شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دی پیر من از کوی خرابات برآمد


دی پیر من از کوی خرابات برآمد    وز دلشدگان نعره‌ی هیهات برآمد
شوریده به محراب فنا سر به برافکند    سرمست به معراج مناجات برآمد
چون دردی جانان به ره سینه فرو ریخت    از مشرق جان صبح تحیات برآمد
چون دوست نقاب از رخ پر نور برانداخت    با دوست فرو شد به مقامات برآمد
آن دیده کزان دیده توان دید جمالش    آن دیده پدید آمد و حاجات برآمد
مقصود به حاصل شد و مطلوب به تعین    محبوب قرین گشت و مهمات برآمد
بد باز جهان بود بدان کوی فروشد    واقبال بدان بود که شهمات برآمد
دین داشت و کرامات و به یک جرعه می عشق    بیخود شد و از دین و کرامات برآمد
عطار بدین کوی سراسیمه همی گشت    تا نفی شد و از ره اثبات برآمد


همچنین مشاهده کنید