شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
سرنوشت
روزى در جنگلي، گذار طوطىاى به خرابهاى افتاد و جغدى را ديد که در گوشهٔ خرابه خزيده و با پرندگان ديگر معاشرت نمىکند. طوطى گفت: 'اى آقا جغد چرا کنج عزلت گرفته و بيرون نمىآئى و روى خود را از خلق پنهان مىکني. اگر از اينجا پاى بيرون بگذارى و به شهر گذر کنى قصرهاى باعظمت و بناهاى رنگارنگى خواهى ديد که سخت تعجب خواهى کرد. مرا ببين که چه خوش نقش و نگار و خوش بيان و نيکو گفتارم. همنوعان مرا در قفسهاى طلائى جاى مىدهند و سخن گفتن مىآموزند، نقل و نبات و موز و بادام به آنها مىخورانند و در بهترين اتاقها جاى مىدهند. |
هرگز بهخاطر ندارم که مانند تو، سر در زير پر پنهان کرده باشم و غم و غصهٔ روزگار را بخورم. اين تنهائى و گوشهنشينى تو، جز عمر تلف کردن چيزى نيست. بيا و همدم گل و سبزهٔ باغ و بستان باش. اغلب ديدهام که موشهاى کثيف و مرده را مىخورى و از ميوههاى لذيذ خبر نداري. اى دوست عزيز، اين جان به غم خوردن نمىارزد بيا و يک شب در خانهٔ ما ميهمان باش تا معنى زندگى را بفهمى و دست از ناله و زارى بردارى که مردم هر وقت صداى شوم تو را مىشوند به فال بد مىگيرند.' |
جغد عاقل سرى تکان داد و گفت: 'آنها مرا شوم مىخوانند سخت در اشتباه هستند. چه، تا کنون کوچکترين زيانى از من به کسى نرسيده و کسى بدى از من نديده. اگر مىبينى که چون ديگر پرندگان به گشت و گلزار نمىروم من با آنها تفاوت بسيار دارم. چه سمند خوشبختى از کنار من بهسرعت گذشت و به من صوت خوشى عطاء نکرد و نظر لطف و مرحمتى به سوى من نيفکند و من مجبور به گوشهنشينى و دورى از ديگران گرديدم، و به فقر و عزلت تن در دادم. اما تو از اين نکته غافلى که قفس اگرچه از طلا و نقره باشد باز قفس است و آزادى را از پرنده مىگيرد. من به اين آشيانهٔ خراب خود مىسازم و در تاريکى بهسر مىبرم و از همصحبتى بيگانگان خاطرم آزرده مىشود و هيچوقت هوس ميهمانى رفتن ندارم. من از گردش در چمنزار و خفتن در گلزار کيف نمىکنم چه به تجربه دانستهام که به عهد و يکدلى مردم اعتبار نشايد کرد و ديرى نمىگذرد که از صاحبخانه و زنش اثرى در جهان باقى نمىماند. آنگاه سرنوشت همنوعان تو نامعلوم مىباشد و ممکن است بهدست کودکان، پر و بال آنها کنده شود و جان خود را بر سر رنگ و نگار و همنشينى با اغيار بگذارند. |
- سرنوشت |
- قصهها ص ۱۹ |
- گردآورنده: مرسده زير نظر نويسندگان انتشارات پديده |
- انتشارات پديده چاپ اول ۱۳۴۷ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد هفتم، علىاشرف درويشيان - رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۰ |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سیستان و بلوچستان دولت چین انتخابات مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان حسن روحانی جنگ دولت سیزدهم نیکا شاکرمی رهبر انقلاب مجلس
سیل هواشناسی ایران تهران شهرداری تهران باران آتش سوزی هلال احمر سازمان هواشناسی روز معلم پلیس قوه قضاییه
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا تورم مسکن بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت دلار دلار ایران خودرو ارز
صدا و سیما مهران غفوریان تلویزیون ساواک موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران تئاتر عفاف و حجاب
اینترنت
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان جواد نکونام علی خطیر باشگاه استقلال بازی تراکتور باشگاه پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اپل ناسا صاعقه گوگل تماس تصویری عکاسی تلفن همراه
چای کبد چرب فشار خون