سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

کامپیوتر و سرعت


کامپیوتر و سرعت
یکی از مشهورات زمانه، مطلوبیت سرعت است و کامپیوترها از این جهت که بر سرعت کارها می‌افزایند، ستوده می‌شوند، اما آیا واقعاً سرعت تا چه حد برای جامعه و عموم مردم مفید است؟ چقدر برای شرکت‌ها و مؤسسات بزرگی که در پی بلعیدن جهان هستند، سودمند است؟ تحقیقات بیانگر آن است که شتاب گرفتن زندگی، آثار روحی و روانی نامطلوبی بر جامعه می‌گذارد و تنها مؤسسات عظیم از این شتاب سود سرشاری می‌برند.
در سال‌های اخیر، در برابر این عقیده که بزرگتر لزوماً بهتر است، ایستادگی شده است. افرادی مانند ”لیپولد کوهر“ و ”ای. اف. شوماخر“ و همچنین جنبش‌های مانند ”گرینز“ و ”بیوریجنالیسم“ درباره این موضوع که اندازه‌ها و معیارهای محض اقتصاد و تکنولوژی کشورهای مدرن، مشکلات ساختاری غیرقابل حلی را به‌وجود می‌آورند و منجر به یگانگی میان مردم، دشمنی میان کشورها و تخریب طبیعت می‌شوند،اظهارنظر کرده‌اند. آنچه مطرح است این است که اگر کوچکتر زیباتر است، (همانگونه که اکثریت موافق هستند)، کندتر و آهسته‌تر چه‌طور؟ تنها اندکی از مردم معتقد هستند سرعت یکی از ابعاد مهم اندازه‌گیری است.
بزرگترین مؤسسات و سازمان‌های جهان امروز - ارتش، شرکت‌‌ها، دولت‌ها، بانک‌ها - تنها زمانی می‌توانند بزرگ و از نظر جهانی وسیع باشند که قادر باشند به سرعت از داده‌های عظیم و پیچیده‌ای که در بین شعبات گوناگون آنها در جریان است، آگاهی داشته باشند. کامپیوترها، همراه با ارتباط دوربرد ماهواره‌ای، موفق شده‌اند محدودیت‌های قدیمی در ارتباط با اندازه را از بین ببرند. امروز یک مؤسسه می‌تواند خود را فراتر از مرزها گترش داده و تمامی جهان را احاطه کند. مرزهای بین‌المللی از بین رفته‌اند. در حالی که کامپیوترها به دایره اطلاعات، سرعت بشخیده و از نظر جغرافیائی مؤسسات بزرگ را گسترش داده‌اند.
انسان‌ها بر اینکه بتوانند خود را با این گستردگی و سرعت تطبیق دهند، مجبور شده‌اند که سریع‌تر حرکت کنند و در حالی که مؤسسات، حجم فعالیت‌های اقتصادی را سرعت بخشیده‌اند (نقشه‌برداری ماهواره‌ای از منابع، دسترسی و وارد شدن به محل‌های بکر و دست‌نخورده، حرکت سریع سرمایه‌ها، توسعه سرمایه‌های زیربنائی) چهره کره‌زمینی بسیار سریع‌تر از هر زمان دیگری دچار تغییر و تحول شده است.
فعالیت‌های شرکت‌ها سرعت می‌گیرد، تأثیرات بر روی کره زمین شتاب بیشتری به خود می‌گیرد و فعالیت‌های انسان‌ها نیز همین‌طور؛ آیا این روند مثبت است؟
در اجتماع ما، سرعت چنان ستوده شده است که گوئی به خودی خود، نوعی حسن و مزیت است و امروز سرعت اطلاعات، با میزان بی‌سابقه‌ای از اطلاعات، ما را در خود غرق کرده است؛ در حالی که بیشتر این اطلاعات در مرحله عمل بی‌فایده هستند. نتیجه واقعی این تحول، افزایش تنش‌های روانی و اضطراب در انسان‌ها است، به‌خصوص زمانی‌که ما سعی می‌کنیم خود را با جریان در حال رشد اطلاعات هماهنگ کنیم.
سیستم‌های عصبی، سرعت را بیشتر از قوه ادراکی، تجربه می‌کنند و تحت‌تأثیر آن قرار دارند. این وضعیت مانند این است که انگار همگی ما در یک بازی ویدئوئی که مورد توافق همه اجتماع است، گرفتار شده‌ایم؛ جائی‌که اطلاعات بر روی صفحه نمایش، سریع‌تر و سریع‌تر ظاهر شده و ما به‌طور جدی در حال تلاش برای تطبیق سرعت خود با سرعت این اطلاعات هستیم. در حقیقت بازی‌های ویدئوئی بهترین مثال برای این وضعیت هستند. اغلب با این ادعا که ”این بازی‌ها هماهنگی بین چشم و دست را سرعت می‌بخشند“، از آنها دفاع شده است.
در نشست‌هائی بین رؤسای تولیدکننده بازی‌های ویدیوئی تجاری صورت می‌گیرد، این ادعا را در برابر گروه‌هائی از خانواده‌ها که به دنبال ممنوعیت این بازی‌ها هستند، به‌صورت مؤثر و کاری مطرح می‌کنند. اما این سؤال مطرح است که چرا افزایش سرعت هماهنگی بین دست و چشم پسندیده است؟
تنها فایده واقعی این هماهنگی می‌تواند، این باشد که مهارت‌های بسکتبال یک فرد را افزایش خواهد داد و یا فرد را برای یک بازی ویدئوئی سریع‌تر آماده خواهد کرد. (رونالد ریگان از بازی‌های ویدئوئی به‌عنوان یک تربیت‌کننده خوب نسل جدید خلبانان هواپیماهای بمب‌افکن ستایش کرد. مانند خلبانانی که عراق را بمباران کردند و تجهیزات آنها مشابه بازی‌های ویدئوئی بود).
در طی هزاران سال، بشر هماهنگی دست و چشم خود را با عوامل طبیعی و محیطی تطبیق داده بود که می‌توان از آن با ”سرعت طبیعی“ یاد کرد. همه چیزهائی که انسان‌ها با آن سر و کار داشتند، با سرعتی متناسب با توانائی‌های ما در حال حرکت بودند.
این نوع تطبیق لازم بود تا نوع بشر بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا بشر باید به‌وسیله دستان خود کارها را انجام می‌داد.
همراه با انقلاب صنعتی، بسیاری از چیزها سرعتی مکانیکی یافتند. از آنجا که محیط طبیعی راه را هموار کرده بود و زندگی انسان نیز به محیط‌های دست‌ساز بشر انتقال پیدا کرد. آهنگ و ریتم طبیعی واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های ما جای خود را به ریتم و آهنگ صنعتی داد. ما یاد گرفتیم تا با سرعت‌های مکانیکی تعادل متقابل داشته باشیم، همانگونه که کارگران خط مونتاژ و بیشتر رانندگان اتومبیل با این تطابق آشنا هستند.
امروزه ماشین‌ها با سرعت‌های الکترونیک حرکت می‌کنند و چرخه فعالیت‌ها نیز در حال سریع‌تر شدن است و ما نیز در این چرخه زندگی می‌کنیم. بازی‌های ویدئوئی کامپیوتری، آموزش‌دهنده‌های خوبی بر جهان سریع‌تر هستند. وقتی ما با این بازی‌ها مشغول هستیم، هدف ما این است که محو و غرق در آنها شویم. سمبل‌ها و نشانه‌های الکترونیکی روی صفحه نمایش، وارد مغز ما می‌شوند، از سیستم عصبی ما عبور می‌کنند و عکس‌العمل در موفقیت‌های جنگ یا پرواز را که در نهاد ما وجود دارد و در اینجا خود را از راه دستان ما بروز می‌دهد، تحریک می‌کند. تفکر بسیار کم و ناچیزی در بازی‌های کامپیوتری نیاز است. شیئی که ما با آن بازی می‌کنیم، قرار است به سرعت و بدون تأمل از خود عکس‌العمل نشان دهد.
یک بازیکن حرفه‌ای بازی‌های ویدئوئی، برنامه کامپیوتری را وا می‌دارد که سریع‌تر برود و همراه با افزایش سرعت این چرخه، بازیکن و ماشین در یک چرخه روان و در حال حرکت به یکدیگر مرتبط می‌شوند؛ چرخه‌هائی که جنبه‌ها و ابعاد هر دو را دربردارند. با گذشت زمان و تمرین، توانائی‌های انسان به برنامه کامپیوتری شباهت یپدا می‌کند؛ تحول، با این نوع تعامل متقابل سریع‌تر می‌شود، اما این فرآیند تحول به‌صورت قابل ملاحظه‌ای جدید و بی‌سابقه است. تغییر و تکامل که ابتدا به‌صورت تعاملی به انسان‌ها و طبیعت صورت می‌گیرد، اکنون بین انسان و محصولات ساخت خود انسان، اتفاق می‌افتد.
ما روابط خود را به‌طور متقابل با محیطی که خود ایجاد کرده‌ایم. بسط و گسترش می‌دهیم؛ با ماشین‌هائی که خود ساخته‌ایم و با خودمان. این وضعیت نوعی ”زاد و ولد درونی“ است که می‌گوید، ما و طبیعت با یکدیگر رابطه‌ای نداریم. بازی‌های ویدئوئی و کامپیوترها، فرآیندی را سرعت می‌بخشند که قبلاً توسط نسلی از بینندگان تلویزیون تحریک شده بود. بیشتر مردم، تماشای تلویزیون را عملی منفعل و یک طرفه می‌دانند - که همین‌طور هم هست - در حالی‌که بازی‌های ویدئوئی و کامپیوترها تعاملی متقابل دارند. تلویزیون، ما را کودن و رتنش بار می‌آورد.
تماشای تلویزیون تنها وضعیت ذهنی مناسبی برای بازی‌های کامپیوتری و تعلق به کامپیوتر به‌وجود می‌آورد. زمانی‌که تکنولوژی‌ها با هم تلفیق شوند، نسلی از مردم را به‌وجود می‌آورند که بسیار پرشتاب‌تر از آن هستند که خود را با ریتم‌ها و حرکت‌هائی آهسته، طبیعی و ابتدائی تطبیق دهند. بازی‌های ویدئوئی، تلویزیون، کامپیوترها، واکمن‌ها، بچه‌هائی که رادیوهای بزرگ را در خیابان حمل می‌کنند و خیابان و خط مونتاژ و بزرگراه‌ و آزادراه، همه و همه، جزئی ز فرآیند سرعت هستند که زندگی و حیات ما را سریع‌تر و سریع‌تر می‌چرخانند، کاری می‌کنند که زندگی پرجاذبه‌تر به‌نظر برسد در حالی‌که تنها بی‌ثبت و پرشتاب‌تر شده است.
این پیش‌فرض که سرعت ذاتاً چیز خوبی است، به بخش‌هائی از امعه بیشتر از بخش‌های دیگر نفع می‌بخشد. بخش‌هائی که بیشترین منفعت را می‌برند، مؤسسات عظیمی هستند که قادر هستند سرعت معاملات و دادوستدها را افزایش داده و مستقیماً به‌سوی قدرت و پول حرکت کنند. برای بیشتر باقیمانده جهان، تأکید بر سرعت و شتاب مضر است. سرعت، اضطراب و نگرانی ایجاد می‌کند و پیامدهای مخربی در بقا فرهنگ‌های مختلف غیرغربی دارد.
مردم بومی تمایل دارند در واحدهای اقتصادی کوچک با کار جمعی، که تمامی تصمیمات با توافق هم صورت می‌گیرد، به فعالیت مشغول شوند. این تمایل به خودی خود میزان زیادی صمیمیت میان مردم ایجاد می‌کند.از آنجائی‌که زمان به‌عنوان یکی از نعمت‌های متعدد خداوندی است که مردم بومی و ساده، بیشتر از ما از آن لذت می‌برند، ارتباطات در میان آنها نیز معمولاً با یک آهستگی سنجیده تعریف شده است. مردم هول و شتابان نیستند. آنها به فکر انجام دادن بیشتر در زمان کمتر نیستند، زیرا زمان کافی برای به انجام رساندن آنچه که نیاز به انجام دادن است، وجود دارد. آنها از مشغولیت‌های شخصی خود لذت می‌برند، در حالی‌که شتاب و عجله بیش از حد، اجازه چنین لذتی را به آنان نمی‌دهد. وقتی قرار است کارها انجام شوند، با همکاری و همدلی گروه انجام می‌شود.
امروزه فشار فرهنگ‌های مهاجم غربی، باعث شده است که زندگی جوامع غیرغربی در جهت‌ها و زمانبندی‌های کاملاً متفاوتی شکل بگیرد. این مسئله حیات فرهنگ‌های غیربومی، چون آداب و رسوم و روش‌های سنتی آنها را تغییر می‌دهد، تهدید می‌کند.
زمانی مبحثی را در ”گفتمان توسعه“ یا نام پرستش خدای دروغین، نوشته ”کن دارو“ و ”مایکل ساکسنین“ مطالعه می‌کردم. این دو نویسنده، بیشتر عمر خود را صرف انتقال تکنولوژی‌های کوچک و محدود به روستاهائی در فقیرترین کشورهای جهان کرده‌اند. مبحث، گزارشی است در مورد ”جنون کامپیوتر“، همان جنوبی که میان آژانس‌های عمران بین‌المللی و گردانندگان آنها که از اتصالات کامپیوتری - ماهواره‌ای در جوامع روستائی، جائی که اطلاعات فنی در آنجا کمیاب است، طرفداری می‌کنند، وجود دارد. به عقیده کن دارو و ساکسینین، فرضیه این است که کامپیوترها ارائه کننده ”ارتباطاتی بی‌سابقه، سریع و ارزان“ در جهت آبادانی و عمران روستا هستند که می‌توانند ”نیازهای اطلاعاتی“ آنها برای صنعتی شدن را برآورده کنند. این دو نویسنده، نتیجه‌گیری می‌کنند که این فرضیه‌ای ”مزخرف و خطرناک“ است، زیرا:
در یک کشور فقیر، استفاده از ریز کامپیوتری که توسط ماهواره به یک سیستم اطلاعاتی که نیمی از جهان را در بردارد مرتبط است، عمیل احمقانه می‌باشد. این عمل، نوعی افراط و زیاده‌روی تکنولوژیکی است. بیشتر کشورهای فقر، به تکنولوژی‌هائی بسیار ساده‌تر مانند ماشین‌های تایپ، کتاب‌های مرجع، ابزارهای دستی، دوچرخه و ضبط صوت نیازمندند. یافتن تعمیرکاران ماهر کامپیوتر تقریباً غیرممکن است؛ اگر گروه‌های محل را مجبور کنیم که کامپیوترهائی کاملاً پیشرفته را خریداری کنند، این نوعی ستم و بی‌رحمی در حق آنها است.
● تمرکز قدرت
اخیراً در کنگره‌ای با نام ”کنگره مناطق زیستی ملی“ شرکت کردم که در آن ۲۵۰ نفر با هدف تجربه قدرت سیاسی مرکزی به نفع قدرت محلی، خودکفائی اقتصادی و قطرات مبتنی بر طبیعت و محدودیت یا ”فطرت سبز“ کار می‌کردند. چندین تن از شرکت‌کنندگان در کنگره، آشکارا از نقشی که کامپیوترها در ساختن شبکه‌های ارتباطی بین مناطق زیستی و به تبع آن، تسهیل کردن تبادل سریع اطلاعات در این مناطق دارند، دفاع کردند.
علی‌رغم این مسئله که استفاده از کامپیوترها در این جهت، ممکن است سبب ایجاد تمرکز قدرت شود، این موضوع مورد بحث قرار گرفت که کامپیوترها ”ابزاری خنثی“ هستند که می‌توانند به گروه‌هائی که اهدافشان تکفیر مؤسسات بزرگی است که کامپیوترها را اختراع کرده‌اند و بر آنها سلطه دارند، کمک کند. این یک حیله جالب است: ما اختراع آنها را می‌گیریم و مانند یک نوع مبارزه ژاپنی از آن علیه به‌وجودآورندگان آن استفاده می‌کنیم. این حیله در ابتدا جالب به‌نظر می‌رسد، اما با توجه به خصوصیت ماهوی کامپیوترها که ناگزیر منجر به تمرکز می‌شوند، نمی‌توان بر روی آن حساب کرد.
این مسئله در ابتدا با توجه به ظاهر کامپیوترها که شکل یک فناوری دموکراتیک محدود را دارند، ما را به اشتباه می‌اندازد. مردم در خانه‌شان کامپیوتر دارند و آن را برای خود و سازمان‌شان مفید و قدرت‌بخش می‌بینند. کامپیوترها در بسیاری از زمینه‌ها کمک‌کننده هستند و نظارت‌های شخصی قابل توجهی برخلاف تکنولوژی‌های دیگر مانند تلویزیون، به افراد ارائه می‌دهند. گروه‌های اجتماعی و سیاسی کوچک، کامپیوترها را ابزار ارزشمندی برای ذخیره و نگهداری اطلاعات، ایجاد شبکه، فرآیندهای پستی، تهیه نسخه‌های تمیز و مرتب، تهیه لیست‌های عضویت، نگه داشتن حساب و کتاب‌ها و غیره می‌دانند. با همه این موارد، هنوز مستولی در اینجا مطرح است.
مسئله اصلی این نیست که آیا کامپیوترها می‌توانند به شما و گروهتان سود برسانند یا خیر، سؤال این است که چه کسی بیشترین فایده را از وجود کامپیوترها در جامعه می‌برد؟ پاسخ این است که با همه این مزیت‌های محدود، این مؤسسات بزرگ هستند که بیشترین سود را می‌برند و خود نیز به‌خوبی نسبت به این مسئله آگاه هستند.
اختراع کامپیوتر، توسط یک گروه از افراد شریف و نجیب و اصلاح‌طلب ساده‌لوح که قصد داشته باشند به‌وسیله تکنولوژی، دموکراسی بیشتری ایجاد کنند، صورت نگرفته است. با وجود اینکه کامپیوترها در دهه ۱۹۲۰ اختراع شدند، این نیروهای نظامی آمریکائی و انگلیسی بودند که برای نخستین بار از آنها به‌طور جدی به‌عنوان یک سیستم راهنما برای موشک‌هایشان در جریان جنگ جهانی دوم استفاده کردند. دو دهه بعد، IBM این فناوری را به استفاده‌های تجاری عظیم تغییر داد.
از دهه ۱۹۷۰ به بعد ”آتاری“ و ”اپل“ مأموریت خود را برای ورود کامپیوتر به مه خانه‌ها مدرسه‌ها اجراء کردند. تا دهه ۱۹۷۰، ارتش و شرکت‌های برگ، به‌طور کامل کامپیوترها را با سود فراوان و دسترسی جغرافیائی گسترده‌تر برای عملیات متمرکز وارد تمامی امور خود کرده بودند. آن اصلاح‌طلبان ساده‌لوح، حتی یک دکمه پلاستیکی را هم فشار نداده بودند.
تکنولوژی کامپیوتر، قسمت اصلی از یک زیربنای فنی پیشرفته است و کامپیوترها ممکن است در جامعه‌ای پدیدار شده باشند که پشی از این، در ابتدای مسیر فناوری و پیشرفت بودند. ساخت کامپیوترها بسیار گران تمام می‌شود، آنها به طرز بسیار پیچیده‌ای با سیستم تلفنی مرکزی ارتباط دارند و برخی از استفاده‌های بهینه‌ای که می‌توان از آنها کرد، مانند محاسبه بسیار سریع و نقشه‌برداری ماهواره‌ای از منابع زیرزمینی، آن چنان پرهزینه هستند که تنها مؤسسات عظیم می‌توانند از عهده آن برآیند.
کامپیوترها مانند دیگر تکنولوژی‌های پیشرفته نظیر ارتباطات ماهواره‌ای کشاورزی، ماشینی، روبات‌شناسی، مواد ضدآفات و ... در خدمت اقتصاد هستند. حال هر چه اندازه و حجم تشکیلات اقتصادی و شرکت بزرگتر باشد، توانائی تهیه کامپیوترهای بیشتری را دارد. علاوه بر این، کامپیوترها پیچیده‌تر و سطح بالاتر شده و باید توسط گروه اجرائی آزموده‌تر اداره شوند، و در مناطق اقتصادی که به‌طور گسترده پراکنده شده‌اند، ارتباطات کامپیوتری بیشتری نسبت به مؤسسات و واحدهای اقتصادی کوچکتر وجود خواهد داشت. در نتیجه، تجارت‌های بزرگتر از امتیازات بیشتری برخوردار خواهند بود. با وجود اینکه تجارت‌ها و کسب‌های کوچکتر هم از وجود کامپیوترها استفاده می‌کنند، تجارت‌های بزرگتر، بسیار بیشتر سود می‌برند؛ زیرا بزرگی و پیچیدگی و دسترسی به عملیات‌هائی که کامپیوتر آنها را تسهیل می‌کند، به منابع مالی بسیار بیشتری نیاز دارد.
اگر کامپیوترها اختراع نشده بودن تجارت‌های کوچکتر بسیار موفق‌تر بودند، زیرا اساساً کامپیوترها ابزاری هستند که تنها تجارت‌های بزرگ قادر به استفاده از آنها می‌باشند. نقش کامپیوترها و در بانک‌های بین‌المللی درا در نظر بگیرد؛ انتقال سریع پول از بازاری به بازار دیگر، ایجاد توسعه در اینجا و آنجا، مؤسسات چندملیتی به سادگی نمی‌توانستند آنچه را که امروزه انجام می‌دهند، بدون کامپیوترها و استفاده از ارتباطات، ماهواره‌ای انجام دهند. کامپیوتر این مؤسسات را قادر ساخته که آنچنان گسترش یابند که قبلاً هرگز ممکن نبوده است.
آن بانک‌ها دیگر فراتر از چندملیتی هستند؛ بلکه به درست جهانی شده‌اند. روند سرعت یافته‌ای که در آن درخت‌ها در اندونزی و برونئی قطع شده‌اند، معادن اقیانوس آرام استخراج شده‌اند و سدها در سراسر جهان ساخته شده‌اند، نشان‌دهنده توانائی افزایش یافته شرکت‌ها در اداره امور با یک مدیریت مرکزی است که فعالیت‌های روزانه را در سرتاسر جهان تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.
برای مردمی که تلاش می‌کنند از نابودی سیاره زمین جلوگیری کنند، بسیار ساده‌لوحانه است که از کامپیوتر به‌عنوان ابزاری خنثی و سودمند برای تمرکززدائی یاد کنند، چرا که اساساً کامپیوتر ابزاری برای تمرکز بخشیدن به منافع توسعه است. مؤسسات بزرگ که به دنبال فایده دوم کامپیوتر یعنی سود بردن از آن هستند، بسیار بیشتر از اصلاح‌طلبان ساده‌لوح که قصد دارند از کامپیوترها به‌عنوان یک مقابله به مثل پیشرفته استفاده کنند منفعت خواهند برد.
این تنها بدفهمی کل ماجرا است و قطعاً غرور و خودبینی باعث شده اینگونه فکر کنیم. طرفداران محیط‌زیست، محافظان زیست مناطق و دیگر عملگرایان متجدد، بسیار موفقتر خواهند بود اگر این نکته را مدنظر قرار دهند که در ازاء همه آن منافع ناچیزی که کامپیوتر به آنها ارائه می‌کند، نهایتاً تمامی تلاش‌های آنها را بی‌اثر خواهند کرد. ما باید کار را از خود کامپیوترها به‌عنوان معضلی زیست‌محیطی و سیاسی شروع کنیم.
نویسنده: جری ماندر
منبع: فصلی از کتاب ”in THE absence Of The Sacred“
منبع : مجله بازی‌های رایانه‌ای


همچنین مشاهده کنید