یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ترانه‌های سوگ


در ادبيات عاميانهٔ ايران، آثار مربوط به مراسم سوگ و عزادارى با آداب و تشريفات زياد و به اشکال متنوع در مناطق مختلف ايران و در ميان اقوام ايرانى باقى است.
اين دسته از ترانه‌هاى عاميانه يا شامل عزادارى‌هائى براى درگذشت بستگان و نزديکان است و يا مربوط به مراسم عزادارى ملى و مذهبى براى چهره‌هاى اساطيري، تاريخى و ديني.
مضمون ترانه‌هاى گروه اول، شامل زندگى و خصوصيات اخلاقى و خدمات و سلوک اجتماعى در گذشته و حسرت از مرگ او و نيز بيان ديدگاه‌هاى فلسفى و اخلاقى دربارهٔ هستى است. (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
ترانه‌هاى سوگ در ميان ايلات و عشاير و در شهرها و روستاهاى ايران عناوين متعددى دارند؛ مانند 'موتک' که ملودى‌هاى موسيقى بلوچستان است؛ 'آغي' که ترانهٔ عزا در آذربايجان است؛ برار وي، چهرى‌يونه، مويه و... که در مناطق ديگر به‌کار مى‌روند. در جنوب عزادارى با موسيقى و گاه رقص توأم است.
سوگوارى‌هاى ملى و مذهبي، پيشينه‌اى به درازاى تاريخ دارند.
  سوگوارى‌هاى ملى و مذهبى
وقايعى، که منابع الهام‌جوشان و خونين صدها ترانه، مرثيه، آهنگ، نجوا و نمايش هستند، و در عين حال فصول جذابى از هنر مردمى را به خود اختصاص داده‌اند، که تنها يک بخش آن، يعنى تعزيه 'موضوعات مختلفى چون مذهب، تاريخ، ادبيات، مردم‌شناسى، روانشناسى، جامعه‌شناسى، موسيقى و هنرهاى زيبا و درام و تئاتر را دربرمى‌گيرد' . (پيتر جي. چلکووسکى، تعزيه. هنر بومى پيشرو ايران، انتشارات علمى و فرهنگى، ص ۳۶۵.) آغوش گشادهٔ اين جنبه از هنر ايرانى، براى بسيارى از هنرهاى اصيل اما آسيب‌پذير، همچون ادبيات، موسيقى و نمايش، پناهگاه امنى بوده است.(ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
چنانکه مى‌دانيم، تعزيه و مراسم سينه‌زنى با موسيقى همراه است.
عبدالله مستوفى، مى‌نويسد:
'ادامهٔ تعزيه تعدادى سنت هم در موسيقى به‌جا آورد. هر مؤلف خوان [در برابر مخالف خوان] در تعزيه آوازها و مايه‌هاى موسيقى مخصوص خود را بايد حفظ مى‌کرد. امام خوان‌ها آوازهاى خود را بيشتر در مايه‌هاى متين، مثل پنجگاه، رهاوى و نوا مى‌خواندند. حضرت عباس چهارگاه مى‌خواند، حر، عراق مى‌خواند، شبيه عبدالله‌بن‌حسن... گوشه‌اى از راک مى‌خواند که به همين جهت آن گوشه به 'راک عبدالله' معروف است زينب گبرى مى‌خواند، اگر ضمن تعزيه اذانى بايد بگويند. حکماً به آواز کردى بود. در سؤال و جواب، رعايت تناسب آوازها با يکديگر شده، مثلاً اگر بين امام و عباس سؤال و جوابى [بود] و امام شور مى‌خواند، عباس هم بايد جواب خود را در زمينهٔ شور بدهد.' (عبدالله مستوفى، شرح زندگانى من)
نه تنها موسيقى، که ادبيات نيز با تعزيه پيوستگى دارد. استاد ملک‌الشعراى بهار، وقتى از 'نمايش در ايران' سخن مى‌گويد، مى‌نويسد:
'نمايش در ايران ـ به طرز اپرا (نمايش منظوم) از قرن سيزدهم هجرى (ظاهراً) به بعد متداول بوده است؛ ليکن اين نمايش تنها در مورد مصايب و حوادث مذهبى (تراژدي) بوده و تئاتر به معنى جامع‌تر و وسيع‌تر آن از راه قفقاز وارد ايران شده است. (موسيقى و تئاتر، بهار و ادب فارسى)
محتوا و مضمون تعزيه عمدةً بر حوادث جانسوز کربلا و شهادت امام حسين (ع) و يارانش و برخى موضوعات و وقايع و داستان‌هاى اساطيرى و تاريخى، همچون مجلس‌هابيل و قابيل (فرزندان آدم ابوالبشر)، مجلس افکندن حضرت ابراهيم عليه‌السلام به آتش، مجلس ذبح اسماعيل، مجلس حضرت ايوب، مجلس درويش بيابانى و حضرت موسى، مجلس سليمان و بلقيس، مجلس حضرت جرجيس، مجلس حضرت زکريا، تعزيهٔ حضرت حمزهٔ سيدالشهداء، تعزيهٔ مبعوث شدن پيغمبر (ص) و... ده‌ها موضوع ديگر مذهبى قرار دارد.
روح‌الله خالقى آغاز اين پديده را در تعزيهٔ از دورهٔ ناصرالدين‌شاه مى‌داند و در کتاب سرگذشت موسيقى به نقل از عبدالله مستوفى، مى‌نويسد: در استبداد، ناصرالدين‌شاه شبيه‌خوانى را وسيلهٔ اظهار تجمّل و نمايش شکوه سلطنت خود کرد و آن را به مقام صنعت رسانيد و شاهزاده‌ها و رجال هم به شاه تاسى مى‌کردند و آنها هم تعزيه‌خوانى راه مى‌انداختند... همين‌که اعيانيت در تعزيه وارد شد، نسخه‌هاى تعزيه هم اصلاح شد و پاره‌اى چيزها که هيچ مربوط به عزادارى نبود، مانند تعزيهٔ درةالصدف و تعزيهٔ اميرتيمور و تعزيهٔ حضرت يوسف و عروسى قريش نيز در آن وارد گرديد. شايد اين مسئله زمينهٔ قبلى هم داشته است؛ زيرا که در برخى نقاط نشانه‌هائى مى‌توان يافت که به مدد آن مى‌توان قديم‌تر بودن اين مقوله را از زمان ناصرالدين‌شاه احتمال داد.
از ديگر نمونه‌هائى که لفظ عام تعزيه دارند، اما محتوا و مضمون آنها بر جشن و سرور قرار دارد يکى 'مجلس عروسى حضرت سليمان نبى و بلقيس، نازبانوى شهر سبا' ، ديگرى 'مجلس تعزيهٔ مبعوث شدن پيغمبر (ص). يا 'عروسى رفتن حضرت فاطمه (س)' يا 'مجلس تزويج فاطمهٔ زهرا (س) با مولا على (ع)' که به مجلس 'نزول زهره' نيز معروف است و بسيارى ديگر. به اين نوع تعزيه‌ها، على‌الاطلاق 'مجلس' گفته مى‌شود.
جابر عناصرى اين نوع مجالس را 'مجالس فرعي' مى‌نامد و در باب آنها مى‌نويسد:
'در کنار تعزيه‌هاى اصلى که مصايب اولياء و انبياء را به‌نحو حزن‌انگيز و جدّى بازگو مى‌کنند، افزون بر شبيه‌هاى متکى به سوگنامه‌ها و سوگچامه‌ها، مجالس فرعى و تفنّنى چشم‌گيرى نيز ديده مى‌شود که به قدرت قلم شاعران صحنه‌آراى اين مجالس‌، داستانى به‌گونهٔ 'اسطوره‌اى ـ مذهبي' يا 'آئينى ـ سنتي' مطرح شده و به‌نحو دلپذيرى، به شيوه 'گريز زدن' يعنى 'تعليق' مضمون اصلى و به موضوع ديگر پرداختن، اين مجالس را به صحنه‌هاى عزاى حضرت امام حسين (ع) و ياران وفادار او مرتبط مى‌سازند. ' (تعزيه نمايش مصيبت)
ـ نمونهٔ موطک (موتق):
من و تى زانان حکم حکم رحمانين
من خود [تيک] مى‌دانم [که امر] امر خداى رحمان است
تاسکين بچّانى روگ گرانين
[اما چه کنم که] فقدان فرزند دلبند ترينه [بسيار] سنگين است
قائمين ديوّال پرشتگ ويرانين
[لذا مى‌بينى] ديوار مستحکم [قلعهٔ وجودم] فرو ريخته و ويران شده است
نشتگ تئى راج گث حيرانين
[ايل و] طايفهٔ تو [درمانده و] پريشان‌حال [در سوگت] نشسته است
مکهين مات ستکگ بريانين
مادر مقدس [تو در غمت] سوخته و کباب شده است
من شپى پاسان نشتگ حيرانين
[و] هر پاسى از شب را [نگران و] سرگردان نشسته است
گهار پمابرْاتيگان پريشانين
[و] خواهر براى برادر خود آشفته [و شوريده] به‌سر مى‌برد
رستگين گوْنگانى کپگ گرانين
[زيرا] به زمين افتادن [و فقدان] درخت خرماى نورسته [خيلي] ناگوار است
هر کوْره گندان زارء گريانين
[از اين‌رو] به هر سو نظر مى‌افکنم، گريه و زارى است
(موسيقى بلوچستان ص. ۸۸)
- نمونهٔ 'آغي' ‌ها:
آغا جدا خزه‌ل آغلار: برگ‌هاى [زرد] درختان گريه مى‌کنند
ديبينده گؤزه‌ل آغلار: زير آنها براى يک زيبارو گريه مى‌کند
بئله اوغول ئوله‌ن آنا: مادرى که چنين پسرى از او مرده
سرگردان گزه‌ر آغلار: سرگردان مى‌گردد و گريه مى‌کند
جان قارداش، جانيم قارداش: جان برادر، جانم برادر
آغلايير جانيم قارداش: جانم مى‌گريد، برادر
باش قويوم ديزين اوسته: سرم را روى زانويت مى‌گذارم
قوى چيخسين جانيم قارداش: تا جانم درآيد، برادر.
آناسى يانار آغلار: مادرش مى‌سوزد و مى‌گريد
حريفى قانار آغلار: همنشينش مى‌فهمد و مى‌گريد
آنا دئيير گوْيه رچين: مادر مى‌گويد که کبوتر
تابوتا قونار آغلار: روى تابوت تو مى‌نشيند و مى‌گريد
باغچه‌دا، تاغيم آغلار: در باغچه، بوته‌ام مى‌گريد
باسما يار پاغيم آغلار: برگ پر نقش و نگارم مى‌گريد
ساغام ئوزوم آغلارام؛ تا زنده‌ام خودم مى‌گريم
ئولسه‌م تورپاغيم آغلار: وقتى که مردم، خاکم مى‌گريد
(ادبيات شفاهى مردم آذربايجان، صص ۱۹ ـ ۲۰)
- ترانه‌اى در نوحه و سينه‌زنى بوشهر:
اى يار اى يار با ما بدو
اى نازنين يار همين حالا بدو
اى يار اى يار، با ما بدو
بالاى بلندو، همين حالا بدو
چشمان غزالت گرفتارت شدم
جاى تو خالى، همين حالا بدو
اى يار اى يار، با ما بدو
اى نازنين يار همين حالا بدو
(موسيقى بوشهر، ص. ۷۲)


همچنین مشاهده کنید