جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اردوغان حاکم سیاره آنکارا


اردوغان حاکم سیاره آنکارا
به تازگی یک شهروند متعصب ترک با تفنگ ساچمه یی به سوی کردهایی شلیک کرد که پرچم به دست با فرزندان شان به هواداری از حزب ممنوعه «پ ک ک» در حال تظاهرات بودند. اما نظر «رجب طیب اردوغان» نخست وزیر در این مورد چه بود؛ «من همه را به خویشتنداری توصیه می کنم.» اما ناگهان با عصبانیت ادامه داد؛ «ولی تا کی می توان خویشتنداری کرد آن هم وقتی می بینیم که جان شهروندان مان مورد تهدید قرار می گیرد. اگر کسی برای دفاع از خود وسیله یی دارد باید از آن استفاده کند.» این سخنان مانند شلیک یک توپ شرپنل صدا کرد. آیا اردوغان همه را به قضاوت و صدور و اجرای حکم شخصی فراخوانده است؟ با آغاز سال آینده دولت اردوغان شش ساله می شود. او تا به امروز قدرتمندتر از اکثر اسلاف خود ترکیه را اداره کرده است. معمولاً اصلاح طلبان در دوره دوم دولت خود نسبت به دوره اول کمتر جدی هستند اما این تحلیل تدریجی در مورد اردوغان کمتر مشاهده می شود و می توان گفت وی چرخشی رادیکال پیدا کرده است. همه آنچه را که اردوغان در روزهای اخیر از خود ارائه می دهد او را از آنچه تا به امروز بدان رسیده است، دور می کند. سخنان نخست وزیر ترکیه موجب خشم آن دسته از ترک ها و ناظران خارجی می شود که او را اصلاح طلبی عملگرا می دانستند. نوار پیروزی های اردوغان تبدیل به تراژدی مردی می شود که عزمی راسخ برای ایجاد تغییر در آن رژیم کهنه را داشت و حال توسط همین رژیم بلعیده می شود.
اردوغان در نشست مجمع جهانی اقتصاد که در اوایل نوامبر در استانبول برگزار شد پشت تریبون رفت. او چشم هایی کوچک دارد و دور آن چشم ها را حلقه یی تیره فراگرفته است. دهان او هم کوچک است اما آن روز از این دهان کوچک جمله یی پرطنین و بزرگ درآمد؛ «ترور». اردوغان در سخنان خود حزب «پ ک ک» را حزبی تروریستی خواند. شرکت کنندگان در آن نشست غالباً سران اقتصادی، بازرگانان، وزرای اقتصاد و بانکداران بودند و به آنجا آمده بودند تا در مورد بحران جهانی اقتصاد بحث کنند اما اردوغان ۲۵ دقیقه در مورد ترور سخنرانی کرد. او با لحنی آهنگین و در عین حال تهاجمی و تهدیدآمیز صحبت می کرد و گویی بی علاقگی جمع را به این سخنان حس کرد. پس چند جمله کوتاه در مورد بحران اقتصادی و اینکه ظاهراً این بحران در ترکیه شدید نیست گفت و با حالتی خسته تریبون را ترک کرد و شنوندگان خسته و متحیر را به حال خود گذاشت. یکی از اقتصاددانان حاضر در آن جمع پرسید؛ «این مرد در کدام سیاره زندگی می کند؟»
بی تردید پاسخ این است؛ در سیاره آنکارا. این سیاره اگرچه مسکونی است اما با همه آن پیست های اتومبیلرانی و سیم خاردارهای بلند و وزارتخانه های معظم چیزی برای این مرد نداشت و این غیرخودی ناخوانده گام بر سنگفرشی زشت و نامطمئن گذاشت. اردوغان یا همان اسلامگرای پیشین در سال ۲۰۰۲ و در همان حال که اکثریت پارلمان در اختیار حزب عدالت و توسعه بود از این پارلمان اخراج شد و تازه بعد از انتخابات میاندوره یی به سمت نخست وزیری دست یافت و بر چندین کودتا غلبه کرد. سپس دادستان کل ترکیه تقاضای انحلال حزب عدالت و توسعه و به تبع آن عزل اردوغان را به قوه قضائیه تسلیم کرد که البته نتیجه این دادگاه با اختلاف یک رای به نفع نخست وزیر و حزب حاکم رقم خورد. با این حال در همان حکم آمده است حزب عدالت و توسعه باید از هرگونه رفتار و عمل ضدسکولار خودداری کند. این واقعیتی است که یک اصلاح طلب جسور در ترکیه همواره در چند قدمی زندان و بازداشت قرار دارد.
در چنین وضعیتی چه کار باید کرد؟ مبارزه. هنگامی که امپراتوری رسانه یی «آیدین دوغان» به حملاتی غالباً ناجوانمردانه علیه نخست وزیر دست زد، اردوغان به شدت مغرورانه و با خشم به روزنامه نگاران دوغان و روسایشان گفت؛ «تاوان این کارتان را پرداخت خواهید کرد.» پیش از آن نیز کاریکاتوریست هایی را به دادگاه کشانده بود که او را در کسوت یک گربه نقاشی کرده بودند. اخیراً هم دستور اخراج هفت گزارشگر مطبوعات مخالف در حوزه دولت را صادر کرد و بدین ترتیب آن نخست وزیر اصلاح طلب می رود تا تبدیل به دشمن آزادی مطبوعات شود.
این برای مردی که بیش از هر چیز به دلیل وجود همان دموکراسی نصفه و نیمه در ترکیه توانست به خیلی چیزها برسد، شگفت انگیز است. منطقه «کاظم پاشا» زمانی بخشی فقیرنشین در استانبول محسوب می شد و رجب طیب اردوغان که پدرش در دریای سیاه به ملوانی اشتغال داشت، در آن خیابان خاکی شیرینی کنجدی می فروخت. اردوغان کوچک همیشه دست چپ را در جیب چپ شلوار که محل پول هایش بود، قرار می داد و اگر کسی قصد حمله به وی را داشت با ضربه مشت دست راست او مواجه می شد. اردوغان همواره نوعی خشم و عصبانیت را در وجود خود داشت.
اردوغان در عرصه فوتبال هم موفقیت هایی داشت و از وی با لقب «بکن باوئر» یاد می شد. اما آن شورت کوتاه ورزشی به هیچ عنوان با عقاید پدر متعصبش هماهنگی نداشت و بدین ترتیب اردوغان فوتبال را رها کرد و به تحصیل در رشته اقتصاد و سیاست پرداخت و به عضویت جنبش ملی اسلامگرایان درآمد.
اردوغان اما نه به عنوان یک اسلامگرا بلکه در کسوت یک عملگرا ترکیه را تغییر داد. او در مقام شهردار استانبول اولین خط متروی این کشور را راه اندازی کرد و سیستم گرمایشی کثیف خانه ها را از زغال سنگ تبدیل به سیستم گازسوز کرد و با کاشت هزاران درخت، به استانبول چهره یی سبز بخشید. او در مقام نخست وزیر همه کسانی را که به این غیرخودی بدگمان بودند، متحیر کرد. اردوغان پنج سال پیش در مصاحبه یی با «دی سایت» اطمینان داد؛ «ما خواهان پیوستن به اتحادیه اروپا هستیم و برای رسیدن به این هدف هر کاری می کنیم حتی اگر دردآور باشد.» در آن مصاحبه او با موهایی مرتب و کتی سورمه یی و اسپرت در مقابل تصویری از آتاتورک نشسته بود. اردوغان قوانین جزایی را که موجب تحقیر انسان ها می شد لغو کرد و بعد از آتاتورک او بود که خواهان احقاق حق زنان شد و حق و حقوق کردها را گسترده تر و روابط آشتی جویانه یی را با همسایگان آغاز کرد و او بود که توانست مذاکرات برای پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپایی را به جریان اندازد. «فهمی کورو» یکی از ناشران طرفدار اردوغان می گوید؛ «او شروعی چون اوباما داشت و پایانی چون بوش دارد.»
کورو از خیل کسانی است که این روزها از اردوغان رویگردان شده اند و نخست وزیر علناً در مورد او گفته است؛ «کورو باید شرم کند.» البته این مساله تنها در مورد کورو صدق نمی کند و بسیاری از سیاستمداران بلندپایه حزب عدالت و توسعه نیز از اردوغان رویگردان شده اند. عده یی دیگر هم البته قصد ترک عرصه را ندارند اما می خواهند در آینده بیشتر به امور مدنی بپردازند. اما ناشران لیبرال و مفسران محافظه کار و بسیاری از اهل رسانه های تصویری دیگر امیدی به اردوغان ندارند. بدین ترتیب رئیس تنها شده است و از نبود یک معتمد مهم و یک منتقد دلسوز رنج می برد. اما چه کسی به او مشاوره می دهد؟
۱۰ روز پیش از تنظیم این مقاله خانم و آقای اردوغان به همراه چند هنرمند و روشنفکر به یک میهمانی در آپارتمانی شخصی در استانبول دعوت شده بودند. طیب و امینه اردوغان همیشه خود را به عنوان زوجی اهل گفت وگو معرفی می کنند و نخست وزیر ترکیه همیشه از سخنان همسرش لذت می برد. اما این بار وقتی امینه حرف می زد، طیب ساکت بود. آیا این حکایت از ادب وی داشت؟ شاید. اما مهم تر از آن تقسیم نقش این زوج بود. در محیط خارج از خانه این طیب است که سرو صدا راه می اندازد اما در زندگی زناشویی این امینه است که حرف اول و آخر را می زند. حداقل این طور به نظر می آید. می توان نتیجه گرفت که امینه به نخست وزیر مشاوره هم می دهد. اما همسر نخست وزیر ترکیه بیشتر به عنوان زنی غیرسیاسی محسوب می شود و نه زنی با ایده آل های اصلاح طلبانه که از شوهر خود خواستار مقاومت بیشتر باشد.
اما اردوغان مقاومتی نشان نداده و اصلاحاتش بی نتیجه مانده است. او بارها و بارها قول تغییر قانون اساسی را داد اما به جای آن تنها قانون منع حجاب را تغییر داد. او عهد کرد آزادی اندیشه و بیان را گسترش دهد اما هم اکنون ۴۷ انسان به خاطر همان ماده ۳۰۱ قانون اساسی ترکیه در حال محاکمه هستند. او وعده احقاق حقوق از دست رفته کردها و علویان را داد اما آنها همچنان تحت سرکوب نیروهای پلیس قرار دارند. چرا؟
طرفداران اردوغان در مورد کودتا و انتخاباتی که نتیجه آن قتل اصلاحات باشد، هشدار می دهند. اردوغان در سال قبل توانست از انتخابات پارلمان سربلند بیرون آید اما در مارس سال آینده انتخابات محلی را پیش روی خود دارد. افزون بر آن ناراستی های اروپا در مورد اردوغان را هم نباید فراموش کرد. اروپا هر روز موانع جدیدی در مقابل ترکیه ایجاد می کند و در حال حاضر کرواسی برا ی پیوستن به اتحادیه اروپا از ترکیه سبقت گرفته است. دوری جستن امتیازخواهانه آنگلا مرکل از ترکیه و خصومت آشکار سارکوزی با ترک ها هم مزید بر علت شده است. یکی از نزدیکان نخست وزیر ترکیه می گوید؛ «آنها نمی خواهند او را به جمع خود راه دهند و این مساله به شدت اردوغان را رنجانده است.» اما شاید این وضعیت توضیح دیگری هم داشته باشد؛ اردوغان هم دیگر آنها را نمی خواهد. «جمیل جیسک» سخنگو و دست راست اردوغان چند روز پیش گفت؛ «ترکیه به غیر از اروپا هم مسائل و مشکلاتی دارد.» این مشکلات چه هستند؟
نخست وزیر ترکیه به تازگی سفری به شهر «هاکاری» واقع در مناطق کردنشین مرز عراق داشت. اما در آنجا چیزی جز زباله و مرگ انتظار او را نمی کشید. نه تنها مقامات کرد برای استقبال از نخست وزیر هیچ اقدامی برای جمع آوری زباله ها نکرده بودند، بلکه در همان روز و چند کیلومتر آن سوتر ۱۷ سرباز ارتش به دست افراد پ ک ک کشته شده بودند. اردوغان هم که از سه سال پیش همچنان وعده «حل مشکل کردهای ترکیه» را می دهد، در مقام مقابله به مثل برآمد و گفت؛ «ما می گوییم؛ یک ملت، یک پرچم، یک کشور، یک دولت. چه کسی با این مخالف است؟ هر کس این حرف را قبول ندارد می تواند برود.» نخست وزیر در دیدار ۹ ماه پیش خود از آلمان هم معیار دیگری ارائه داد و با هشدار نسبت به مساله تجانس «آلمانی های ترک تبار»، به کردها نیز هشدار داد و در عمل همان زبان ناسیونالیست های افراطی ترکیه را به کار گرفت.
این سخنان اتفاقی و سهوی نبود و اردوغان بارها آن را تکرار کرده است. اردوغانی که زمانی یک غیرخودی انگشت نما بود به صورتی تراژیک به کانون دولت واحد ترکیه رسید. او خواهان تغییر دادن حکومت سکولاری بود که خود نیز به عنوان یک مسلمان سنی به مانند علوی ها و مسیحیان از آن رنج می کشید. و حال همین شخص مقهور آن سیستم شده است. در همان حال که اردوغان صحبت از «ملت واحد» می کند، دستگاه قضایی ترکیه حکم ۲۵ سال زندان را برای یک تظاهرکننده ۱۵ساله کرد صادر می کند. سران ارتش هم سرخوش از این شکست اردوغان، برای اولین بار در مورد «جنگ ضدترور» گزارش به نخست وزیر ارائه می دهند. اردوغان هم از ارتش در مقابل انتقادهای رسانه ها حمایت می کند و یک چنین هماهنگی میان ارتش و نخست وزیر هرگز وجود نداشت.
این اتحاد ترکیه را تغییر می دهد. اردوغان در مقابل ناسیونالیست ها حرفی برای گفتن ندارد. چندی پیش وزیر دفاع وی هم در سخنانی از کوچ اجباری یک میلیون یونانی و ارمنی در زمان تاسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ تقدیر کرد. در جریان بحث و جدل ها بر سر درگیری های میان پلیس و کردها، یکی از اعضای ناشناخته حزب عدالت و توسعه در حالی که نفس نفس می زد، گفت؛ «من مخالف جنگ و خشونت هستم اما دلم می خواهد همه آن کسانی را که به ملت و کشورم خیانت می کنند از زندگی ساقط کنم.» نخست وزیر در مقابل این حملات و ریزش طرفداران تنها سکوت می کند و لیبرال های ترک هم آنچه را می شنوند باور ندارند. از قرار معلوم اردوغان در حال وداع با آنها و همه کسانی است که باور داشتند وی می تواند ترکیه را به سوی اروپا رهنمون کند.
میشائل تومان
ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی
منبع ؛ Die Zeit
منبع : روزنامه اعتماد