چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

صبح چون گلشن جمال تو دید


صبح چون گلشن جمال تو دید    برعروسان بوستان خندید
نام لعلت چو بر زبان راندم    از لبم آب زندگانی بچکید
صبحدم حرز هفت هیکل چرخ    از سر مهر بر رخ تو دمید
مرغ جان در هوات پر می‌زد    بال زد وز پیت روان بپرید
هر که شد مشتری مهر رخت    خرمن مه به نیم جو نخرید
وانکه چون دیده دید روی ترا    خویشتن را بهیچ روی ندید
سر مکش زانکه از چمن بیرون    سرو تا سرکشید سرنکشید
در رهت خاک راه شد خواجو    لیک بر گرد مرکبت نرسید


همچنین مشاهده کنید