چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بازگشت یک رویای امریکایی


بازگشت یک رویای امریکایی
سه شنبه گذشته بالاخره «باراک اوباما» در مراسمی حاضر شد که از زمان «جرج واشنگتن» در قالب یک سنت هر چهار سال یک بار برگزار می شود و این بار نوبت چهل و چهارمین رئیس جمهور امریکا بود که دست راست را برای ادای سوگند بلند کند و بار دیگر سیاستی را که در دوران انتخابات تبدیل به شعار و موضوع سخنرانی شده بود، به عرصه عمل بازگرداند.
روسای جمهور جدید در امریکا طی چندین قرن گذشته برای کسب جایگاهی تاریخی با یکدیگر رقابت کرده و می کنند؛ جایگاهی که در حافظه جمعی این ملت جاودانه می شود.«جان اف کندی» در سال ۱۹۶۱ و در مراسم تحلیف خود با این جمله تبدیل به چهره یی ماندگار برای امریکاییان شد؛ «مساله این نیست که کشورتان برای شما چه کاری می تواند انجام دهد، مساله اصلی این است که شما برای کشورتان چه کاری می توانید انجام دهید.» «فرانکلین دی روزولت» هم که بعدها به رئیس جمهور جنگ دوم جهانی معروف شد با کلماتی زیبا و جمله یی که آشکارا از کتاب های تاریخ انتخاب کرده بود، به کتاب تاریخ پیوست؛ «از تنها چیزی که می ترسم خود ترس است.» حال چهل و چهارمین رئیس جمهور امریکا در کاخ سفید نشسته است و مردم هنوز در شور و حال همان حرف ها و سخنرانی های شوربرانگیز او هستند و از وی انتظار استقرار نوعی هارمونی را دارند؛ همان هارمونی که در سال های تلخ ریاست جمهوری چهل و سوم به فراموشی سپرده شده بود. حال امریکا عقیده دارد فرد مناسب و مورد نظر خود را یافته است. انتظارات این مردم در همان روز انتخابات هم زیاد بود و تا به امروز بیشتر هم شده است. اوباما در عرصه داخلی باید بر بحران بانکی غلبه کرده، روند رشد بیکاری را متوقف کند و نابرابری های اجتماعی را کاهش دهد و از قرار معلوم این مردم به کمتر از ایجاد یک شکوه و عظمت جدید راضی نیستند. بر سردر یکی از فروشگاه های ورزشی واشنگتن این جمله با حروف درشت به چشم می خورد؛ «اوباما رئیس جمهور می شود تا فرزندان ما بتوانند پرواز کنند.»
در عرصه سیاست خارجی نیز با توجه به ناامیدی های برجای مانده از دوران بوش، انتظارات جامعه بین الملل روزبه روز افزایش می یابد. از قرار معلوم اوباما می خواهد در خاورمیانه صلح برقرار کند، با چینی ها در عرصه جهانی همزیستی و اروپایی ها را متحد کند و علاوه بر آن روند آشتی با کوبای سوسیالیست را نیز به سرانجام برساند.
اما حال و با پایان مراسم تحلیف و آغاز به کار رسمی اوباما و در آینده یی بسیار نزدیک این شور و حال مردم پایان می گیرد و واقعیتی جدید و خشن آغاز می شود. امریکا در همین چند هفته آینده پایان آن دوره سخنوری را شاهد خواهد بود و سپس نوبت بازگشت به سیاست است. اوباما پس از یک رقابت انتخاباتی پروعده و وعید، حال در فکر تغییر و تعویق در برخی از آنها است. از قرار معلوم اصلاحات در امر بهداشت و درمان دیگر چندان ضروری نیست و به عبارت بهتر پولی برای این کار در حال حاضر وجود ندارد. وعده افزایش مالیات ثروتمندان هم که در حال حاضر و در این بحران اقتصادی عملی نیست. «دیوید آکسلرود» معمار مبارزات انتخاباتی اوباما و کسی که همراه وی به کاخ سفید رفت، می گوید؛ «همه آن وعده های انتخاباتی همچنان معتبر هستند اما ما باید اولویت ها را مشخص کنیم.»
البته اوباما بیش از هر چیز ظاهراً به وعده هایش در مورد سیاست های فراحزبی وفادار مانده است زیرا رشته های ارتباطی رئیس جمهور امریکا با مخالفان جمهوریخواهش و مواضع آنها چنان محکم است که حتی حامیان چپگرای وی را دچار سردرگمی کرده است. شعار اصلی اوباما در این انتخابات «تغییر» بود اما حال وی خطاب به هوادارانش سخن از «صبر و شکیبایی» به میان می آورد. البته امریکایی ها در عمل نسبت به اوباما شکیبایی نشان می دهند و حتی جناح چپ حزب دموکرات هم با صدایی نرم و آرام اعتراض می کند.
پراگماتیسم نوین اوباما بر پایه و اصول مناسبی استوار است. اما در ۳۰ سال آخر قرن گذشته هیچ رئیس جمهوری در امریکا با چنین مشکلات بزرگی روبه رو نبوده است. اوباما یک هفته پیش از مراسم تحلیف و در جمع مردم اهایو گفت؛ «هیچ کاری ساده نخواهد بود زیرا چالش هایی که پیش روی ما قرار گرفته است ابعادی عظیم دارد.» وضعیت اقتصاد امریکا نگران کننده و اقدامات انجام گرفته برای مقابله با این بحران تاثیر لازم را نداشته است. «پل کروگمن» برنده جایزه نوبل اقتصاد پیش بینی می کند که امریکا شاهد دورانی «به شدت وحشتناک» خواهد بود.
معاملات و اعطای اعتبارات بانکی متوقف شده و بازار اتومبیل دیترویت در آستانه سقوط قرار دارد و عطش مصرف کنندگان به مصرف کم می شود و یک چهارم صاحبان صنایع و شرکت ها تا پایان سال اعلام ورشکستگی خواهند کرد.
اما مشاوران اقتصادی اوباما ظاهراً اولویتی به نام نجات توسعه اجتماعی و اقتصادی را در نظر نگرفته اند. آنها در جزوه ۱۴ صفحه یی که به سرپرستی رئیس مشاوران اقتصادی رئیس جمهور یعنی «کریستینا رومر» تهیه شده است، آورده اند؛ «تا سال ۲۰۱۰پنج میلیون امکان شغلی دیگر نیز از بین خواهد رفت.»
برای این پیش بینی شوم البته دو راهکار در نظر گرفته شده است؛ در وهله اول باید مردم را برای دوران سخت آماده کرد. اما در دومین گام اوباما باید از همین آغاز کار بر همان دشمنی غلبه کند که معمولاً همه روسای جمهور با آن روبه رو هستند. او باید بتواند موافقت کنگره را برای برنامه یی اقتصادی و ۸۰۰ میلیارد دلاری جلب کرده و اختیارات لازم برای هزینه این پول را کسب کند. اما «بارنی فرانک» نماینده قدرتمند دموکرات و عضو کمیسیون بودجه کنگره که به دلیل همین طرح از اوباما به عنوان لنین یاد می کند، می گوید؛ «اعتماد چیز خوبی است اما نظارت بهتر است.»
آن خواست بزرگ اوباما یعنی تصویب بسته پیشنهادی وی در کنگره و قرار گرفتن اش روی میز دفتر
بیضی شکل، آن هم قبل از روی کار آمدن وی هرگز اتفاق نیفتاد. اما جنجالی بزرگ بر سر جزئیات این طرح آغاز شده است. راستگرایان این بسته را بسیار عظیم اما چپگرایان آن را بسیار کوچک می دانند.
اما فراتر از این ظاهراً برای کلیت اقتصاد و همین طور برای احتمال موج جدید حملات تروریستی و مساله امنیت ملی هم چندان نگرانی زیادی دیده نمی شود. معضلات اقتصادی تنها سرپوشی است بر کابوس حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ اما این کابوس به هیچ عنوان تخفیف پیدا نکرده است. دولت جدید امریکا هم راهی میانه را برمی گزیند. بی تردید انتخاب دوباره «رابرت گیتس» به عنوان وزیر دفاع و همین طور انتخاب ژنرال چهارستاره «جیمز جونز» به عنوان مشاور امنیت ملی نشانگر همان همکاری های فراحزبی است.
این دوران جدید گاه شباهت هایی با دوران گذشته دارد. هنگامی که از جرج دبلیو بوش در مورد رفتارش در قبال ایران سوال شد، در جواب گفت؛ «همه گزینه ها روی میز قرار دارند.» و هنگامی که وزیر امور خارجه یعنی «هیلاری کلینتون» در مقابل همین پرسش قرار گرفت، در پاسخ گفت؛ «همه گزینه ها روی میز قرار دارند.»
اوباما هم آن شور و شوق برای تعطیلی زندان گوانتانامو را به عنوان منفورترین نماد دوران بوش به نوعی فراموش کرد. البته گوانتانامو باید تعطیل شود اما ظاهراً این کار به این زودی ها عملی نخواهد شد. او در اولین ساعت های آغاز ریاست جمهوری اش دستور داد همه دادرسی ها و محاکمات زندانیان گوانتانامو برای مدت ۱۲۰ روز معلق شود. اما هنوز معلوم نیست که آیا پس از این دوره واقعاً شاهد تعطیلی این نماد غیرانسانی خواهیم بود؟
اما بیش از همه این سیاست خارجی اوباما است که تحت تاثیر میراث مسموم سلفش قرار دارد.«دیوید ای سنجر» دبیر تحریریه واشنگتنی نشریه نیویورک تایمز در آخرین کتاب خود آورده است؛ «میراث بوش فراتر از پنج هزار کشته امریکایی و ده ها هزار قربانی عراقی و افغانی و ۸۰۰ میلیارد هزینه جنگی است. ما مهم تر از هر چیز بسیار موقعیت ها را از دست دادیم و حیثیت خود را به بازی گرفتیم.»
حال اوباما باید در جنگی پیروز شود که زمانی بوش طرح آن را ریخت. بر این اساس تعداد ۳۰ هزار سرباز باید پس از خروج از عراق بلافاصله به افغانستان اعزام شوند و این افزایش نیروها در افغانستان نوعی خریدن زمان است برای آن استراتژی جدید موسوم به «آغاز جامع» که مشاوران اوباما از مدت ها پیش در مورد آن صحبت می کردند.
آنها گرچه همچنان بر استفاده از ابزار نظامی تاکید دارند اما راه حل نظامی دیگر گزینه یی منحصر به فرد نیست. در این استراتژی صحبت از بازسازی دولت و اقتصاد با کمک اروپایی ها می شود. نیروهای معتدل طالبان باید از ائتلاف با نیروهای مخالف غرب جدا شوند و ژنرال پترائوس یعنی همان فرمانده ارشد نیروهای امریکا در عراق و منطقه که شایستگی خود را در عراق ثابت کرده است، باید این عملیات را رهبری کند.
بر پایه این استراتژی، آلمان نیز در بازسازی ها مشارکت دارد. به همان نسبت آن فشارها بر برلین برای انجام عملیات های جنگی در جنوب افغانستان کاهش یافته است. واشنگتن نسبت به برلین اصولاً امید بیشتری به پیروزی در افغانستان دارد و به همین دلیل است که راه حلی جدید ارائه می کند؛ «هر کس به اندازه توانش باید مشارکت داشته باشد.»
اما آزمون واقعی اوباما مساله ایران است. «دنیس راس» که زمانی به عنوان نماینده کلینتون در نقش میانجی در امور خاورمیانه فعالیت می کرد و امروز هم پست امور ایران برای وی در نظر گرفته شده است، می گوید؛ «دولت اوباما در عرصه سیاست خارجی چالشی بزرگ تر از ایران ندارد.»
هیلاری کلینتون و اوباما در این مورد هم تلاش می کنند تا علاوه بر حفظ ظاهری تهاجمی، با یک تهاجم بزرگ دیپلماتیک وارد عمل شوند. «توماس پیکرینگ» سفیر اسبق امریکا در سازمان ملل بخش قابل تصور این طرح را چنین توصیف می کند؛ کنار گذاشتن ایده تغییر رژیم از سوی واشنگتن و در عین حال مشارکت دادن ایران در معماری امنیتی منطقه و علاوه بر آن ارائه پیشنهادهای همکاری اقتصادی در ابعادی وسیع به این کشور.
به گفته پیکرینگ حتی تحت شرایط مشخص گفت وگو با حماس نیز قابل تصور است تا بدین ترتیب شرایط در خاورمیانه در مجموع و به صورتی مداوم آرام تر شود. در واشنگتن اشاره هیلاری کلینتون به عنوان وزیر خارجه جدید امریکا به رنج و درد غیرنظامیان در غزه چنین تفسیر شد که ایالات متحده خواهان کنترل بیشتر و شدید تر نزدیک ترین متحدان خود در خاورمیانه است. به عقیده این کارشناس اوباما در همان حال که نمی خواهد روابط ویژه خود با اسرائیل را مخدوش کند، می خواهد نشان دهد منافع اعراب را هم جدی می گیرد. «اندرو تابلر» کارشناس انستیتوی سیاست خاورمیانه در واشنگتن می گوید؛ «شاید در فصل بهار شاهد حضور دوباره دیپلمات های امریکا در دمشق باشیم». از قرار معلوم «بشاراسد» رئیس جمهور سوریه نیز می خواهد صبر پیشه کند و ببیند که آیا آن خط مشی تنش زدایی وعده داده شده از سوی امریکا جامه عمل خواهد پوشید یا نه. از قرار معلوم این قدرت جهانی که در دوران بوش به شدت تحلیل رفت تا به اینجای کار نشان داده حاضر است به عقب نشینی هایی غیرقابل تصور تن دهد. در حال حاضر امریکا برای رسیدن به آن هدف بزرگ خود یعنی جلوگیری از ادامه برنامه اتمی ایران، حاضر شده است تا از بسیاری از توقعات خود چشم پوشی کند. شاید در نشست سران ناتو که در آغاز آوریل در استراسبورگ برگزار می شود نیز مساله گسترش ناتو به شرق و ساخت سپر دفاع موشکی به آینده یی نامعلوم موکول شود. از قرار معلوم در رابطه با مساله حفظ محیط زیست و آنچه مربوط به تغییرات جوی می شود نیز باید در انتظار دوران جدیدی بود. روش دولت بوش در این زمینه چیزی نبود جز انکار گرم شدن زمین و تحریم همه توافق های بین المللی در این مورد. اما اوباما خواهان راه اندازی همان «انقلاب سبز» است که برنده جایزه نوبل یعنی «ال گور» از سال ها پیش خواستار آن است. این انتظار می رود که رئیس جمهور جدید امریکا در نشست سران جهان در کپنهاگ که در دسامبر آینده برگزار می شود امضای خود را بر پای قراردادی جهانی در این مورد بگذارد.
در حال حاضر صحبتی از نیروهای اپوزیسیون نمی شود اما به هر حال هنوز هم نیروهای مخالف دولت اوباما وجود دارند. اگر چه بوش رفت اما حزب بوش با وجود همه گسستگی ها و پراکندگی ها همچنان زنده و حاضر است. جمهوریخواهان هنوز هم در این مورد که چه کسی قدرت را از دست داده، مجادله می کنند. اکثریت این حزب عقیده دارد «جان مک کین» به اندازه کافی محافظه کار نبوده است. آن میراث بوش نیز حتی در میان دوستان وی دیگر طرفداری ندارد. «گروور نورکوئیست» یا همان لابیست معروف محافظه کار و رئیس اتحادیه «امریکایی های طرفدار اصلاحات مالیاتی» می گوید؛ «ما باید با سیاست های غلط بوش خداحافظی کنیم و به ارزش های اصلی خود بازگردیم.» جمهوریخواهان به دلیل همان بحران اخلاقی که گریبانگیر این حزب شده و احتمالاً به دلیل محبوبیت بالای اوباما، در حال حاضر از انتقاد از وی خودداری می کنند. «نیوت گینگریچ» تئوریسین حزب جمهوریخواه می گوید؛ «این کشور به دلیل حملات سیاسی جمهوریخواهان آسیب دیده است و به همین خاطر خط مشی انسداد روشی غیرکارآمد است.» حتی «کارل رو» یعنی همان محافظه کاری که عاشق حمله های سخت است و از این نظر تالی ندارد نیز همین عقیده را دارد. «رو» که از وی به عنوان معمار انتخاباتی بوش یاد می شود و به دلیل بداخلاقی های انتخاباتی چندان خوشنام نیست از اپوزیسیون خواسته است در حال حاضر از هرگونه حمله به اوباما پرهیز کنند. از قرار معلوم حتی جمهوریخواهان نیز در حال حاضر همان کار را که بقیه دنیا در قبال اوباما در پیش گرفته اند، انجام می دهند؛ یعنی صبر و امید.
کوردولا مایر
ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی
منبع؛ اشپیگل
منبع : روزنامه اعتماد