شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


دو کلید


دو کلید
برای پذیرش این نکته که «پارک وی» در یک سینمای رو به احتضار فیلم مهم و قابل تاملی است دو کلید وجود دارد؛ کلیدهایی که اتفاقاً مخالفان فیلم هم از آنها برای زیر سوال بردن اثر جیرانی استفاده می کنند و به همین دلیل توضیح آنها شاید بیش از هر چیز دیگری بتواند برای ورود به دنیای «پارک وی» ثمربخش باشد.
۱) کلید اول؛ ژانر
نوشته هایی را که در این مدل برای زدن «پارک وی» به نابود کردن ژانر از پایه و اساس روی آورده اند، فراموش کنید. هر کسی که قدری به چیزی چون «صنعت سینما» فکر کند می داند بخشی از زنده ماندن سینما در دوران گذار به سمت حرفه ای شدن رویکرد به ژانر بوده است.
قواعدی که به سینمای بی قاعده -چیزی درست شبیه سینمای ما- کمک می کند تا در یک مسیر صحیح گام بردارد و مخاطبش را هم تربیت کند. در این سال ها فریدون جیرانی یکی از پیشروها در این زمینه بوده و با اینکه همین آخری ها بهترین فیلم اش را که شخصی ترین کارش هم بود ساخت غستاره بودف ولی باز به سینمایی برگشت که خودش هم مخاطراتش را می داند. آب و آتش، صورتی و سالاد فصل هر کدام به نوعی فیلم ژانر بودند و حالا «پارک وی» کامل ترین تجربه فیلمسازش در این زمینه است.
فیلمی با رعایت اسلوب و نشانه های حتی جزیی ساب ژانر اسلشر از ژانر وحشت که به همین دلیل آن را گامی فراتر از دیگر تلاش های سینمای ایران می دانم.برای نمونه،پارک وی دو فصل نمونه ای ارجاع به وحشت دارد. «تلالو» و «هانیبال» در بطن قصه اند ولی یادآور دو فصل درخشان این دو فیلم سینمای وحشت هم هستند.
نکته اینکه اگر رایدلی اسکات خودش را در پایان «هانیبال» ملزم می دید از آن ضیافت شام شیطانی هانیبال به شکلی فرار کند در فیلم جیرانی، او هم جای قهرمان و خبیث را با هم عوض می کند و هم هیچ تصویر واضحی از پایان کار به دست نمی دهد.
بی شک این حد از پیشر وی لغزش هم دارد و هر کسی لغزش ها را هم می بیند. ولی در شکل کلی آنچه اهمیت دارد ایرانیزه شدن ساب ژانر است و معتقدم این اتفاق افتاده. فراتر از این جملاتی مثل «اگر این ژانر است، خاچیکیان هم این کارها را می کرد...» و سینمای وحشت ارزش بحث ندارد» و «اصلاً کی گفته بچه رزمری فیلم خوبی است» کمکی به سینما و نقد فیلم و روشن شدن ذهن مخاطب نمی کند.
سوزان هیوارد در کتاب «مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی» به نقل از کوک می نویسد «فیلم وحشت با وجود آنکه یک ژانر مردم پسند بود تا دهه ۷۰ حلقه های منتقدان آن را جدی نگرفتند. تغییر نگرش منتقدان ناشی از تاثیر روانکاوی بر نظریه فیلم است.» گمان می کنم برای کسانی که هنوز تئوری های سینمایی شان به دوران ماقبل دهه هفتاد میلادی برمی گردد، صحبت از ساب ژانر و کمک آن به بدنه بیمار یک سینما قدری عبث به نظر می رسد.
۲) کلید دوم؛ اجرای اجتماع
«پارک وی» به مرزهای ژانر نزدیک می شود ولی این عیب نیست. اتفاقاً دغدغه های همیشگی جیرانی در سینمای اجتماعی به رسیدن به شکل ایرانی ژانر کمک می کند. تاکید دوباره ام بر همان چیزی است که در نقد پارک وی هنگام نمایش فیلم در جشنواره به آن اشاره کردم. اگر قرمز تصویر نسل جوان در آستانه آزادی های اجتماعی نیمه دهه هفتاد بود پارک وی تصویر نسل عنان گسیخته نیمه دهه هشتاد است؛ جوان هایی که از هیچ عصیان و درگیری شخصی رویگردان نیستند و هر چقدر که نسبت به مناسبات و واقعیات اجتماعی اطرافشان بی تفاوتند در عوض خودشان و مناسبات درونی شان را جدی می گیرند.
اگر قرمز شکل صفحه حوادث روزنامه های دوران خودش بود، حال پارک وی از همین جنس است. تصویر نسل را بازتاب می دهد و اجرای اجتماع اش به زبان تصویر است. اینکه آن دلمشغولی روزنامه نگارانه جیرانی می تواند مناسبات اولیه لازم برای یک هارور را شکل دهد مهم ترین ویژگی کاری او در فیلمنامه اش به حساب می آید. پسر همانند هارورهای استاندارد یک پیشینه روانی درست و حسابی دارد و پیچ قصه دقیقاً براساس همین ویژگی رخ می دهد.
در «پارک وی»، جیرانی سایه اتفاق شوم را از همان اول- درست به سبک یک هارور حسابی کلاسیک- همه جا پهن می کند. در عاشقانه ترین سکانس ها هم هیستری لازم در فضا جریان دارد و انگار، تصویر نهایی اش خوب و کامل دیده شده؛ و تصویرهایی که خوب دیزالو می شود همگی جوری چینش شده که تماشاگر را متوجه غیرعادی بودن اوضاع بکند و دست آخر، جیرانی حتی این فرصت بازی دادن را هم از خودش می گیرد.
برش های زمانی را به سرعت می زند تا به اصل اتفاق برسد و اصل اتفاق که روایت شد آن وقت تماشاگرش را با یک پایان باز غیرعادی در یک هارور می گذارد و می گذرد.آدم های قصه هر کدام به نوعی شبیه مابه ازاهای بیرونی جامعه کنونی اند. روانبخش و همسرش یا فلور شاید در مناسبات زندگی بیرونی جامعه حاضر نباشند اما آدم های چهره نهان همین شهرند. با همه مختصات و خصایص زندگی بی قاعده این روزها...
نقد پارک وی می تواند از روی سلیقه باشد. اینکه جیرانی چقدر در رسیدن به قواعد ژانری مورد نظرش موفق بوده، یا اینکه منطق داستان کجاها لنگ می زند. اما زیر سوال بردن همه چیز از اساس پذیرفتنی نیست. تسویه حساب های شخصی هر کجا که امکان وقوع داشته باشد قطعاً در نقد فیلم جایی ندارد و کسی که نقد فیلم را محل تسویه حساب هایش می کند، قطعاً منتقد فیلم نیست. کاش حرمت و حریم بعضی چیزها را نگه داریم.
خسرو نقیبی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید