سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام


شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام    روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام
مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت    شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام
بلبل باغ سرای صبح نشان می‌دهد    وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام
ما به تو پرداختیم خانه و هرچ اندر اوست    هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام
خواهیم آزاد کن خواه قویتر ببند    مثل تو صیاد را کس نگریزد ز دام
هر که در آتش نرفت بی‌خبر از سوز ماست    سوخته داند که چیست پختن سودای خام
اولم اندیشه بود تا نشود نام زشت    فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام
سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه شد    مرد ره عشق نیست کش غم ننگست و نام


همچنین مشاهده کنید