یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خمار انتظار


شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم    به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم
نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم    خمار و سست ولی سخت بی‌قرار تو بودم
همه به کاری و من دست شسته از همه کاری    همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم
خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل    در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم
اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری    تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم
چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست    ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم
به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدائی    اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم


همچنین مشاهده کنید