شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت


ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت    وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت
خرسند شکاری که نشینی به کمینش    قربان خدنگی که رها شد ز کمانت
تا آینه از خوبی خود با خبرت کرد    خود را نگرانی و جهانی نگرانت
مانند تو بر روی زمین نادره‌ای نیست    زان خوانده فلک نادره‌ی دور زمانت
مویی که بدان بستگی رشته جهان‌هاست    در شهر ندیدیم به جز موی میانت
ماییم و سری در سر سودای محبت    آن هم به فدای قدم نامه رسانت
گویند که بالات بلای تن و جان است    بر جان و تنم باد بلای تن و جانت
آن جا که فروغی به سخن لب بگشایی    طوطی ز چه رو دم زند از شرم لبانت


همچنین مشاهده کنید