یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


توماس وینتربرگ کارگردان« وندی عزیز »


توماس وینتربرگ کارگردان« وندی عزیز »
توماس وینتربرگ، كارگردان و لارس فون تریر، فیلمنامه‌نویس «وندی عزیز»، ۱۰ سال پیش نظریه «دگما ۹۵» را به قصد احیای سینما از طریق تحمیل برخی قوانین، ارائه دادند.
وینتربرگ در سال ۱۹۹۸ «جشن»، تنها فیلم «دگما» كه به حق مورد ستایش قرار گرفته، را ساخت. اما فون تریر بعدها راه خود را عوض كرد و مشغول ساخت سه‌گانه‌ای شد كه داستان‌هایشان در شهرهایی خیالی در آمریكا روی می‌دادند.به نظر می‌رسد لارس فون تریر زحمت زیادی برای فیلمنامه «وندی عزیز» به خود نداده است. (اصطلاحات خاص انگلیسی، آمریكایی چندان در فیلم شنیده نمی‌شوند.) اگرچه «داگ‌ویل» و «ماندرلی» نیز منتقدان بسیاری را به خاطر نوع پرداخت‌ زندگی آمریكایی و همچنین صحنه‌پردازی مینی‌مالیستی و غیرمتعارف‌ عصبی كردند، با این وجود روایتی منسجم داشتند. اما در «وندی عزیز» داستان به طرز خنده‌داری از هم گسیخته است.تماشای بازیگران خوبی چون جیمی بل، مارك وبر و بیل پولمن كه نقش‌هایشان را در چنین فیلم ضعیفی این‌قدر جدی گرفته‌اند، بسیار ناراحت‌كننده است. واقعا مایه‌ تاسف است شاهد فیلمسازانی باشیم كه زمانی بسیار پیشرو بودند، اما اكنون در حال پسرفت به سمت ورشكستی روشنفكرانه هستند.
▪ كارگردان: توماس وینتربرگ.
▪ فیلمنامه: لارس فون تریر.
▪ مدیر فیلمبرداری: آنتونی داد مانتل.
▪ تدوین: میكل ا. گ. نیلسن.
▪ موسیقی: بنجامین والفیش.
▪ طراح صحنه: كارل یولیوسون، جت لمان.
▪ طراح لباس: آنی پریه.
▪ تهیه‌كننده: سیس گرام اولسن.
▪ بازیگران: جیمی بل (دیك)، مارك وبر (استیو)، بیل پولمن (كروگزبی)، مایكل آنگارانو (فردی)، دانسو گوردون (سباستین)، كریس اوئن (هیویی).
▪ محصول مشترك ۲۰۰۵ دانمارك، فرانسه آلمان، بریتانیا
▪ ۱۰۵ دقیقه
● خلاصه داستان :
جوانی به نام «دیك» در حال نوشتن نامه‌ای به «وندی» از گذشته‌اش می‌گوید. «وندی» نام یك اسلحه كمری قدیمی است كه «دیك» پس از یافتنش به آن دل می‌بندد. «دیك» به همراه دوست صمیمی خود «استیو» و گروهی از جوانان دوستدار اسلحه انجمنی مخفی به نام «دندیز» را بنیان می‌گذارند. اساس كار این انجمن بر مبنای صلح‌دوستی و نگهداری از اسلحه است. با اینكه مهم‌ترین قانون این انجمن «اسلحه‌ات را روی كسی نكش» است، اما اعضا به مرور به این باور می‌رسند كه برخی قوانین اصولا برای نقض شدن وضع می‌شوند.
آیا «وندی عزیز» فیلمی سیاسی است؟ همه می‌دانند كه لارس فون تریر عقاید خاصی راجع به آمریكا دارد...
یعنی به این وضوح عقایدش را بیان می‌كند؟ من كه این‌طور فكر نمی‌كنم. به نظرم لارس به شدت مجذوب آمریكاست. به اعتقاد من آمریكا نمادی از حد غایی زندگی به سبك غربی، در بهترین و بدترین حالت آن است. مهم نیست كه ما تا چه حد آن را قبول داریم یا تایید می‌كنیم. خود من در دوران نوجوانی بسكتبال بازی می‌كردم، كوكا كولا می‌نوشیدم و به تماشای فیلم‌های آمریكایی در تلویزیونی می‌نشستم. مسلما لارس هم خاطرات مشابهی دارد. بنابراین بسیار بدیهی است كه نظرات مختلفی درباره این كشور داشته باشیم و راجع به آن كنجكاو باشیم. همان‌گونه كه این كشور ما را مجذوب خود می‌كند، باعث هراس‌مان هم می‌شود. به‌هرحال آمریكا بخش مهمی از زندگی همه ما بوده است.
● چطور درگیر این پروژه شدید؟
▪لارس این فیلمنامه را برای خودش نوشته بود اما خیلی زود درگیر ساخت «داگ‌ویل» شد. با من درباره ایده «وندی عزیز» صحبت كرد و خیلی از آن خوشم آمد. با این‌كه چندان طرز فكر نزدیكی نداشتیم، اما به نظرم رسید كار كردن با او باید جالب باشد. بدین ترتیب ساخت فیلم را قبول كردم.
● بسیاری از كارهای مشترك خوب هم حاصل دو طرز فكر متفاوت بوده‌اند.
▪ دقیقا. از زمانی كه با هم نظریه «دگما» را بنیان نهادیم، لارس همواره پشتیبان معنوی من بوده است. وجود او در لحظاتی كه نمی‌توانستم تمركز كنم، نعمت بزرگی بود. درست مانند داشتن یك دستیار خوب.
● قبلا گفته بودید، یكی از نخستین تغییراتی كه در فیلمنامه دادید، پایین آوردن سن شخصیت‌ها بود. چطور به این نتیجه رسیدید؟
▪ احساس می‌كردم داستانی به وضوح در فیلم وجود دارد، كه كمی دارای بار سیاسی هم بود. این داستان درباره تقابل مردی اهل عمل با مردی از دنیای سخنوران بود. همچنین وجود شخصیتی در فیلم كه عاشق اسلحه است، به خود خودی می‌تواند حامل مفاهیم شخصی یا سیاسی باشد. جدا از تمام این مسائل و جدا از آنچه لارس فون تریر نوشته بود، چیزی در این داستان می‌دیدم كه چندان واضح و آشكار بیان نشده بود. آنچه در این داستان نظرم را به خود جلب كرد مسئله جوان بودن و سرخوردگی بود. همچنین می‌خواستم نمایشگر تلاش یك جوان برای داشتن زندگی‌ای متفاوت و همچنین بازنده نبودن باشم. یادم می‌آید هنگامی كه جوان بودم، دوست داشتم راهی متفاوت از زندگی والدینم و همچنین سبك زندگی غربی برگزینم. به‌هرحال تمام این مسائل دلیلی شد تا سن شخصیت‌ها از آن‌چه در فیلمنامه بود، كمتر شود. فكر می‌كنم با این تغییر، فیلم واقع‌گراتر شده است.
● دوست داشتید این فیلم را در آمریكا می‌ساختید؟
▪ نه. البته امكان این كار را داشتم. فقط كمی هزینه‌ها بیشتر می‌شد. با وجود این فكر می‌كردم بخشی از هویت فیلم بسته به این است كه در دانمارك فیلمبرداری شود، اما وانمود شود داستان در آمریكا اتفاق می‌افتد. در ابتدا به این مسئله هم فكر كرده بودم، اما بعدا به نظرم رسید انجام این كار برخلاف ایده فیلم خواهد بود.
ترجمه: حامد اناری
ای. او اسکات
منبع: نیویورک تایمز
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید