شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ


به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ    ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ
بلند و پست و هجر و وصل یکسان ساخته بر خود    ورای نور و ظلمت از زمین و آسمان فارغ
سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی    چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ
کمان را زه بریده، تیر را پیکان و پرکنده    سپر افکنده خود را کرده از تیر وکمان فارغ
عجب مرغی نه جایی در قفس نی از قفس بیرون    ز دام و دانه و پروازگاه و آشیان فارغ
برون از مردن و از زیستن بس بلعجب جایی    که آنجا می‌توان بودن ز ننگ جسم و جان فارغ
به شکلی بند و خرسندی به نامی تابه کی وحشی    بیا تا در نوردم گردم از نام و نشان فارغ


همچنین مشاهده کنید