یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست


هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست    کار هیچ آزاده‌ئی زین آسیا برگرد نیست
در جهان مردی نمی‌بینم که از دردی جداست    یک طربناکست برگردون و آنهم مرد نیست
گر نه بوی دوستان آرد نسیم بوستان    باد پندارش که آخر گنج باد آورد نیست
سرد باشد هر که او بی مهرروئی دم زند    چون دم مهر از دل گرمست از آنرو سرد نیست
درد دل را گفتم از وصلش دوا سازم ولیک    دردمندان محبت را دوا جز درد نیست
بی فروغ طلعتش گو مه ز مشرق بر میا    کامشبم پروای آن تنها رو شبگرد نیست
چون غبار هستیم بنشست گفتم روشنست    کز من خاکی کنون برهیچ خاطر گرد نیست
کی گمان بردم که هر چند از جهان خون می‌خورم    در جهان کس نیست کو خون منش در خورد نیست
تا نپنداری که خواجو با رخ زردست و بس    هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست


همچنین مشاهده کنید