جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
متون تقلیدی تلویزیون
در مورد آنچه تلويزيون توليد مىکند مىتوان گفت در عمل، فرآيند معناسازى در تلويزيون (و البته تمام رسانهها) داراى ناپايدارى مضاعفى است. در وهلهٔ اول، اين ناپايدارى ناشى از کيفيّت چند معنائى (Polysemic) تمام انواع ارتباطات و تمام متون است: معنا بهندرت کاملاً خالى از ابهام است و معمولاً مرزبندىهائى را که انسان براى مهار آن تعيين مىکند، مىشکند و عرصههاى تودرتوئى را در مىنوردد. با وجود اين، در سالهاى اخير در محافل تحقيقاتى علوم رسانهشناسى اين گرايش عمومى وجود داشته که ويژگى چند معنائى بودن گفتمانهاى تلويزيونى مورد اغراق و مبالغه قرار گيرند. ريشههاى اين گرايش بهخوبى قابلفهم است البته اگر آن را واکنشى بدانيم در برابر گرايشهاى پيشين محققان همين عرصه که تأکيد عجيبى بر توان و نيروى يکجانبه و يکبعدى پيامهاى رسانهاى داشتند. از سوى ديگر، اين تأکيد شديد بر چندلايگى متون تلويزيونى از ماهيّت تکرارى و قالبى اغلب توليدات تلويزيوني، ثبات نسبى اکثر چارچوبهاى ادراک جامعهٔ مخاطبان از آن توليدات و آشنائى فرهنگى ايشان با گفتمانها و انواع برنامههاى تلويزيونى چشم مىپوشد. البته بايد در عين حال توجه داشت که تمام واقعيّتهاى فوق چند معنائى بودن برنامههاى تلويزيونى را محدود مىسازند، اما بههيچوجه موجب از ميان رفتن آن پديده نمىگردند. |
در وهلهٔ دوم، ناپايدارى معنا تا حدى به ويژگىهاى ماهوى خود متن باز مىگردد. تنها در تماس با تودهٔ مخاطبان است که معناى يک برنامهٔ تلويزيونى فعال مىشود، و آن متن 'دوباره زنده مىگردد' . حتي، فيسک (۱۹۸۷) در پيروى از [رولاند] بارت و ساير نظريهپردازان در عالم نقد ادبي، برنامههاى تلويزيونى را به دوستهٔ متمايز تقسيم مىکند و يک دسته را محصولات يا 'آثار' و دستهٔ ديگر را 'متون' نام مىنهند. بهزعم وى برنامههاى تلويزيونى تنها زمانى به 'متن' تبديل مىشوند که با مخاطب تماس پيدا مىکنند و طى آن فرآيند در معرض تحليل ذهنى قرار گرفته و معنادار مىگردند. بنابراين، هم خود متن و هم فرآيندهاى دريافت ذهنى در ناپايدارى و بىثباتى معنا دخيل هستند. |
علىرغم اين ناپايدارى مضاعف معنا در متن ديدارى- شنيداري، پديدهاى بهنام متن ارزش پژوهشى خود را بههيچ روى از دست نمىدهد، بلکه از لحاظ مطالعهٔ علمى اندکى پيچيدهتر مىشود. |
تحليل فرآيند دريافت ذهنى هنوز قادر به ارائه 'سخن آخر' دربارهٔ متون تلويزيونى نيست. اطلاعاتى که در اين قبيل تحقيقات جمعآورى مىگردد - توصيف مردم از نحوهٔ معناسازى ذهن آنها از برنامههاى تلويزيونى - بايد در مرحلهٔ بعدى مورد تفسير قرار گيرد و بهوسيلهٔ محقق 'بازنمائى گفتماني' (discursive represnatation) بيابد. و آنانى که اين قبيل متون را مىخوانند ــکه خود بينندهٔ برنامههاى تلويزيونى هستندــ خود بايد دربارهٔ اين متون نتيجهگيرى کنند. |
اين همه بدان مفهوم نيست که در اين زنجيرهٔ تأويل و ابهام در گرداب نسبيت بىثمر و بىپايان گرفتار خواهيم آمد. دقيقاً همين مرحلهٔ فکرى 'اين يا آني' يا 'اضطراب دکارتي' (Cartesian anxiety-Berntein, 1983) است که ما بايد درنورديم. بلکه در عوض بهتر است اندکى فروتنى معرفتشناختى را چاشنى کار خود سازيم. تمام تحليلهائى که از واقعيّت اجتماعى بهعمل مىآوريم، چه به مقولهٔ رسانهها ارتباطى داشته باشد و چه نداشته باشد، فقط در حد تأويلهاى خودِ ما از موضوع باقى مىمانند. ما مىکوشيم اين تحليلها بهترين، دقيقترين و قانعکنندهترين تحليلها باشند، اما هيچ راه برترى براى خروج از 'وضعيّت بشرى تأويل' (hermeneutic human condition) وجود ندارد. |
در سطحى عمومي، تلويزيون بهوسيلهٔ مجموعههاى متفاوتى از رموز و نشانهها با مخاطبان خود ارتباط برقرار مىکند. |
کرنر (Corner-۱۹۹۲) معتقد است که در تحقيقات تلويزيوني، موضوع واقعگرائى 'مجموعه سؤال ملتمسانه' را در بر گرفته و نظرياتى که دربارهٔ اين موضوع پيشنهاد شدهاند 'بازارى آشفته' هستند. نگارندهٔ اين مقاله نيز با کرنر موافق است و گرچه نظرات او نتواند از آشفتگى اين بازار بکاهد، باز هم به نظر مىرسد که به ناگزير بايد با اين موضوعات دست و پنجه نرم کرد و در اين راستا برخى از نقطهنظرات کرنر بسيار سودمند هستند. |
يکى از استدلالات بنيادين کرنر آن است که تا کنون بحث دربارهٔ واقعگرائى در تلويزيون با مشکل توهمزدائى از تخيل (illusion) يا مجاز روبهرو بوده است. بهعقيدهٔ وي، اين روند نظرى خود مشکلآفرين است زيرا خود را در برابر مفهوم 'واقعيّت' قرار داده، حال آنکه شناخت دقيق اين مفهوم بهنوبهٔ خود کارى بس دشوار است زيرا تنها مىتوانيم از پشت عينک ساختارهاى فرهنگى خويش بدان نظاره کنيم. بنابراين، براى خوانندگان مبتدى تأکيد مىکنيم که در اين مرحله بحث مربوط به واقعگرائى اين نيست که واقعيّت ناگزير خود آميخته به تخيّل و وهمانگيز است. متون تلويزيونى مىتوانند حاوى نمايشهاى غلط و گمراهکننده باشند اما اين بدان معنى نيست که بگوئيم 'تلويزيون طبق تعريف وهمآميز است زيرا از بازنمائى واقعيّت استفاده مىکند' . من در نفى نظريهٔ اخير با کرنر موافق هستم، نه فقط بهدليل ماهيّت تغييرپذير اين رسانه که واقعگرائى (يا همان واقعيّت) را طبعاً متزلزل مىسازد بلکه از آن رو که بايد بپذيريم هر نوع بازنمائي، خود نوعى تعبير يا تأويل است؛ هيچ نوع دسترسى مستقيم و بىواسطه به واقعيّت وجود ندارد- حداقل خارج از محدودههاى بکر و دستنخوردهٔ عرفان. |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران تورم
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه