پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
حدیث جان بجز جانان نداند
|
همچنین مشاهده کنید
- آن ماه پری رخ را در خانه نمیبینم
- رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت بردهاند
- دوش کز طوفان اشکم آب دریا رفته بود
- سخن یار ز اغیار بباید پوشید
- دلم که حلقهی گیسوی یار میگیرد
- برافکن سایبان ظلمت از نور
- ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر
- دست گیرید و بدستم می گلفام دهید
- به خشم رفتهی ما گر به صلح باز آید
- آن عید نیکوان بدر آمد بعیدگاه
- مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام
- بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد
- مرا که راه نماید کنون به خانهی دل
- یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست
- خوشا وقتی که از بستانسرائی
- چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
- ای کرده مه را از تیره شب نقاب
- آندم که نه شمع و نه لگن بود
- ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری
- روی نکو بی وجود ناز نباشد