چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تحصن در سفارت انگلیس


●۲۹تیر۱۲۸۵
بازارها دیگر تقریبا به طور كامل بسته هستند، كسبه بازار تجار و اصناف و طلاب اكثریت به سفارتخانه رفته و به متحصنین پیوسته اند، جمعیت متحصنین هر ساعت نسبت به قبل بیشتر می شود اما با تدبیر سران قوم افرادی كه احتمال داده می شد نظم را بر هم بزنند اجازه ورود به داخل سفارت را نمی یافتند. مردم برای جلوگیری از آفتاب و بارندگی در حیاط سفارت چادرهای بسیاری برپا كرده و با نظم و انضباط امورات خود را به انجام می رسانند. سفیر انگلیس در مورد این واقعه چنین می نویسد: «امور شام و ناهار متحصنین چنان نظم و ترتیبی داشت كه به هیچ وجه تغییر در ساعت و مكان آن داده نمی شد. كلنل دوكلاس اتاشه وابسته نظامی سفارت مواظب ابنیه و عمارات سفارت بود. با وجودی كه به هیچ وجه به این كار احتیاج نبود. چه خود متحصنین رعایت نظم و قانون را می نمودند.»ناظم الاسلام در تاریخ بیداری وضعیت چادرها را چنین نقل می كند:«می توان گفت سفارتخانه در حكم یك مدرسه شده است. چه در زیر هر چادر و هر گوشه ای جمعی دور هم نشسته و یكی از شاگردان مدارس و یا غیره آنها را تعلیم می دهند. یعنی چیزهای تازه ای به گوش مردم می رسانند كه تاكنون احدی جرات نداشت بر زبان آورد.»متحصنین در روزهای اول از ترس جان خود و كم اطلاعی این درخواست ها را توسط مستر گراندوف شارژدافر قائم مقام سفارت انگلیس به عرض پادشاه رساندند.۱ «اول اینكه تا علمای ما مراجعت نكنند به كار و شغلی دست نمی زنیم.۲ مجلس عدالت كه شاه چندماه پیش دست خط آن را به ما داده چرا اجرا نشده است.۳ ما امنیت مالی و جانی نداریم و امنیت می خواهیم.»مسترگراندوف به قصر صاحبقرانیه در نیاوران كه شاه در آن اقامت داشت می رود تا درخواست های متحصنین را به گوش اعلیحضرت پادشاه برساند. عین الدوله به بهانه بیماری شاه اجازه ملاقات نمی دهد و خودش نیز از پذیرفتن قائم مقام سفارت انگلیس امتناع می كند و به وی پیغام می دهد اگر پیامی دارید به صورت كتبی به وزیر خارجه بدهید تا دولت در زمان مقتضی پاسخ دهد. و او نیز درخواست را مكتوب و به وزیر امور خارجه عین الدوله تحویل داده و به سفارت برمی گردد.عین الدوله پاسخی به این شرح خطاب به مشیرالدوله اما برای متحصنین می نویسد و برای شارژ دافر سفارت انگلیس می فرستد و وی نیز آن نامه را برای مردم قرائت می كند:«خطاب به مشیرالدوله كه در جواب متحصنین بگوید:ما علمای شما را نگفته ایم بروند بلكه خودشان رفته اند و خواهند برگشت به علاوه تمام علما نرفته اند و به قدری كه كار شرعیات شما مختل نماند در شهر هستند. اما دست خط عدالتخانه كه اجرای آن را خواسته اید آن هم نظامنامه اش نوشته شده است. درصدد تشكیل مجلس عدالت هستیم و اما امنیت كه خواسته اید بحمدالله تهران امن است.»
●۳۰ تیرماه
امروز هم بازارها تعطیل است و مردم، تجار و طلاب به سمت سفارت در حركتند. جمعیت متحصنین به هزاران نفر رسیده است. «تقریبا تمامی چادرها یك روضه خوان داشتند. این چادرها با دایره ای از شنوندگان و منبر روضه خوان در انتهای آن، در حالی كه مصائب حسین ع را نقل می كرد، تابلویی قابل تحسین بود.» امروز چندین قاصد از طرف شاه دستخط هایی برای متحصنین آوردند. آنها همه را رد كردند و در عوض گفتند درخواست هایشان را به شارژ دافر سفارت گفته اند، باید پاسخ او را بدهند. وقتی دیروز قائم مقام سفارت انگلیس موفق نشد به دیدن شاه برود «خانم نورالدوله همسر شاه و مادر عضدالسلطان به نزد شاه رفته و وقایع را به حالتی اندوهگین به اعلیحضرت شاه عرض كردند كه مناسب نیست در زمان اعلیحضرت، رعیت پناه به خارجه ببرد، این دیگر مسئله ملاها نیست بلكه از ظلم و ستم عین الدوله رعایا به تنگ آمده و در سفارتخانه انگلیس چندین هزار نفر متحصن شده اند. شاه از شنیدن عرایض نورالدوله متاثر می شود.» و شارژ دافر سفارت مستر گراندوف را به حضور می پذیرد. وی نیز درخواست های متحصنین را كه به خاطر زیاد شدن جمعیت و بالا رفتن اطلاعاتشان در این چند روز در چادرها، تندتر و منطقی تر شده به خدمت شاه می رساند:«۱ بازگشت علمای اعلام۲ عزل اتابك عین الدوله۳ افتتاح دارالشورا۴ قصاص قاتلین شهدای وطن۵ عودت مطرودین رشدیه و دیگران»شاه به گراندوف وعده برگزاری نشستی با حضور وزیر خارجه در روز هفتم مرداد می دهد.امروز صبح نیز جمعی از تجار را كه به ملاحظاتی به سفارت رفته بودند به نیاوران احضار كرده و به حضور شاه می برند: مظفرالدین شاه با عصبانیت می پرسد: این اراذل و اشخاص ورشكسته بی سروپا كیستند كه به سفارتخانه رفته اند سپس از آنها می خواهد آن جمع را از سفارتخانه متفرق نمایند.تجار نیز در ظاهر موافقت كرده و از خدمت شاه خارج می شوند اما این جمع با آنكه دلشان با متحصنین بوده است هرچه سعی می كنند نمی توانند روسای متحصنین را جمع و گفت وگو نمایند. لذا از سفارت خارج می شوند و خبر شكست خود را به عین الدوله می رسانند.عین الدوله از آنها می پرسد این مردم چه می خواهند و چه می گویند. تجار هم از ترس سكوت كرده و فقط به سخنان عین الدوله گوش می دهند. تا اینكه معین التجار بوشهری خطاب به عین الدوله می گوید: «من از این جماعت نیستم و این جماعت مجلس می خواهد. از آن مجلس هایی كه در تمام دنیا معمول است. عین الدوله از این سخنان ناراحت می شود و این جلسه با تجار را به فردا صبح موكول می نماید.امروز روزنامه ایران سلطان نیز كه در آن نظام نامه قانون عدلیه به نشر رسیده است بین متحصنین توزیع می شود و به خاطر عدم اطمینانی كه به حكومت وجود دارد آنها را پاره كرده و بدون توجه به آن خواسته های خود را دنبال می كنند.علما و همراهانشان نیز امروز صبح به علی آباد در دو منزلی قم می رسند و تا حوالی غروب كه گرما رو به كاهش می گذارد در همانجا اطراق می نمایند و بعد به سمت قم حركت می كنند و ساعاتی از شب گذشته به كوشك نصرت وارد می شوند. مردم قم نیز با نزدیك شدن علما خود را برای استقبال از علما و همراهانشان آماده می نمایند.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید