یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

می‌روم بر خاک دل پر خون ز تو


می‌روم بر خاک دل پر خون ز تو    زاد راهم درد روزافزون ز تو
در دو عالم نیست کاری با کسم    کز همه کس فارغم بیرون ز تو
تا به کی بر در نهم درانتظار    صد هزاران چشم چون گردون ز تو
چند ریزم از سر یک یک مژه    همچو باران اشک بر هامون ز تو
تو بتاز از ناز شبرنگ جمال    تا نتازد اشک من گلگون ز تو
تخت بنهادی میان خون دل    تا بگردند اهل دل در خون ز تو
می‌فرود آید به جان غمکشم    هر نفس صد درد دیگرگون ز تو
گر تو یک درد مرا معجون کنی    کی کنم با خاک و خون معجون ز تو
رحم کن زین بیش زنجیرم مکش    زانکه بس زار است این مجنون ز تو
وصل تو هرگز نیابد هیچکس    من طمع چون دارم آن اکنون ز تو
لیک کی گردد امیدم منقطع    هر دمم صد وعده‌ی موزون ز تو
یک رهم یکرنگ گردان در فنا    چند گردم همچو بوقلمون ز تو
تا فرید از خویش بی اثبات گشت    محو شد در عالم بیچون ز تو


همچنین مشاهده کنید