شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در حسب حال خود


من که خاقانیم آزاد دلم    که خرد قائد رای است مرا
بیش جان را نکنم زنگ زده    کاینه عیب نمای است مرا
هم فراغ است کز آئینه‌ی جان    صیقل زنگ زدای است مرا
نکنم مدح سرائی به دروغ    که زبان صدق سرای است مرا
همه حسن در تن من سلطان است    جز مشامی که گدای است مرا
به توکل زیم اکنون به کسب    که رضا صبر فزای است مرا
نان دو نان نخورم بیش که دین    توشه‌ی هر دو سرای است مرا
من تیمم به سر خاک نجس    کی کنم؟ کب خدای است مرا
نور پرورده‌ی کشف است دلم    که یقین پرده‌گشای است مرا
ننگ دارم که شوم کرکس طبع    کز خرد نام همای است مرا
بختم انگشت کژ است آوخ از آنک    هنر انگشت نمای است مرا
پاک بودم دم دنیا نزدم    کو جنب بود نشایست مرا
آنچه بایست ندادند به من    وانچه دادند نبایست مرا


همچنین مشاهده کنید