یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


هنرمند یا یک متفکر


هنرمند یا یک متفکر
جنبش های هنری قرن بیستم که به پشتوانه حرکت های مردم گرایانه شکل گرفت رویکردی متفاوت را در ذهن هنرمندان قشر روشنفکر پدیدار کرد. ذهنیتی برخاسته از دغدغه های انسان هایی که به بودن و زیستن بشریت فکر می کنند و آرامش و نگرانی آنها برایشان مهم است. در اینجاست که زیبایی شناسی به تنهایی نمی تواند به پرسش های بنیادینی که اثر خلق شده از این هنر برمی انگیزد پاسخ بگوید. چرا که این سوالات از ذهنیتی فراتر از علم زیبایی شناسی برآمده و مطرح کننده آن تنها یک هنرمند نیست بلکه یک انسان متفکر است.
هنر به مثابه یک ابزار یا یک فن، همواره توانسته به نوعی فضای خاطر انسان را برای همنوعانش به تصویر بکشد. آرامشی که در یک تابلوی امپرسیونیستی نهفته یا هیجانی که در یک متن دراماتیک گنجانده شده همگی بازتاب درونیات هنرمندانی است که هر یک به گونه ای می اندیشند. اما امروز یا به عبارتی بهتر، در ۵۰ سال اخیر رویدادهایی که به زیر سوال رفتن ماهیت بشر منجر شده دستمایه هنر قرار می گیرد و محتوای اثر هنری را از قالب زیبایی شناسی تعریف شده تاریخی، خارج و به دنیایی بی انتها از درک و شهود منتقل می کند. راهی که بسیاری از هنرمندان از پیمودنش می هراسند و برخی دیگر در تلاطم آن غرق می شوند.
کشور ما نیز در سی و چند سال اخیر شاهد دگرگونی های اجتماعی بسیاری بوده است. هیجانات زندگی امروزی با ویژگی های خاص آن در ایران حجم بیشتر ذهن مردم را در برگرفته و به آنان فرصت اندیشیدن به محتوای علمی یا به بهتر زیبایی شناختی پیرامونشان را نمی دهد. مردمان از اثر هنری توقع بیان دغدغه روز، اندیشه ای نو و سخنی تاثیرگذار دارند. این گونه است که هنرمند روشنفکر در هیئت یک متفکر ظاهر می شود. او نمی تواند حقیقت دغدغه مردم را کتمان کند یا به آن اهمیت ندهد.
اگرچه ادبیات، سینما و تئاتر ساده تر و مستقیم تر می توانند دیدگاه های یک متفکر را به جامعه منتقل کنند اما انتزاع بی نهایتی که در موسیقی نهفته، آن قدر توان دارد که ناگفته های اندیشه ها را در روح شنونده حک کند. این گونه است که شاید موسیقی های خلق شده در برهه های اجتماعی خاص هیچ گاه تاریخ مصرف خود را از دست نمی دهند و همواره به اشکال مختلف در بطن آدمی تلالو پیدا می کنند. تفکر نهفته در این آثار هویتی ورای هنر به موسیقی بخشیده، هویتی که از مردم برخاسته و نهایتاً بخشی از هویت مردم را پرداخته است.
از این دست آثار در موسیقی ما نیز بسیار است. سال های انقلاب پتانسیل عجیبی برای هنرمندان متفکر جامعه خلق کرده بود. شعله خلاقیت در آنان فروکش نداشت و هر لحظه تفکری جدید متولد می شد. پیچیده ترین ساختار های زیبایی شناسی به دلنشین ترین و فراگیرترین نواها برای مردم تبدیل شده بود. آنان زندگی را از دریچه انتزاع موسیقی نگاه می کردند و آینده را در همین نواها می جوییدند. این آواها آن قدر در بطن جامعه رسوخ کرد تا به بخش مهمی از خاطرات مردم تبدیل شد.
تاثیرگذاری های این آثار را در دوره های مختلف لمس کرده ایم و اکنون در می یابیم که لذت گوش سپردن به این آثار صرف حفظ هنری نیست. بلکه لذت اندیشیدن و کشف تفکرات یک اندیشمند است، به جست و جوی پیامی مستتر در انتزاع رفتن و دریافت حقیقتی از بطن زیبایی... آیا به واقع می توان این آثار را صرفاً هنر نامید؟ آیا هنر به تنهایی یارای معرفی این تفکرات را دارد؟
محمدرضا لطفی، حسین علیزاده... و جنبش چاووش برگ زرینی در تاریخ هنر متفکر ایران به حساب می آیند. در این جنبش اوج خلاقیت در دغدغه مردم داشتن متبلور شده بود. آنان موسیقی را برای دغدغه های مردم می ساختند تا فریاد را نوا کنند و نواها را فریاد.
چاووش، بی شک جنبشی تکرارناشدنی در هنر متفکر ایران است. چراکه این حرکت در زمانی روی داد که جامعه به آن نیاز داشت. چاووش نیاز زمانه را شناخت، دغدغه های جامعه را دریافت و راه برقراری ارتباط با مردم را پیدا کرد.
تاثیرگذاری های چاووش از یک سو در جامعه متفکران اجتماعی نمود پیدا کرد و ایده هایی متفاوتی را در بطن این جامعه به وجود آورد و از سوی دیگر به بخشی مهم از تاریخ موسیقی ایرانی تبدیل شد که مختصات هنری آن تا قرن ها الگوی برجسته خلق آثار متفاوت قرار خواهد گرفت؛ هرچند که امروز مردان این قافله هریک رهسپار کوی خود شده اند و تکرار افسانه چاووش را ناممکن ساخته اند. به جرات می توان گفت که چاووش نمونه ارزنده ای از هنر متفکر و قافله سالار آن محمدرضا لطفی شاخصی از هنرمندان متفکر ماست.
آثار این دوره خاص لطفی را نمی توان با کلیشه ها و اسلوب های همیشگی نگارش پیرامون هنر توصیف کرد. بلکه باید آنان را در جایگاهی والاتر از هنر ناب جای داد. شاید بتوان این آثار را تنها «اندیشه» نام نهاد. اندیشه هایی ناب که در آن بشریت موج می زند. چیزی فراتر از هنر. هنری برخاسته از تفکر. تفکری برخاسته از یک هنرمند متفکر...
بهرنگ تنکابنی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید