شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نتایج اجتماعی تکنیک (۲)


عامل تعيين‌کننده براى چنين تقسيم‌بندى الگوهاى مرحله‌اى تفسيرات خوشبينانه معين (يا بدبينانه) و براساس نتايج حاصله از آنها است. اين‌‌گونه نتيجه‌گيرى‌ها اجازه مى‌دهند که ابتدا آنها را بدين ترتيب طبقه‌بندى کنيم: آيا آنها مثبت (فى‌المثل از ميان بردن از خودبيگانگي، تقليل کار طاقت‌فرسا، پيشرفت گروهي، اشکال و انواع موضوعى همکارى و تعاون) يا اينکه منفى ارزيابى مى‌گردند؟ (فى‌المثل ايجاد بيکارى در سطح وسيع، استحکام يافتن و تصلّب سيطره و سلطه، تجزيه کار). نتايج عمومى تکنيک را مى‌توان بر تحولات ساختار اجتماعى (ديدگاه‌هاى کلان) و براساس تغييرات رفتار اجتماعى (ديدگاه‌هاى خُرد) تحليل کرد. در ارتباط با 'تغييرات ساختار اجتماعي' مى‌توان فى‌المثل نتايج زير را ملاحظه کرد:
- جابه‌جائى تقاضا از بخش اول به بخش‌هاى دوم و سوم.
- در عين حال، برعکس قطبى‌شدن جامعه و تشکيل طبقات جديد و قشرهاى جديد.
- آزادسازى نيروهاى کار و ايجاد بيکارى‌هاى گسترده.
- تغيير در سيستم‌هاى سلطه‌آميز اداره کارخانه‌ها.
- تغيير در مناسبات اجتماعى کارخانه‌ها مثلاً اشکال جديد همکارى.
- تغيير خواسته‌ها در سيست تعليم و تربيت.
- ضرورت و امکان هدايت اجتماعى.
- افزايش همگرائى بين سيستم‌هاى اجتماعى (فى‌المثل استان‌هاى کشور).
- تجديد طبقه‌بندى نابرابرى اجتماعى احتمالاً در معناى هم‌سطح کردن يا مدنى کردن جامعه (Vebürgerlichung).
در سطح 'رفتار اجتماعي' مى‌توان تأثيرات زير را شناسائى کرد:
- تغييرات در آگاهى‌هاى کارگران صنعتى.
- برداشت‌ها و تلقى‌هاى تغييريافته در مورد کار و جامعه.
- تغيير درخواست‌هاى کيفى از لحاظ ايجاد نرمش‌پذيرى و انعطاف و از لحاظ سطح توقعات.
- تغيير نظارت‌ها و فضاهاى عمل در چارچوب تدابير فنى.
- افزايش از خودبيگانگى کارگران بر اثر نتيجه کار.
- از طريق محتواى جديد کار و شرايط کارى تغييرات در انگيزش کار، در اخلاق کارى و در رضايت‌مندى از کار.
اخيراً مناقشه بر سر تکنيک در جريان پيشرفت تقسيم کار و خردمندانه شدن و عقلائى گرديدن به‌ويژه تحت تأثير خودکارى و هدايتگرى الکترونيکى فرآيندها و فراگردهاى کار، فوق‌العاده داغ و زنده شده است. ذره‌اى کردن (Miniaturisierung) فرآيندهاى تکنولوژى در چارچوب 'ميکروالکتروتکنيک' بدون ترديد بعد تازه تکنيکى - اقتصادى را در کاربرد و نتايج ناشى از تأثيرات اقتصادى - اجتماعى گشوده است. در اين راه اين پرسش نقش مهمى بازى مى‌کند که آيا ما در اينجا فقط با يک ادامه و توسعه منطقى در معناى تکنولوژى اضافى سروکار داريم يا با يک انقلاب صنعتى جديد؟ (رجوع کنيد به: کينگ - King در ۱۹۸۲)، اين پرسش هم‌چنين نقش کم‌اهميتى را در توسعه‌هاى تکاملى ناپيوستگى و عدم مداومت (Diskontinuitäten) و اختراعات جديد و اکتشافات تازه (مثل ماشين‌هاى نساجي، اختراع و تکميل ماشين‌هاى بخار) بازى مى‌کند. ربات‌هاى صنعتى و ريزپردازنده‌هاى جديد (Mikroprozessoren) بدون ترديد 'نوعى پرش‌هاى جهشي' در يک فرآيند توسعه هستند که - از نقطه‌نظرهاى تکنولوژيک - البته بايد با مفهوم 'پيشرفت' به‌طور مناسب توصيف شوند. نتايج ممکن و تاحدى ظهور يافته اين تغييرات گوناگون هستند؛ از جمله موارد زير صدق مى‌کنند:
- در بخش توليد فى‌المثل گسترش کارخانه‌هاى خودکار (مثل ربات‌هاى صنعتى).
- در قلمرو اداره فى‌المثل دفاتر خودکار، برد کار آنها را زياد مى‌کنند.
- در قلمرو خانه‌دارى فى‌المثل هدايت وسايل آشپزي، آماده‌سازى بازى‌هاى رايانه‌اى و 'رايانه‌هاى شخصي' و غيره.
'مزاياى اين توسعه‌ها' مخصوصاً در قلمروها زيرين ديده مى‌شود:
- افزايش قدرت بهره‌ورى (حتى در قلمرو بخش سوم يعنى خدمات).
- نه نياز مهم به مواد خام ايجاد مى‌شود و نه نياز براى انرژي.
- تسهيل کار يکنواخت و دائمى و تکرارى و به‌همراه آن کاهش بار و فشار فيزيکى.
- در اختيار داشتن سريع اطلاعات و به‌همراه آن ساده‌تر کردن تخليه مخازن اطلاعاتى.
- قابليت بهتر هدايت سازماندهى‌هاى ديوانسالارانه (بوروکراتيک).
- افزايش دوستداران حفاظت از محيط زيست.
- ايجاد امکانات اجرائى براى کاهش ميزان ساعات کار (آنچه طبيعتاً نيز مى‌تواند به‌منزله نتيجه منفى توصيف شود).
و اما 'آثار منفى ممکن' در مراتب زيرين ديده مى‌شود:
- تنگتر کردن (يا شدن) فضاهاى عمل (يا آزادى‌هاى عمل) به‌وسيله نظارت شديد که به‌همراه آن اندازه‌گيرى کار همکاران به‌شدت محدود مى‌شود؛ يعنى توسعه‌اى که در جهت حذف راهبردهاى جديد و 'بازدهى شغلي' (job enrichment) جريان دارد.
- غيرشخصى کردن کار و به‌همراه آن حتى‌الامکان منزوى کردن و افزايش ازخودبيگانگي.
- محو کردن و تحليل بردن محل کار و اشتغال مخصوصاً براى زنان و به‌طور کلى کم کردن امکانات کار و تلاش براى زنان که با تکنيک جديد و براساس نقش‌هاى ساخت‌گرفته سنتى و عادي، کمتر مى‌توانند به‌خوبى کنار بيايند.
- مرکزيت دادن به قدرت و سوءاستفاده از آن توسط 'بانک‌هاى اطلاعاتي' و نظارت شديد.
- وابستگى شديد و قوى با تکنيک کالاهاى فنى که به‌منزله 'جعبه‌هاى سياه' در زندگى روزمره وارد مى‌شوند و چگونگى کارکرد آنها تنها به‌وسيله متخصصان قابل ملاحظه و قابل رؤيت است.
- ادامه قطبى‌شدن کيفيت‌ها با نتيجه ادامه تجزيه و جزءجزء کردن کارها.
- قطبى‌شدن ارتباط با کشورهائى که هنوز نمى‌توانند به آستانه اکتساب و کاربرد تکنولوژى‌هاى جديد برسند، با در نظر گرفتن اثر بين‌المللى ماتيوس (internationale Mathaüs-Effekte) دائر بر اينکه کشورهاى ثروتمند، ثروتمندتر مى‌شوند و در عين حال کشورهاى فقير به نسبت هميشه فقيرتر مى‌گردند؛
- افزايش ديوانسالارى و پيش بردن آن با ساختارهاى تکنيکى جديد.
اين‌گونه ارزيابى‌ها که به‌حق و اغلب از لحاظ تجربى کمتر اثبات مى‌گردند اکنون نبايد به‌هيچ‌وجه در وضعيتى متعادل قرار بگيرند تا انسان بگويد که نتايج ميکروالکتروتکنيک از لحاظ سبک و سنگين‌کردن نتايج کار آنها مثبت (کارکرد مثبت) (eufunktional) يا منفى است (کارکرد منفي) (dysfumktional). در نتيجه اين موضع‌گيرى‌ها، حداکثر مظنون به‌ داشتن بار ايدئولوژيک هستند که از لحاظ تأثيرات اجتماعى و اقتصادى بر صنعت ميکروالکتروتکنيک يا شور و نشاط را در هم مى‌شکنند و آنها را بى‌رونق مى‌کنند يا حالات و وضعيات فاجعه‌آميز (apokalyptisch) را در اختيار مى‌گيرند. البته در اين زمينه کينگ (۱۹۸۲) با نظريه و دريافت آن مورد تأييد است که ميکروالکترونيک خود 'در رشد و تخريب يا رونق و نابودي' با هم و در آن واحد گسترش مى‌يابد به‌طورى که اين امر، مسئله قابليت تغيير ساختارها و تغيير شيوه رفتارها خواهد بود؛ بدين معنا که آيا اين نظرآزمائى‌ها و معارضه‌جوئى‌ها مى‌تواند به‌منزله بخت و امکان در معناى مثبت خود فهميده شود يا نه؟
البته مهمترين نظريه تغيير مربوط است به 'بخش اشتغال' (رجوع کنيد به: کرن و شومان، ۱۹۸۴). در مراحل اوليه گسترش اقتصادى همه نيروهاى کارى که به‌وسيله مکانيزه‌شدن کارها، آزاد و رها شده‌اند از طريق توسعه بازار و به‌وسيله 'نيروى کشش و جذب بخش سوم' دوباره جذب مى‌شوند و تصادفاً همين امر جامعه کنونى را - شايد کمى عجولانه و شتابزده - به لقب 'جامعه خدماتي' موسوم کرده است. اما اکنون نشان داده مى‌شود که اتفاقاً آن بخش سوم، يعنى کل قلمرو ادارى اينک 'رسيده و آماده' براى خودکارى است، يعنى به گفته کينگ (۱۹۸۲، ص ۲۱): کار دفترى بازرگاني، بانک‌ها، مؤسسات بيمه و خدمات عمومي، يعنى در قلمروهائى که طى دهه‌هاى اخير در حجم وسيع افزايش يافته‌اند را در برمى‌گيرد؛ به‌طورى که فردريش (۱۹۸۲، ص ۲۱۰) تأکيد مى‌کند تأثيرات تکنولوژى بر بخش سوم خيلى اختصاصى است. تکنولوژى تازه تنها در قسمت معينى از اين بخش با موفقيت به‌کار رفته است؛ يعنى در حمل و نقل، تجارت، بانک‌ها، بيمه‌ها، ادارات دولتى و بخش عمومى و فعاليت‌هاى دفاتر و نيز کل بخش اطلاع‌رسانى و اما بخش ديگرى از اين قلمرو سوم، تکنولوژى جديد را جذب نمى‌کند، اين قسمت در قلمرو مذکور بيشتر نيروى کار اضافى را جذب خواهد کرد؛ از جمله در آموزش و پرورش و تحقيق و خدمات بيمه‌ها و تأمين اجتماعي، شاخه‌هاى هتلداري، دفاتر مشاوره‌ها و غيره. نتيجتاً در عين حال نمى‌شود به‌هيچ‌وجه در اين امر تغييرى داد که انقلاب صنعتى اينک براى ورود در آستانه بخش سوم، ايستاده است. و از آنجا در مقياس وسيع‌تر براى ايجاد محل‌هاى کار، راه را خردمندانه مى‌سازد.
تعادل ممکن است در عين حال به‌وسيله رشد اقتصادى جديد ايجاد شود. انگيزه ممکن در اينجا عبارت خواهد بود از ايجاد و خلق کالاهاى جديد در قلمرو مصرف و ايام فراغت که براى نخستين بار توسط تکنولوژى‌هاى جديد به‌ عرصه زندگى قدم نهاده‌اند، مثل انواع ساعت‌ها، وسايل بازى قابل هدايت از راه دور و شايد رايانه‌هاى خانوادگى و غيره (۱). اما اين امکان نمى‌تواند سبب اين گمراهى شود که براى قلمرو مصرف در مقام مقايسه فقط مقدار کمى کالاهاى جديد به قلمروهاى نيازها وارد خواهد شد. اتفاقاً اکثر امکانات کاربردى براى الکتروتکنيک جديد در فضاى مصرف قرار ندارند بلکه در فضاى توليد (از جمله مبحث رخساره‌ها و سيماهاى اجتماعى‌اقتصادي) قرار دارند. از اينجا است که بايد از اين تصور دست برداشت که تکنولوژى جديد در همان حجم و وسعت، فرصت شغلى و محل کار را ايجاد مى‌کند، درست همان‌طور که اين تکنولوژى جديد در محل‌هاى ديگر به راه صرفه‌جوئى يا موازنه اقتصادى فرآيندها کمک مى‌کند. مسئله آزادسازى و رهائى نيروهاى کارى درنتيجه در سال‌هاى آينده و دهه‌هاى آينده به زحمت اهميت و فوريت خود را از دست خواهد داد و شايد حادترين مسئله اجتماعى صنعتى ما را تشکيل دهد و آن را بيان کند. از اين لحاظ مسئله تضادبرانگيز کوتاه کردن زمان کار و نيز ساخت‌دهى قابل انعطاف در مورد توزيع کار، يک موضوع مداوم و هميشگى باقى خواهد ماند.
(۱) . خوانندگان را توجه مى‌دهد که آلوين تافلر در اين باره با قاطعيت بيشترى سخن گفته است (رجوع کنيد به: از جمله به موج سوّم تأليف آلوين تافلر، ترجمه سرکار خانم دکتر شهيندخت خوارزمي، چاپ نشر نو، تهران).


همچنین مشاهده کنید