جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

استراتژی همکاری دو رقیب


استراتژی همکاری دو رقیب
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روابط دو کشور چین و روسیه در آسیا از اهمیت جهانی برخوردار شد. پس از اختلافاتی که بین مائو و استالین در دهه ۱۹۵۰ به وجود آمد شاهد قطع روابط حسنه دو کشور در دهه ۱۹۶۰ بودیم که تا فروپاشی و پایان جنگ سرد ادامه یافت. بعد از فروپاشی نیز با بر سر کار آمدن یلتسین و آندری کوزیف سیاست چرخش به سمت غرب از سوی روسیه را شاهد بودیم که تا زمانی که روسیه در فکر ایجاد توازن با غرب برنیامد این تمایل سیاست خارجی روسیه به طرف غرب را شاهد هستیم. اما در دوران یلتسین روسیه به فکر ایجاد توازن با شرق افتاد که ناشی از شرایط داخلی و خارجی هر دو بود. در صحنه داخلی این تحول ناشی از فشارهای ناسیونالیست ها در روسیه و حمایت کنندگان قدرتمند این جناح بود. او می گوید چرخش به طرف چین به دنبال مقابله با هژمونی ایالات متحده صورت گرفته است. خارج کردن سربازان روسی از مغولستان و همچنین شرق دور نشانه های این تحول در استراتژی روابط با چین است. از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۹ هفت ملاقات بین جیانگ زمین و یلتسین برای توسعه روابط صورت می گیرد و از سال ۱۹۹۶ قرارداد مشارکت استراتژیک بین دو کشور امضا می شود. با سر کار آمدن یوگنی پریماکف این تحولات روند گسترده تری به خود می گیرد. از جمله عوامل دیگری که باعث نزدیکی این دو کشور می شود ظهور اسلام گرایی در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز است.
در دوران پوتین دوباره شاهد چرخشی به طرف غرب در سیاست خارجی روسیه هستیم که دلیل آن اسلام گرایی و احتیاج پوتین به حمایت غرب در جهت بازسازی اقتصادی است. اما در پی استراتژی ایالات متحده مبنی بر سر کار آوردن نظام های دموکرات طرفدار غرب در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز از طریق انقلاب های رنگی و تحولاتی که در افغانستان رخ می دهد دوباره شاهد چرخش سیاست خارجی روسیه به طرف اتحاد استراتژیک بین دو کشور هستیم. به این لیست باید سیاست توسعه ناتو به شرق را اضافه کنیم که روسیه به شدت با این طرح مخالف است و توسعه ناتو به شرق می تواند تا مرزهای چین هم گسترش یابد که خوشایند چین نیز نمی تواند باشد.در این رابطه مناقشات مرزی دو کشور در طول مرزهای ۴۳۰۰ کیلومتری آنها به پایان می رسد و در مورد مساله تایوان و چچن نیز این دو کشور به توافقاتی مبنی بر عدم مداخله دست پیدا می کنند. صاحب نظران اتحاد را ناشی از فرآیندهای خارجی تصور می کنند تا داخلی؛ البته ناگفته نماند که این دو کشور دارای موضع مشترکی در موضوعاتی مانند امنیت، مسائل مرزی، جرائم سازمان یافته و مواد مخدر هستند. به این عوامل باید اسلام گرایی را هم که در قبل به آن اشاره شد اضافه کرد.
در مورد چین هم باید گفت با توجه به اشتهای سیری ناپذیر این کشور به منابع انرژی و با توجه به اینکه منطقه خاورمیانه از ثبات قابل اطمینانی برخوردار نیست تصمیم چین برای پیدا کردن جایگزینی قابل اطمینان برای تامین منابع انرژی این کشور سیاست نزدیکی به روسیه را منطقی جلوه می دهد. مصرف انرژی چین گفته می شود تا سال ۲۰۱۰ به ۲۵ میلیارد دلار خواهد رسید. ریسک امنیتی در حوزه انرژی چین را وادار به تنوع در منابع تامین انرژی می کند. در این رابطه روسیه هم به دنبال بازار فروشی برای منابع انرژی خود است که چین می تواند در این رابطه انتخابی منطقی باشدعلاوه بر اینها از نظر ژئوپولتیک چین احتیاج به مرزهای امنی در شمال دارد. موضوع درگیری احتمالی با ایالات متحده بر سر تایوان با توجه به نیروی دریایی ضعیف این کشور و مشکلات ارضی با ژاپن مشکلات پیچیده امنیتی برای چین فراهم می کند که نباید از نظر دور داشت. هر دو کشور در راستای مقابله با هژمونی امریکا و کم کردن فشارهای ساختار جهانی چندقطبی متمایل به تک قطبی سعی در نزدیکی هر چه بیشتر دارند که وسعت همکاری را در زمینه های مختلف ذکر شده در پیمان شانگهای می توان دید. در این رابطه ایالات متحده چین را در صدر اولویت های سیاست خارجی خود قرار داده است. سخنان کاندولیزا رایس در مورد امریکا و عراق در این رابطه قابل تعمق است که می گوید باید فرانسه را تنبیه کرد، روسیه را بخشید، و توجه خاص به توسعه روابط با چین داشت. هر دو کشور به چشم شرکای استراتژیک به هم نگاه می کنند و این موضوع در بیانات روسای جمهور دو کشور در سال ۲۰۰۷ کاملاً آشکار است. مضاف بر اینکه این دو کشور سعی در ایجاد روابط استراتژیک با کشوری مانند هندوستان دارند از جمله
۱) مواجه بودن با محیط امنیتی مشابه و اشتراک نظر در بسیاری موضوعات بین المللی.
۲) احتیاج به توسعه اقتصادی و مدرن کردن اقتصاد این کشورها
۳) این روابط گرچه تازه آغاز شده اما می تواند در حل مناقشاتی مانند مناقشه مرزی هند و چین و کم کردن اثرات منفی روابط حسنه چین و پاکستان موثر باشد.
۴) هر سه کشور در سازمان ملل متحد می توانند قدرت مانور بیشتری داشته باشند و در سازمان تجارت جهانی بر سر موضوعاتی مانند انرژی دغدغه مشابهی دارند.
به رغم تمام این حقایق نباید تصور کرد که این دو کشور اتفاق نظر کامل دارند . موانع تعمیق مناسبات استراتژیک را باید در درون وجوه اشتراک، اهداف راهبردی و دیگر مولفه هایی دید که به نزدیکی دو کشور کالبد عینی می بخشد.
دکتر سعید وثوقی
استادیار علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
منبع : روزنامه اعتماد