جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت


بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت    چه خطا رفت که ابروی کژت چین بگرفت
گرد مشکست که گرد گل رویت بدمید    یا بنفشه‌ست که پیرامن نسرین بگرفت
لشکر زنگ ز سرحد ختن بیرون تاخت    بختا برد خط و مملکت چین بگرفت
بسکه در دیده‌ی من کرد خیال تو نزول    راه بر مردمک چشم جهان بین بگرفت
جان شیرین بلب آورد بتلخی فرهاد    نه چو پرویز که کام از لب شیرین بگرفت
آخر ای صبح جگر سوختگان رخ بنمای    که مرا بیتو ملال از مه و پروین بگرفت
همچو خواجو سزد ار ترک دل و دین گیرم    که دلم در غم عشقت ز دل و دین بگرفت


همچنین مشاهده کنید