سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

از در درآمدی و من از خود به درشدم


از در درآمدی و من از خود به درشدم    گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست    صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب    مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق    ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار    چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم    از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت    کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان    مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من    من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد    اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم


همچنین مشاهده کنید