یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دوش تا صبح یار در بر بود


دوش تا صبح یار در بر بود    غم هجران چو حلقه بر در بود
دست من بود و گردنش همه شب    دی همه روز اگرچه بر سر بود
با بر همچو سیم ساده‌ی او    کارم از عشق چون زربر بود
گرچه شبهای وصل بود خوشم    شب دوشین ز شکل دیگر بود
یا من از عشق زارتر بودم    یا ز هر شب رخش نکوتر بود
کس نداند که آن چه طالع بود    من ندانم که آن چه اختر بود
از فلک تا که صبح روی نمود    انوری با فلک برابر بود


همچنین مشاهده کنید