جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


فرج بعد از شدت


فرج بعد از شدت
قصه اول: نخستین روزهای پیروزی انقلاب بود که عده ای از بیل و کلنگ ها را با یکی دوتا لودر و بیل مکانیکی برداشتند و از شیراز تا مرودشت، شعارخوان به راه افتادند تا «مظاهر طاغوت» را از سنگ های تخت جمشید بزدایند. قصد این بود که نقش آدم ها را از سنگ ها پاک کنند. آقای رسولی، مدیر وقت مجموعه تخت جمشید (که هرجا هست خدا حفظش کند) از این موضوع باخبر می شود و نزد امام جمعه مرودشت (که خدا نگهش دارد) می شتابد و از او می خواهد که به کمک میراث فرهنگی بیاید. امام جمعه قبول می کند و جلوی معترضان می ایستد و آنها را نادم و پشیمان به شیراز بازمی گرداند. تخت جمشید سالم می ماند.
قصه دوم: نخستین روزهای پیروزی انقلاب بود که عده ای به سرکردگی یکی از معتمدان محلی راهی کوهی می شوند که کتیبه بیستون بر آن کنده شده است.پای آن کوه هرکولی لمیده است. هرکولی که در سال ۱۳۳۷ در جریان احداث راهی بین همدان و کرمانشاه از دل خاک درآمد. مجسمه هرکول در سال ۱۴۸ قبل از میلاد ساخته شده بود. هرکولی که در آن ماجرا به دست آمده بود در پای بیستون بر جاذبه های گردشگری- تاریخی ایران افزوده بود. سر هرکول چندسالی پیش از انقلاب دزدیده شده بود و بعد که پیدا شده بود به دست مرمت گران تعمیر شده و بر تن هرکول نصب شده بود. در یکی از دست های جناب هرکول، پیاله ای بود. همان دست و آن سر و آنجایی که یکی از مسئولان موزه بیستون «بخشی از آناتومی مجسمه» می نامد، در جریان آن اعتراض مردمی خرد می شود. هرکول بیچاره که تمام جبروتش را از دست داده تا سال ۱۳۷۲ به همان حال می ماند و آن زمان سر مجسمه را تعمیر کرده و به تنش می چسبانند، دست را هم از روی عکس ها بازسازی می کنند و آن بخش دیگر را هم همان طور خراب رها می کنند. برای آنکه سر به درستی حفظ شود از میله ای برای استواری آن استفاده می کنند که همین امر باعث می شود دزدان هنگام دزدیدن سر هرکول آن را بشکنند. بعد هم که از فروش آن مایوس می شوند تکه های سر را برای سازمان میراث فرهنگی پس می فرستند. حالا سر تعمیر شده و در گاوصندوقی نگه داشته می شود، سری دیگر (مانند اصل) حالا بر تن رنجور آقای پهلوان نصب شده است.
اصل قصه: ماجرا این است که برخورد با هنر مجسمه سازی در همه این سال های پس از انقلاب مانند همین دو حکایت مستند بوده که اولی را محمدحسن محب علی و دومی را ملیحه مهدی آبادی (هر دو از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران) تعریف می کنند. زمانی مجسمه سازی تکفیر می شود، زمانی نادیده گرفته می شود و زمانی هم مورد توجه قرار می گیرد. برای آنکه از کل ماجرا باخبر شویم، قرار مصاحبه ای گذاشتم با طاهر شیخ الحکمایی، رئیس هیات مدیره انجمن مجسمه سازان ایران و دو نفر از اعضا. قرارمان در محل دفتر انجمن بود واقع در میدان انتفاضه (فلسطین). وسط میدان مجسمه ای نصب شده از انتفاضه فلسطینیان که چند باری در طول مصاحبه به آن اشاره می شود. مخصوصاً برای اینکه دو تیر برق در طرفین این مجسمه تمام زیبایی آن را از بین برده است.
وارد دفتر انجمن که می شوم (درست سر ساعتی که قرار داشتیم) شیخ الحکمایی پیدایش نیست. بعد که می آید، جانمازش را گوشه ای می گذارد، سلام و احوال پرسی می کنیم و آماده گفت وگو می شویم.
همه اینها را گفتم که این شائبه ها را کنار بگذاریم که مجسمه سازی کار بی دین و ایمان ها است. شیخ الحکمایی یکی از چندین نفر مجسمه سازی است که مسلمان معتقدی نیز هست.
• بت حرام است نه مجسمه
طاهر شیخ الحکمایی بود و ناصر پلنگی و چند نفر دیگر که بعد از انقلاب در سال های میانی دهه شصت دیدند جای مجسمه سازی در جامعه خالی است، در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی هم بودند. هرکدام از سویی رفتند تا بالاخره فضای منفی اطراف مجسمه سازی را بشکنند. یکی از کارهایی که این گروه از هنرمندان انجام دادند، پرسشی از علمای دین بود که آیا مجسمه سازی در اسلام حرام است یا نه. خاطرات شیخ الحکمایی را از آن روزها بخوانید: «آن سال ها سعی کردیم یک مجموعه فتوا از بزرگان دین در ارتباط با مجسمه سازی بگیریم و مجموعه ای را با سئوال ها آماده کردیم و خدمت علما فرستادیم. خدمت آقایان منتظری، صانعی، فاضل لنکرانی، جوادی آملی و دیگران. درست به خاطر دارم که یکی از علما در پاسخ به این پرسش که «آیا مجسمه بت است؟» نوشتند: «هر چیزی که مورد پرستش قرار بگیرد بت است.» به این ترتیب اتومبیل و خانه هم که برای بعضی ها مورد پرستش قرار می گیرد، بت حساب می شود. در خیلی از مواقع هم من حضوراً خدمت علما می رسیدم و سئوال مطرح می کردم. مثلاً پرسیده بودم که آیا ساختن مجسمه سرباز، برای فریب دشمن در میدان های جنگ جایز است؟ یکی از علما پاسخ داده بود: «نه تنها مجاز است لازم هم هست.» همین طور ساخت مجسمه حیوانات برای آموزش به دانش آموزان نابینا هم مجاز شمرده شد.» مسئله اصلی علما، آن چیزی بود که مورد پرستش قرار می گرفت. شیخ الحکمایی به این هم بسنده نمی کند و تحقیقی را آغاز می کند درباره بت هایی که در صدر اسلام ساخته می شدند: «همه بت هایی که در صدر اسلام مورد پرستش قرار می گرفتند، هیئت انسانی نداشتند، یکی شبیه اسب بود، یکی گاو و یکی از آنها مکعب بود.» ناصر پلنگی، نقاش، هم برای مجسمه سازی گام هایی برداشته است. حسین خسروجردی، دوست و همکار ناصر پلنگی خاطراتی از آن سال ها به یاد دارد: «پلنگی با عده ای از طلبه های مدارس علمیه رفت و آمدهایی داشت و خیلی چیزها را با آنها روشن کرد. استفتا گرفتند و ناصر با عده ای از همان طلبه ها، در قم نمایشگاه مجسمه و سفال برگزار کرد. در زمان آقای زم و با توصیه آقایان حبیب الله صادقی و کاظم چلیپا اولین آتلیه مجسمه سازی در حوزه هنری راه اندازی شد که آقایان شیخ الحکمایی، نادر قشقایی، فرهاد ابراهیمی، ملک دادیار گروسیان، قدرت الله معمارزاده و دیگران آمدند و کار کردند، نمایشگاه هایی هم راه انداختند.» خسروجردی نخستین رودررویی ها با مجسمه را به خاطر مجسمه های خاندان پهلوی می داند و می گوید که با کمک روحانیون نواندیش کم کم مشکلات حل شد و حالا سفارش های زیادی به مجسمه سازها داده می شود. او در عین حال نگران است که این همه سفارش گاهی حاصل درست و خوبی ندارد و به چندین و چند مجسمه غیرقابل قبول در شهرهای مختلف ایران اشاره می کند. شیخ الحکمایی نیز به نوعی این گفته خسروجردی را تایید می کند که گفته بود، مخالفت با مجسمه در انقلاب به خاطر تندیس های پهلوی ها بوده است: «در تمام تظاهرات و راه پیمایی های انقلاب مجسمه فردوسی (که هنوز هم در میدان فردوسی است) و مجسمه های دیگر مانند مجسمه میدان حر، رستم در زابل، ابوعلی سینا در همدان، سعدی در شیراز و ده ها سردیس در پارک های تهران که فرهنگی بودند صدمه ندیدند.»• نی نی دلارامش نخوان
استفتائات جمع شدند، حوزه هنری کمی تلاش کرد و دانشگاه تهران هم برای راه اندازی این رشته تلاش هایی انجام داد. طاهر شیخ الحکمایی می گوید: «در سال های ۶۷ تا ۶۹ آقای چمران رئیس دانشکده هنرهای زیبا سعی کردند رشته های تعطیل را فعال کنند. آقای یواف دارش، برنامه درسی را نوشت و به شورای انقلاب فرهنگی دادند، با پیگیری هایی که از سوی آقای چمران و دارش و اساتید انجام شد، متقاعد شدند که این رشته به دانشگاه اضافه شود و اولین سری دانشجوها از سال ۷۱ وارد دانشگاه تهران شدند.» از آن سال تا امروز هر سال دانشگاه تهران ۲۰ نفر دانشجو گرفته و بعد از چند سالی دانشگاه هنر و دانشگاه نیشابور نیز این رشته تحصیلی را وارد کار می کنند و هنوز هم آموزش این رشته ادامه دارد. صبر کنید. نفس راحت را نکشید. قضیه به این سادگی ها هم نبود. شرح درسی که آن سال ها نوشتند، همه چیز داشت به غیر از پرتره و آناتومی. شیخ الحکمایی عقیده دارد که نیازی به این دروس نیست و بدون آنها هم می شود مجسمه ساز شد. اما محمدحسین عماد، مجسمه ساز، عقیده دارد که این دروس برای فراگیری هنر مجسمه سازی لازم است اما الزاماً همه این رشته ها را برای ادامه کار خود برنمی گزینند. پریسا خضابی، یکی از دانشجویان رشته مجسمه سازی در سال ۷۱ است که امروز از اعضای هیات مدیره انجمن مجسمه سازان نیز هست. او می گوید: «آن زمان که ما آمدیم بالاخره مجوزها را گرفته بودند اما آناتومی و پرتره را در شرایط خاص باید می خواندیم. یعنی اگر کسی می خواست این رشته ها را هم یاد بگیرد باید از استادان می خواست تا به صورت خصوصی اینها را آموزش دهند. الان اوضاع بهتر شده است.» در همان روزها نامه ای از سوی انجمنی بر دیوار دانشکده هنرهای زیبا زده بودند که در آن تذکر داده بودند که باید رشته های مجسمه سازی و موسیقی تعطیل شوند. این قضیه هم ختم به خیر شد. اما همچنان دلارام را به نامش نمی خواندند. بخوانید که فرزانه اسعدی مجسمه ساز و نخستین مدیر انجمن مجسمه سازان از سال ۱۳۷۴ می گوید؛ «در سال ۱۳۷۴ حتی اسم بی ینال مجسمه سازی را گذاشته بودند، «سه سالانه حجم » بعد از سال ۱۳۷۷ بود که با ثبت انجمن تحت همین نام مجسمه سازی، موزه هنرهای معاصر هم با این موضوع راحت تر برخورد کرد و دوسالانه بعد به نام مجسمه سازی برگزار شد.» تشکیل انجمن هم برای خود داستان هایی دارد. شیخ الحکمایی: «در سال های حدود ۶۸ بود که مجسمه سازان پیشکسوت مانند شادروانان علی قهاری، چنگیز شهوق، علی مددی، عباس عباچی و جوان ترها چون محمد حسین فخیمی، ایرج محمدی، حمید شانس، حمید رضایی، یاراحمدی، قشقایی، گروسیان، معماریان، صداقتی، زین العابدین بنایی و تنی دیگر که نامشان را به یاد ندارم با حمایت آقای مهندس اسلامی و آقای میثمی از معاونانش در مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد طی جلسات مکرر با تهیه اساسنامه ای سعی در به وجود آوردن انجمنی برای مجسمه سازان داشتند، مجدداً در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، انگیزه فعالیت شوراها و انجمن ها بالاخره موفق به ثبت انجمن هنرمندان مجسمه ساز شدیم
• لاله، مشت، کبوتر
حالا به ظاهر همه چیز به راه درست خود بازگشته است. انجمن مجسمه سازان به عنوان محلی برای حضور مجسمه سازها، برگزاری بی ینال ها و مراجعات سفارش های دولتی بدل شده که سفارش ها به اعضا ارجاع می شود.
حتی مجسمه ساز گوشه گیری چون سیمین اکرامی هم در این سال ها سفارش هایی داشته و البته گله هایی: «سفارش های دولتی و شهرداری ها زیاد است اما خوب بعد از یک سال کار باید یک سال هم دنبال پول دوید.»
اکرامی سر جمع از اتفاقات حوزه مجسمه سازی به صورت کمی در این سال ها خشنود است. او به یاد می آورد که در سال ۵۱ او و سه نفر دیگر تنها دانشجویان رشته مجسمه سازی دانشگاه تهران بودند. خلوتی کارگاه ها را در آن روزگار مقایسه می کند با روز بزرگداشت هنری مور در موزه هنرهای معاصر که جا برای نشستن نبود. «از بس مجسمه ساز در سالن بود.» اما از لحاظ کیفی اوضاع به آن ترتیب که باید، نشده است. اکرامی می گوید: «کارهای سفارشی مضامین معلومی دارند، پرتره های فردی یا یادمان هایی هستند که ایده های آنها هم مشخص است.» به یاد دارید روزهایی که لاله، مشت و کبوتر در همه خیابان ها و میادین به چشم می آمد. در نخستین روزهای پیروزی انقلاب بسیاری از میادین شهر بی مجسمه شدند. از سویی مجسمه سازها، مانند همه مردم در آن سال ها نمی توانستند، بی خیال باشند و خودشان برای ساخت مجسمه ها پیش قدم. طاهر شیخ الحکمایی: «آن زمان لازم بود که میدان راه آهن مجسمه داشته باشد و خوب از لاله و کبوتر استفاده می کردند. این المان ها در نقاشی ها و شعرهای آن زمان هم بودند و از دل شعارها و احساسات مردم برآمده بودند.» خضابی نیز می گوید: «اوایل انقلاب به خاطر محدودیت هایی که بود از کتیبه خط کوفی، پرنده و فرم های اسلامی خیلی استفاده می شد و از حیطه فیگوراتیو دور می شد.» محمدحسین عماد مجسمه سازی که اثری از او در میدان دانشگاه شهید بهشتی نصب شده و از اعضای هیات مدیره انجمن مجسمه سازان است، می گوید که آن زمان (اوایل انقلاب) بیشتر سفارش ها انتزاعی بود و هر چه به زمان حال نزدیک تر می شویم مجسمه ها به شخصیت ها شبیه تر می شوند. بسیاری از کارهایی که در آغاز دهه ۷۰ ساخته شدند، پیشتر در سال های میانی دهه ۶۰ ماکت شان ساخته شده بود. اما آن زمان شرایط برای اجرای آنها مناسب نبود. اما گذشت سال ها اجراهای فیگوراتیو را ممکن کرد. مثلاً مجسمه «دریاقلی» از شیخ الحکمایی که در سال ۶۱ ماکتش ساخته شده بود در دهه ۷۰ در خرمشهر اجرا شد.
•••
پیش از انقلاب مجسمه سازی بی ینال داشت و هنرمندان برجسته ای چون پرویز تناولی، ژازه طباطبایی، شهوق، محصص و دیگران. اما به گواه مجسمه سازانی چون اکرامی و شیخ الحکمایی جایی که مجسمه سازی امروز ما ایستاده است، جایی به مراتب بالاتر است. اکرامی می گوید: «مجسمه بعد از انقلاب به همه شهرهای ایران رفت و حالا در هر شهری مجسمه دیده می شود.» شیخ الحکمایی نیز با اشاره به آثار هنرمندانی که در بالا نامشان آمد، از حضور آنها در بی ینال ها و سمپوزیوم های مجسمه سازی می گوید. اما این حضور در این روزها پررنگ تر شده است: فرج بعد از شدت.
عنوان گزارش نام کتابی است از حسین ابن احمد دهستانی
سام فرزانه
منبع : روزنامه شرق