شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

صبح برانداخت نقاب ای غلام


صبح برانداخت نقاب ای غلام    می‌ده و برخیز ز خواب ای غلام
همچو گلم بر سر آتش نشاند    شوق شراب چو گلاب ای غلام
بی نمکی چند کنی باده نوش    وز جگرم خواه کباب ای غلام
دور بگردان و شتابی بکن    چند کند عمر شتاب ای غلام
جان من سوخته دل را دمی    زنده کن از جام شراب ای غلام
آب حیات است می و من چو شمع    مرده دلم بی می ناب ای غلام
از قدح باده دلم زنده کن    تا برهد جان ز عذاب ای غلام
چون دل عطار ز تو تافته است    تافته را نیز متاب ای غلام


همچنین مشاهده کنید