چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ابر نیسان باغ را در للی لالا گرفت


ابر نیسان باغ را در للی لالا گرفت    باد بستان دشت را در عنبر سارا گرفت
چون گل صد برگ بزم خسروانی ساز کرد    بلبل خوش نغمه آهنگ هزار آوا گرفت
زاهد خلوت نشین چون غنچه خرگه زد بباغ    از صوامع رخت بربست و ره صحرا گرفت
ابر را بنگر که لاف در فشانی می‌زند    بسکه از چشمم بدامن للی لالا گرفت
در دلم خون جگر جایش بغایت تنگ بود    از ره چشمم برون جست و ره دریا گرفت
ایکه پیش قامتت آید صنوبر در نماز    راستی را کار بالایت قوی بالا گرفت
چون سواد زلف شبرنگ تو آوردم بیاد    از سرم تا پای چون شمع آتش سودا گرفت
منکه از کافر شدن ترسی ندارم لاجرم    ممنم کافر شمرد و کافرم ترسا گرفت
چشم خواجو بین که گوید هردم از دریا دلی    کای بسا گوهر که باید ابر را از ما گرفت


همچنین مشاهده کنید