جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گر دهد یارت امان ایمن مشو


گر دهد یارت امان ایمن مشو    ور ببخشاید، به جان ایمن مشو
آن زمان کت گوید: ای من جمله تو    جمله مکرست، آن زمان ایمن مشو
روی او را گر ببینی آشکار    باز خواهد شد نهان، ایمن مشو
گر کنارت، گوید: از زر پر کنم    تا نبندی در میان، ایمن مشو
وقت بیگاهست، ها! گامی بپوی    دزد همراهست، هان! ایمن مشو
گر شوی ایمن ز خوف دزد، نیز    از خلاف کاروان ایمن مشو
ور نماز و روزه گمراهت کند    از غرور این و آن ایمن مشو
چون نهد دیوانه‌ای دانات نام    عاقلی؟ خود را بدان، ایمن مشو
از کرامات ار بپری در هوا    از هوا و از هوان ایمن مشو
ای که اندر بی‌نشانی می‌روی    از حریف بی‌نشان ایمن مشو
اوحدی،چون سرش آمد بر زبان    سر نگه دار، از زبان ایمن مشو


همچنین مشاهده کنید