پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی


در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی    چکنم باز گرفتار شدم در هوسی
نفس صبح فرو بندد از آه سحرم    گر شبی بر سر کوی تو برآرم نفسی
بجهانی شدم از دمدمه‌ی کوس رحیل    که کنون راضیم از دور ببانگ جرسی
نیست جز کلک سیه روی مرا همسخنی    نیست جز آه جگر سوز مرا همنفسی
عاقبت کام دل خویش بگیرم ز لبت    گر مرا بر سر زلف تو بود دسترسی
بر سر کوت ندارم سر و پروای بهشت    زانکه فردوس برین بیتو نیرزد بخسی
تشنه در بادیه مردیم باومید فرات    وه که بگذشت فراتم ز سر امروز بسی
هر کسی را نرسد از تو تمنای وصال    آشیان بر ره سیمرغ چه سازد مگسی
خیز خواجو که گل از غنچه برون می‌آید    بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی


همچنین مشاهده کنید