چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت


از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت    بر در دل خیمه زن گر عالم جان بایدت
داروی درد محبت ترک درمان کردنست    دردی دردی بنوش ار زانک درمان بایدت
داده‌ئی خاتم بدست دیو و شادروان بباد    وانگه از دیوانگی ملک سلیمان بایدت
راه تاریکی نشاید قطع کردن بی‌دلیل    خضر راهی برگزین گر آب حیوان بایدت
از سر یکدانه گندم در نمی‌آری گذشت    وز برای نزهت دل باغ رضوان بایدت
راه دریا گیر اگر للی عمانت هواست    دست دربان بوس اگر تشریف سلطان بایدت
حکم یونان یابد آنکش حکمت یونان بود    حکمت یونان طلب گر حکم یونان بایدت
دل بناکامی بنه گر کام جانت آرزوست    ترک مستوری بده گر عیش مستان بایدت
بی سر و سامان درآ خواجو اگر داری سری    وز سر سر در گذر گر زانک سامان بایدت


همچنین مشاهده کنید