن ایام دیگر برای همه واضح شده بود- آیا می توان به دیپلماسی مجال بیشتری داد و خط قرمزها را اندکی تعدیل کرد؟ مراجعه به سوابق نشان می دهد که این بازاندیشی ها خیلی زود به نتیجه رسید و بویژه امریکایی ها دریافتند که باید سبک برخورد خود با ایران را عوض کنند. تغییراتی هم مانند بحث درباره گشایش یک دفتر دیپلماتیک در ایران یا حذف پیش شرط تعلیق مطرح شد اما دیگر دیر شده بود.
۲) علت دوم توقف مذاکرات هم این بود که غربی ها دیگر حاضر نبودند با آفتاب لب بامی به نام دولت بوش همراه شوند و با جدی تر شدن بحث انتخابات ریاست جمهوری در امریکا -بویژه از این جهت که روشن بود جمهوری خواهان شانسی نزدیک به صفر برای ماندن در کاخ سفید دارند- تقریبا همه اعضای گروه ۶ به این نتیجه رسیدند که کار مشترک با امریکا را باید به بعد از انتخابات و زمانی که سکاندار جدید کاخ سفید معلوم شده باشد موکول کنند.
اکنون پس از چند ماه گروه ۶ مجددا خواستار گفت وگو با ایران است در حالی که سعی می کند جامعه جهانی را متقاعد کند اتفاقی جدید در رویکرد آن نسبت به ایران رخ داده است. اگرچه دولت اوباما تدوین استراتژی خود درباره ایران را هنوز کامل نکرده -و اساسا بحث درباره آن هم موضوع این یادداشت نیست- اما وجود دو عنصر تقریبا قطعی در این استراتژی موجب شده است که گروه ۶ در آغاز مذاکرات با ایران تعجیل کند.
۱) ظاهرا امریکایی ها با علم به اینکه پیشنهاد مذاکره دوجانبه به ایران قطعا رد خواهد شد فعلا مایلند الگوهای چند جانبه را در تعامل با تهران تجربه کنند. مذاکره هسته ای در چارچوب گروه ۶ یا بحث های منطقه ای چند جانبه درباره افغانستان نمونه هایی از تلاش امریکا در این مسیر است با این هدف که دریابد چه زمانی فضا برای ارائه پیشنهاد مذاکره دوجانبه به ایران آماده است و آیا اساسا هرگز چنین فضایی شکل خواهد گرفت؟
۲) به نظر می رسد که امریکا مایل است لااقل برای مدتی دیدگاه خود را به اروپا نزدیک کند و در همان حال که چماق را به دست اسراییل می دهد -استراتژی چماق و هویج حفظ خواهد شد- برای آزمودن ایده های مذاکراتی جدید در مقابل ایران فضایی باز کند. علاوه بر این امریکایی ها به خوبی فهمیده اند نباید با انتخابات ایران دل ببندند و اصول سیاست خارجی و امنیت ملی ایران حتی با عوض شدن رییس جمهور تغییر نخواهد کرد پس بهتر است کار خود را زودتر شروع کنند تا فرصتی هم برای تکمیل استراتژی نیمه کاره در مقابل ایران فراهم بیاید. به همین دیلیل بود که اولا امریکا رسما اعلام کرد در مذاکرات گروه ۶ با ایران حاضر می شود و ثانیا به تلویح گفت که با حذف پیش شرط تعلیق از مذاکرات موافق است ولو اینکه امریکایی ها همچنان تاکید دارند تعلیق را به عنوان «هدف مذاکره» حفظ خواهند کرد.
ایران روز گذشته موضع خود را در مقابل این فضای جدید به طور شفاف و علنی مطرح کرد. بیانیه ایران را باید با دقتی مضاعف و با تمرکز بر تک تک کلمات خواند. بویژه نکات زیر در این بیانیه واجد اهمیتی فوق العاده است.
۱) بیانیه ایران تاکید می کند گفت وگو باید «در فضای همکاری» انجام شود. مقصود از فضای همکاری در اینجا این است که طرف مقابل به مذاکره به مثابه یک راه حل بنگرد نه چنان که برخی امریکایی ها گفته اند به عنوان روشی برای افزایش فشار بیشتر و تقویت اجماع علیه ایران.
۲) تاکید بر مبنا بودن NPT در بیانیه به این معناست که ایران معاهده عدم اشاعه و موازین آن را مبنای هرگونه مذاکره احتمالی در آینده می داند و تن به مبانی من درآوردی برخی کشورها نخواهد داد. NPT خود بر مبانی ای استوار شده است که آن مبانی قابل مذاکره مجدد نیست و از جمله آنها این است که ایران می تواند تحت نظر آژانس و با اهداف صلح آمیز تا هر میزان و در هر گستره ای غنی سازی کند. این نکته ای است که ایران مایل است غربی ها از همین حالا به یاد داشته باشند.
۳) ایران در بیانیه خود تصریح کرده است که انتظار مشاهده یک رویکرد منسجم از جانب غرب دارد. دستگاه دیپلماسی ایران از مدت ها قبل به این نتیجه رسیده است که یکی از مهم ترین موانع به نتیجه مذاکرات این ذهنیت طرف غربی است که تصور می کند «فشار» مذاکره را موثر می کند. از دید ایران فشار مخل مذاکره است و حتی اگر راه حلی وجود داشته باشد امکان توافق بر سر آن را از بین می برد. ایران امیدوار است اوباما و بقیه اعضای گروه ۶ به جای بسط ایده های جرج بوش در قالب های به ظاهر جدید دریابند که تنها هنگامی که حقوق ایران با احترام استیفا شود امکان تفاهم وجود خواهد داشت. بسته پیشنهادی ایران به گروه ۶ که اکنون در حال به روز رسانی است، ایده ای در همین راستاست. غربی ها تنها زمانی خواهند توانست به یک الگوی درست در برخورد با ایران برسند که چشم های خود را کاملا باز کرده و ابعاد قدرت و توانمندی های ایران دیده باشند. در غیر این صورت راه رفتن با چشم بسته در جاده ای که مملو از چاه و چاله است، احتمالا به خطا و سرنگونی آسان تر منجر خواهد شد تا یافتن یک راه نجات.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان