یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

وه که گر یک شب پس از عمری به خوابت دیدمی


وه که گر یک شب پس از عمری به خوابت دیدمی    آن هم از بخت سیه گرم عتابت دیدمی
خون ناحق کشتگانت را غرامت دادمی    تیغ بر دست ار به فردای حسابت دیدمی
من که مستم دایم از یاد لب میگون تو    تا چه مستی کردمی گر در شراب دیدمی
چون پری بگرفته گو بر تن بدرد پیرهن    جامه را بدریدمی گر بی حجابت دیدمی
گر به تلخی جان شیرینم نمی‌آمد به لب    کام دل کی از لب شیرین جوابت دیدمی
بی خبر گردیدمی از خویش تا روز جزا    گر شبی در بزم خود مست و خرابت دیدمی
سجده کردی آستانم را به عزت آسمان    بی نقاب ار چهره چون آفتابت دیدمی
ثبت کردی مشتری منشور عالی جاهیم    گر سر امید خود را بر جنابت دیدمی
رشته‌ی صبر مرا از هم گسستی دست عشق    هر کجا با طره‌ی پرپیچ و تابت دیدمی
روزی از دیدار جانان حاجتم گشتی روا    ای دعای نیم شب گر مستجابت دیدمی
روی و لعلش دیده‌ای روزی فروغی بی خلاف    ور نه کی گاهی در آتش گه در آبت دیدمی


همچنین مشاهده کنید