شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت


خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت    روشن آن دیده که افتد نظرش بر رویت
صید آن مرغ شوم کو گذرد بر بامت    خاک آن باد شوم کو به من آرد بویت
زلف هندوی تو باید که پریشان نشود    زانکه پیوسته بود همره و هم زانویت
سحر اگر زانکه چنینست که من می‌نگرم    خواب هاروت ببندد به فسون جادویت
بیم آنست که دیوانه شوم چون بینم    روی آن آب که زنجیر شود چون مویت
عین سحرست که هر لحظه بروبه بازی    شیرگیری کند و صید پلنگ آهویت
روز محشر که سر از خاک لحد بردارند    هرکسی روی بسوئی کند و من سویت
مرغ دل صید کمانخانه‌ی ابروی تو شد    چه کمانست که پیوسته کشد ابرویت
بر سر کوی تو خواجو ز سگی کمتر نیست    گاه گاهی چه بود گر گذرد در کویت


همچنین مشاهده کنید